نسیم ادبی: تسوتسویی میگفت صورتت برای تئاتر عالی است
اختصاصی سلام سینما- گفتگوی زنده(لایو اینستاگرامی) نسیم ادبی با خبرنگار سلام سینما(مهدی سلیمانی) در تاریخ پنجشنبه 22 خرداد، ساعت 19 از اینستاگرام سلام سینما پخش شد. نسیم ادبی در این روزهای کرونایی، اکران فیلم سینمایی «مهمانخانه ماه نو» به کارگردانی تاکه فومی تسوتسویی در فیلیمو و نماوا را دارد.
خانم ادبی، با کرونا چهکار میکنید؟
کارهای ما شروع شده و ما سعی میکنیم با حفظ موارد بهداشتی که وجود دارد کار کنیم. در کار ما به خاطر تعدد آدمها رعایت یک سری نکات سخت است ولی ما سعی میکنیم تمامی موارد را رعایت کنیم.
شما متولد شهریورماه 1355 هستید و در تهران به دنیا آمدهاید. فارغالتحصیل رشته نمایش با گرایش بازیگری هستید و کارتان را از سال 1372 شروع کردهاید. سال 1375 وارد تلویزیون شدهاید و یک سال بعد به سینما وارد پیدا کردهاید. در حال حاضر نیز تدریس بازیگری میکنید و کارگردانی تئاتر هم انجام میدهید. جایزههای بازیگری زیادی هم در تئاتر دارید. درباره ورودتان به بازیگری برایمان بگویید.
من کارم را از سال 72 شروع کردم و از سال 80 تاکنون دارم به شکل حرفهای کار میکنم. عمده کار من در تئاتر است. اصلاً رشتهای که خواندهام تئاتر است و آن را دوست دارم. افتخار میکنم که کارم را از تئاتر شروع کردهام. همیشه در این عرصه فعال بودم و هنوز هم هستم. دستبردار تئاتر هم نیستم.
با توجه به اینکه شما از بازیگران حرفهای تئاتر هستید و تئاتر هنری است که ارتباط مستقیمی با تماشاچی دارد، به نظر شما کرونا چه تأثیراتی بر روی تئاتر گذاشته است؟
ما اولین تأثیرات کرونا را به شکل واضح در عملکردهای تئاتر و سینما دیدیم. متأسفانه از روز سوم اسفندماه تئاترها کاملاً بسته شدند. من خودم روز سوم اسفندماه به خاطر بازگشایی مدرسه بازیگریمان یک اجرای تک نفره داشتم که آخرین اجرا بود و پس از آن تئاترها به طور کلی بسته شدند. در سینما هم اکران فیلم "بی وزنی" به کارگردانی آقای مهدی فرد قادری را داشتم که یک هفته از اکران آن گذشته بود ولی متأسفانه سینماها هم بسته شد. همچنانکه کنسرتها هم لغو شدند. مشاغل دیگری هم تعطیل شدند ولی در این جور کارها مثل تئاتر همیشه تجمعات بیشتری وجود دارد. در تئاتر بازیگران روی صحنه هستند و به شکل زنده بازی میکنند، در حالیکه در سینما خطر فقط برای تماشاگران وجود دارد. به همین خاطر اولین اقدام بسته شدن تئاتر بود که به نظرم فکر درستی بود. متأسفانه بچههای تئاتر ضرر کردند ولی اتفاقی بود که همه جهان را در برگرفت و فقط مخصوص ما نبود.
قرار است از اول تیرماه سالنهای تئاتر باز شوند. به نظر شما بازگشایی تئاترها خطر ندارد؟
قرار شده دوستان عزیز یک سری راهکارها را برای بازگشایی سالنها در پیش بگیرند. من نمیگویم وقتی تئاترها باز شود همان ابتدا کار تئاترها شلوغ میشود ولی به نظرم کم کم خود ما یک راهی پیدا میکنیم تا کار کنیم چون بالأخره نمیشود این همه مدت تئاتر تعطیل باشد.
شما در ایام کرونا نمایش "خانم آنلاین" را به صورت آنلاین اجرا کردید. ایده این نمایش از کجا آمد؟
من جزو تئاتریهایی هستم که همیشه زیاد کار میکنم. واقعاً نمیتوانم تئاتر کار نکنم. وقتی کرونا شیوع پیدا کرد، آقای آریان رضایی که خودشان تئاترهای تعاملی شورایی کار میکنند و کارشان ارتباط مستقیمی با تماشاگران دارد، با من تماس گرفتند و گفتند من ایدهای دارم که شما و آقای افشین هاشمی دو هفته پشت سر هم نمایش آنلاین اجرا کنید. تا آن زمان حرف نمایش آنلاین بود ولی کسی به طور جدی به آن نپرداخته بود. تقریباً ما از پیشروهای این اتفاق بودیم. من و آقای رضایی حتی با همدیگر ملاقات هم نداشتیم. ایشان متن را برای من فرستادند و ما به شکل آنلاین شروع به تمرین میکردیم. من روز اجرا تک و تنها در خانه بودم. این تجربه برای خودم به شدت تجربه درجه یک و خوبی بود. اصلاً فکر نمیکردم اینقدر خوب باشد. ابتدا ترسیده بودم و فکر میکردم اگر تک و تنها در خانه اتفاقی بیفتد و یا اگر دیالوگم را فراموش کنم از چه کسی باید کمک بگیرم؟ من تا به حال چنین تجربهای را نداشتم. موضوع نمایش هم موضوع فوقالعادهای بود. ما حتماً این نمایش را دوباره اجرا خواهیم کرد و از دوستان عزیز میخواهم که حتماً آن را ببینند.
به غیر از شما و افشین هاشمی، بازیگر دیگری به صورت آنلاین اجرا نکرده است؟
اول آقای هاشمی اجرا رفتند و بعد من اجرا کردم. پس از آن هم چند اجرای لایو اجرا شد ولی به شکلی که در تئاتر بلیتفروشی شود و یک تئاتر حرفهای باشد، نبود. ما میخواستیم تئاتر به شکل حرفهای انجام شود و آدمها بابت آن پول بلیت بدهند. البته قیمت بلیتها 10 هزار تومان بیشتر نبود ولی میخواستیم احساس کنیم که داریم تئاتر اجرا میکنیم.
شما اخیراً در فیلم "مهمانخانه ماه نو" بازی کردهاید. از تجربه همکاری با کارگردان خارجی بگویید.
من قبلاً در فیلم "زهرمار" با آقای نوروزبیگی کار کرده بودم. از طرفی خودم شخصاً سینمای ژاپن را بسیار دوست دارم. اصلاً کار بینالمللی کردن را به شدت دوست دارم. برای من تجربه است که بخواهم با کارگردانی کار کنم که از یک کشور دیگر است و سبک و سیاق خودش را دارد. این همکاری برای هر بازیگری جالب است. یک روز آقای نوروزبیگی تماس گرفت و به من گفتند آقای تاکه فومی تسوتسویی میخواهد شما را ببیند. واقعاً به این شکل نبود که دیگران بخواهند برای ایشان بازیگر انتخاب کنند، بلکه بازیگران را به ایشان معرفی میکردند و در نهایت خودشان بازیگران را انتخاب میکرد. روزی که من نزد ایشان رفتم و سلام کردم، بسیار گرم بلند شد و گفت این همان بازیگری است که من دلم میخواهد. نقشی که من در فیلم "مهمانخانه ماه نو" دارم، نقش دوست صمیمی خانمی است که مهناز افشار آن را بازی میکند. برای ایشان بسیار مهم بود که نقش آن دختر را یک دختر شیرین و گرم بازی کند. ایشان گفت من دوست دارم این دو بازیگر با هم دوست هم باشند. من و مهناز هم از قبل با هم دوست بودیم.
من همیشه حس میکردم ژاپنیها آدمهای بسیار محترمی هستند ولی باورم نمیشد ما وقتی یک سکانس را بازی میکردیم، ایشان بلند میشد و تعظیم میکرد و حتی بازیگران مرد را بغل میکرد. این آدمها خود واقعیشان هستند. این مسئله برای من بسیار جالب بود. مثلاً اگر از یک سکانسی خوشش میآمد امکان نداشت هیجانش را مخفی کند ولی ما در ایران چنین چیزهایی را داریم. حتی یک جاهایی گریه هم میکرد. مثلاً روز آخر که همه رفتیم فیلم را در جشنواره جهانی دیدیم، ایشان زار زار گریه میکرد و میگفت من از ایرانیها خیلی خوشم آمده است. دلش میخواست که در ایران بماند. ایشان خیلی دوست داشت به جزئیات بپردازد. شما وقتی فیلم "مهمانخانه ماه نو" را نگاه میکنید یک آرامشی را در فیلم میبینید.
"مهمانخانه ماه نو" یک فیلم نرم و ملایم است و ریتم خوبی دارد. البته ریتم فیلم اینطور نبود که بخواهد مخاطب را خسته کند. به نظر من همه چیز خوب و سرجای خودش است. برای من تجربه بسیار خوبی بود و امیدوارم که تکرار شود. یادم است آقای تسوتسویی به من میگفت صورت شما برای تئاتر عالی است. گفت ما در تئاتر یک کاراکتری داریم که اگر شما را گریم کنند شبیه آن میشوید و من دلم میخواهد شما به ژاپن بیایید و یک تئاتر کار کنید.
تئاتر هم کار میکردند؟
نسبت به تئاتر هم آشنایی داشتند و روی تئاتر مسلط بود.
حالا قرار است چه زمانی به ژاپن بروید؟
هیچوقت (میخندد). ما آنقدر کار داریم که نمیتوانیم به ژاپن برویم.
درباره کاراکتر رویا در فیلم "مهمانخانه ماه نو" بگویید.
نقشی که من بازی کردم نقش بسیار صمیمی و گرمی بود و من خودم خیلی دوستش داشتم. رویا یک زن کاملاً مستقل با وضع مالی خوب است که زندگی خودش را جمع و جور کرده و حالا در کنار دوستش قرار گرفته و یک جورهایی سنگ صبور او شده است. سعی میکند یک جورهایی همه چیز را با شوخی هندل کند. حتی با دختر نقش اصلی که لاله مرزبان آن را بازی میکند رفیق است و مثل خواهر میمانند. من این نقش را دوست داشتم. نقش سختی هم نبود ولی برای من جالب بود.
تا به حال شده نقشی را بازی کنید که با نقشهای قبلیتان شباهت داشته باشد؟
اصولاً هر نقشی میتواند به نقشهای دیگری که ما بازی کردهایم شباهت داشته باشد ولی من بازیگر هستم و باید سعی کنیم یک فرقهایی برای آن ایجاد کنم تا مخاطب کاراکترهای قبلی که من بازی کردهام را به یاد نیاورد. من همیشه اعتقاد دارم که هیچوقت دو نفر آدم شبیه همدیگر نمیشوند. امکان ندارد شما دو نفر را پیدا کنید که با همدیگر فرق نداشته باشند. حتی ممکن است دو نفر بیاورید که هر دوی آنها عصبانی باشند ولی شکل عصبانیتهای آنها فرق میکند. بنابراین در بازیگری میتوانیم این مسئله را رعایت کنیم که اگر من در یک فیلمی نقش یک آدم خالهزنک را بازی کرده باشم و حالا قرار باشد در یک فیلم دیگر هم چنین نقشی را بازی کنم، باید با نقش قبلی فرق داشته باشد. یعنی باید یک سری چاشنیهای دیگر همراه آن شود تا آن نقش را از نقشهای قبلی متفاوتتر کند.
قبلاً هم تجربه کار با مهنار افشار را داشتید؟
ما چند سال پیش در تئاتر نمایش "دورهمی زنان شکسپیر" به کارگردانی بهاره رهنما با همدیگر کار کرده بودیم و پس از آن هم سریال "گلشیفته" را با هم کار کردیم. در فیلم "آشفتهگی" به کارگردانی آقای فریدون جیرانی نیز همبازی بودیم که برای من تجربه بسیار خوبی بود.
تاکنون پیش آمده نقشی به شما پیشنهاد شود و حتی آن را بازی هم کنید ولی از بازخورد آن نگران باشید؟
همین نقش آخری که در فیلم "زهرمار" بازی کردم اینطور بود. زمانی که به دفتر آقای جواد رضویان رفتم به ایشان گفتم من این نقش را بازی میکنم ولی باور کن این زن یک جور عجیب و غریب است. به نظر من وحشتناک بود. من به جواد رضویان گفتم بگذار یک نقش دیگر که بعداً به شقایق فراهانی رسید را بازی کنم ولی آقای رضویان گفت من دوست دارم شما این نقش را بازی کنید. در نهایت آن نقش را بازی کردم و تجربه بدی نبود.
کار با جواد رضویان چطور بود؟
کار با جواد رضویان خیلی خوب است. او کمدی را بسیار خوب میشناسد و اخلاق خوب و درجه یکی هم دارد. در حال حاضر هم خدا را شکر دارد یک سریال بسیار خوب کار میکند. آقای رضویان آدم آرامی است و سر فیلمبرداری آرامش دارد و میداند که میخواهد چهکار کند، اما همانطور که گفتم نقش من در فیلم "زهرمار" طوری بود که وقتی گریم میشدم خودم را نمیشناختم. یادم است یک روز من گریم شده بودم و سیامک صفری هنوز من را با آن گریم ندیده بود. وقتی او وارد اتاق گریم شد و من را دید سریع از اتاق بیرون رفت. چند لحظه بعد دوباره برگشت گفت چرا این شکلی شدهای؟ آقای اسکندری گریم جالبی روی من انجام داده بود و من تبدیل به یک زن عجیب و غریب شده بودم.
سختترین نقشی که در این همه سال بازی کردهاید کدام نقش بوده است؟
نقشی بود که در نمایش "آبی مایل به صورتی" به کارگردانی خانم ساناز بیان بازی کردم. من در آن نمایش نقش یک ترنس را بازی میکردم. یک زنی که بچهدار هم شده بود ولی به این نتیجه رسیده بود که ترنس است. پس از اینکه به روانشناس مراجعه میکند، کاملاً تغییر جنسیت میدهد و با یک زنی ازدواج میکند که قبلاً مرد بوده و حالا زن شده است. واقعاً نقش بسیار سختی بود. یکی از بزرگترین چالشهای من در بازیگری همان نقش بود و دیگری نقش شهلا جاهد بود که باز هم برای نمایش خانم ساناز بیان کار کرده بودم. بازی در این نقشها برای من بسیار سخت بودند.
برخورد مسئولین و کسانی که مجوز نمایش صادر میکنند نسبت به چنین نمایشهایی که به لحاظ عرفی مشکل دارند چطور است؟
در خصوص نمایش "آبی مایل به صورتی" باید بگویم که ابتدا برخورد بدی نداشتند ولی یادم است دو هفته که از نمایش گذشت و نمایش صدا کرد، از مرکز هنرهای نمایشی پیغام گرفتیم که کم کم باید این نمایش را بخوابانیم چون فکر میکردند این نمایش میتواند ایجاد مشکل کند ولی این اتفاق نیفتاد. خودشان دوباره آمدند نمایش را دیدند و متوجه شدند که مسئلهای وجود ندارد. باور کنید که در این نمایش فرهنگسازی شد و اتفاقات درجه یکی برای بسیاری از تماشاگران عزیز ما که دچار این مسئله هستند افتاد. خود من شخصاً آدمی بودم که واقعاً نسبت به این آدمها گارد داشتم ولی بعد از این نمایش درکشان کردم. تماشاچیهای زیادی میگفتند ما از این آدمها متنفر بودیم ولی تازه فهمیدیم دستههای مختلفی دارند. یعنی مسئله را تازه به شکل علمی متوجه شده بودند. نمایش "آبی مایل به صورتی" نمایشی بود که بازخورد خوب و درجه یکی داشت.
نقشی بوده که بازی کرده باشید و بعداً از آن پشیمان شده باشید؟
همین نقشی که در فیلم "زهرمار" بازی کردم (میخندد). روزی که به سینما رفتم تا فیلم را ببینم، آقای نوروربیگی به من گفت ناراحت نشوید چون چند سکانس از فیلم را زدهاند، اما وقتی فیلم را دیدم فقط سه سکانس از بازی آن زن مانده بود. حتی به خاطر من یک سکانس شقایق فراهانی را هم درآورده بودند. اصلاً ریخت آن زن برایشان حساس بود. حتی به آقای نوروزبیگی گفته بودند اولین سکانسی که دست من روی نرده بود و داشتم با سیامک انصاری حرف میزدم را هم در بیاورند. یعنی تا این حد قضیه برایشان مورد داشت. به هر حال من این نقش را بازی کردم ولی پس از آن با خودم گفتم از این به بعد حواسم را جمع کنم تا از بین نقشهایی که به من پیشنهاد میدهند نقشی را انتخاب کنم که بدانم بازی من را درنمیآورند. اینکه آدم برای یک نقش زحمت میکشد و در آخر میبیند آن نقش را درآوردهاند خوب نیست.
مورد دیگری وجود نداشته است؟
واقعیت این است که من در تئاتر از هر نقشی که بازی کردهام پشیمان نیستم. در تصویر هم چون خودم نقشها را انتخاب کردهام هیچوقت پشیمان نشدهام. فقط در فیلم "زهرمار" احساس کردم خروجی آن حیف شد و چیزی از آب درنیامد، وگرنه در غیر این صورت مورد دیگری نبوده است. تک تک کارهایی که در آن بازی کردهام مثل بچههای من هستند و هر کدام برای من یک تجربه خاص داشتهاند.
اخیراً شبکه آی فیلم سریال "برادر جان" را بازپخش کرد. دیالوگهای این سریال سنگینتر از حد عرف عادی است و برای گفتن آن دیالوگها تسلط زیادی لازم است که شما نشان دادید تسلط کافی را دارید. این تجربه چطور بود و چقدر برای آن تمرین کردید؟
دیالوگهایی که آقای سعید نعمتالله مینویسند معمولاً به همین شکل است. ایشان در نوشتن دیالوگ سبک خودشان را دارند. حتی خواندن از روی دیالوگهایی که ایشان مینویسند هم سخت است. من در سریال "عقیق" به کارگرانی آقای بهرنگ توفیقی هم تجربه همکاری با ایشان را داشتم. در آن سریال زمانی که داشتم دیالوگها را میخواندم، آقای نعمتالله تعجب کرد و گفت شما اولین بازیگری هستید که برای اولین بار دیالوگها را خوب میخوانید. یکی از چیزهایی که در این قضیه به من کمک میکند این است که من نمایشهای کلاسیک زیادی کار کردهام و به همین خاطر جنس دیالوگهای این مدلی را خوب میتوانم بیان و ادا کنم. اگر قرار باشد شما دیالوگهای سعید نعمتالله را نفهمید و فقط آنها را بگویید، قطعاً به دل تماشاگر نمینشیند. شما باید این دیالوگها را از ته قلبتان بفهمید و به جانتان بنشیند و بعد آنها را بگویید. آن موقع تماشاگر میگوید اینها دارند حرف عادی میزنند. هم حفظ کردن این دیالوگها سخت بود و هم گفتن آنها. با این حال حضور در سریالهای "عقیق" و "برادرجان" برای من تجربه فوقالعادهای بود. در کار جدیدشان هم قرار بود نقش اصلی را بازی کنم ولی قسمت نشد که با همدیگر کار کنیم. من خودم نقش عاطفه در سریال "برادرجان" را شخصاً خیلی دوست داشتم. نقش یک خواهر همراه بود که با وجود اینکه میداند برادرنش جرم کردهاند همچنان پای آنها میایستد.
شما در سریال "شهرزاد" دیده شدید و به محبوبیت شما اضافه شد. چطور شد که به "شهرزاد" پیوستید؟
من فکر میکنم سریال "شهرزاد" حتی باعث شد افرادی که قبلاً معروف و مشهور بودند هم دوباره دیده شوند. از نظر من وقتی مجموع یک سریال خوب باشد، حتی شما اگر در یک سکانس آن بازی کنید باز هم دیده میشوید و بالا میآیید. خوشبختانه مجموع سریال "شهرزاد" درخشان شد. مخصوصاً "شهرزاد" سری اول که بسیار درخشان شد. من داشتم در نمایش "عامدانه، عاشقانه، قاتلانه" بازی میکردم که آقای فتحی تشریف آوردند آن نمایش را دیدند و بعد من را به سریال "شهرزاد" دعوت کردند. ایشان گفتند نقش تو در سریال نقش یک دختر کم سواد است که عشق را تجربه نکرده است و چشم و هم چشمی دارد. گفتم آقای فتحی چرا این نقش را به من پیشنهاد دادید؟ گفت من میدانم که این نقش برای تو خیلی خوب است و تو میتوانی خوب آن را در بیاوری. برای خود من نقش جالب و متفاوتی بود. من تا به حال چنین نقشی در تصویر کار نکرده بودم. کار کاملاً تراژدی بود و تنها رنگ و لعاب کار من و آقای رامین ناصرنصیر بودیم که یک طنزی را به کار اضافه میکردیم. من به آقای فتحی گفتم در این سریال همه تماشاگران با من بد شدهاند و میگویند این زن چرا با خواهرش بد است؟ ایشان گفت نگران نباش، قسمت آخر سریال طوری میشود که همه تماشاگران با تو همراه میشوند و همینطور هم شد. هوشنگ رفت زن گرفت و تماشاگران با من همذاتپنداری میکردند و دایرکت میدادند "تو غصه نخور، حالا این هم چیز مهمی نیست. تو هم میری مثل شهرزاد شوهر دوم میکنی!"
تجربه کار با ترانه علیدوستی چطور بود؟
ما تا پیش از سریال "شهرزاد" با همدیگر کار نکرده بودیم. تجربه خیلی خوبی بود. ترانه یک دختری است که در زندگی تکلیفش با خودش مشخص است. روی خودش زیاد کار کرده و به نظرم شخصیت ثابت، محکم و خوبی دارد. رابطه ما با هم خیلی خوب بود. مثلاً وقتی من در سریال آن رفتارها را با شهرزاد انجام میدادم، به او میگفتم این زن (حمیرا) یک جوری است. میگفت نسیم باور کن ما در بین فامیلهای خودمان همچین زنی را داریم، اصلاً نگران نباش و فکر نکن این زن با آدمهای جامعه متفاوت است. میگفت ما در جامعه حمیراهای زیادی داریم و تو راحت باش. من و ترانه پس از آن سریال دوستان بسیار خوبی با هم شدیم. به نظر من تک تک آدمهای آن کار، آدمهای درجه یکی بودند. از آقای نصیریان گرفته تا خانم رضوی، خانم متخصص، آقای سلطانی و آقای حسینی. همه بازیگران درست چیده شده بودند. به نظر من انتخاب بازیگران آن سریال درجه یک بود.
انتخاب بازیگران سریال "شهرزاد" برعهده چه کسی بود؟
انتخاب بازیگران را خود آقای فتحی انجام دادند و به نظر من چیدمانی که کنار هم گذاشتند خیلی خوب شده بود.
علیرغم اینکه از کارهای شما در حوزه تصویر استقبال شده است ولی همچنان در تئاتر هم حضور دارید. چه چیز تئاتر برای شما جذاب است؟
من کارم را از تئاتر شروع کردهام و تئاتر خانه من است. وقتی در سینما و یا تلویزیون بازی میکنم دوباره به خانه خودم برمیگردم. تئاتر برای من یک عشق خاص و یک حس عجیب و غریب دارد و به هیچ وجه نمیتوانم آن را کنار بگذارم. ممکن است فعالیتم در تئاتر کمتر شود چون احساس میکنم ما باید راه را برای بازیگران جدیدی که میآیند باز کنیم و اجازه بدهیم آنها هم کار کنند، اما هیچوقت تئاتر را رها نمیکنم. ما داریم به تئاتر آنلاین فکر میکنیم که حتی اگر کرونا هم از بین رفت یک سری نمایش آنلاین داشته باشیم. به هر حال دنیا دارد رو به سمت دیگری میرود و خوب است که ما شکلهای مختلفی را از نمایش داشته باشیم چون یک عده هم وجود دارند که نمیتوانند از خانه بیرون بیایند. به نظر من نمایش آنلاین ایده خوبی است.
چرا در سینما کم کار شدهاید؟
من کم کار نشدهام. در حال حاضر اکران آنلاین فیلم "مهمانخانه ماه نو" را دارم و قبل از آن فیلم "زهرمار" را داشتم. پیش از آن هم فیلم "بی وزنی" را داشتم. در حال حاضر هم فیلم سینمایی جدید آقای امیر توکلی را دارم که انشاءالله بهزودی اکران میشود. یک فیلم سینمایی هم با آقای شهرام حسنزاده کار کردهام و فیلم "پسرکشی" به کارگردانی دکتر هادی کریمی را هم آماده اکران دارم. فیلم سینمایی "ملاقات با جادوگر" به کارگردانی آقای بهرامیان هم قرار است اکران شود. کارهای زیادی بازی کردهام که هنوز اکران نشدهاند. مثلاً فیلم "بی وزنی" یک سال و نیم در نوبت اکران قرار داشت و تا نوبت اکرانش رسید کرونا آمد و سینماها تعطیل شد.
تجربه "بی وزنی" چطور بود؟
تجربه بسیار خوبی بود. مهدی فرد قادری سبک و استایل خودش را دارد. شکل فرمالیستی که در کار دارد برای من که تاکنون آن شکلی کار نکرده بودم، تجربه خوبی بود. در آن فیلم هم نقش من متفاوت بود. من نقش نامادری امیرعلی دانایی را بازی میکردم. یعنی نقش یک زنی را بازی میکردم که از سن خودم بالاتر بود. من و امیرعلی با هم تفاوت سنی زیادی نداشتیم ولی آن نقش یک نقشی بود که تماشاگر اول فکر میکرد مادرش است و بعد متوجه میشد نامادری اوست. حیف شد که این فیلم دیده نشد. امیدوارم وقتی به فیلیمو میآید دوستان از آن استقبال کنند و امیدوارم دوستش داشته باشند.
بازی در فیلم "پسرکشی" و کار با آقای کریمی چطور بود؟
از نظر من آقای کریمی یکی از بهترینهای این روزگار است. هر کسی که با ایشان کار کرده باشد حرف من را تأیید میکند. آقای دکتر کریمی کار خودش را بلد است و بسیار مهربان و باسواد است. راجع به هر چیزی سوال بپرسید درباره آن اطلاعات دقیق و قشنگی به شما میدهد. کار کردن با دکتر کریمی عجیب بود. شما فکر کنید ما اصلاً متن نداشتیم. ایشان میگفت همه چیز در ذهنم است و همان موقع سر فیلمبرداری به شما متن را میگویم و شما آن دیالوگها را جلوی دوربین بگویید. من در آن فیلم هم نقش متفاوتی داشتم و نقش مادرشوهر ژاله صامتی را بازی میکردم (میخندد). یک مادرشوهر 40 ساله است که مدام مهمانی میدهد. واقعاً نقش بانمکی شده بود.
آیا شما همانقدر که فیلم و تئاتر بازی میکنید، فیلم هم میبینید؟
متأسفانه فرصتش را ندارم. در ایام کرونا هم سر سریال آقای بهادر اسدی بودم که محرم پخش میشود. فقط توانستیم یک سری فیلمهای ایرانی را ببینیم ولی متأسفانه فرصت فیلم دیدن را ندارم. مثلاً فیلم "بمب یک عاشقانه" را دیدم چون قبلاً ندیده بودم و دلم میخواست ببینم. فیلم "چشم و گوش بسته" را هم دیدم. بالأخره دوستان زحمت کشیدهاند و باید هنرشان دیده شود. همانطور که من دوست دارم هنرم دیده شود، آنها هم دوست دارند دیده شوند. ما همیشه نباید فقط فیلمهای خارجی را ببینیم. باید فیلمهای ایرانی را هم ببینیم چون بألاخره زحمت کشیدهاند.
شما اخیراً یک مدرسه بازیگری هم راهاندازی کردهاید. درست است؟
متأسفانه افتتاحیه مدرسه "فانوس" با بسته شدن فعالیتهای فرهنگی مصادف شد. این مدرسه را من با دوست عزیزم ندا شاهرخی تأسیس کردیم. ندا شاهرخی در فرانسه درس خوانده و ما داشتیم یک مدرسه بینالمللی را راه میانداختیم. ما سال گذشته با بچههای خودمان یک کار را به یونان بردیم و میخواستیم ایام عید به فرانسه برویم تا با بچههای فرانسه یک کار مشترک کنیم ولی متأسفانه به خاطر کرونا نتوانستیم این کار را انجام بدهیم. اگر موسسه باز شود یک اجرا میرویم و اگر باز نشود شاید یک سری جشنوارهها را به شکل آنلاین برگزار کنیم.
در این مدرسه بازیگری چه دورههایی را دارید؟
دورههای بازیگری ایده تا اجرا است که یک دوره آن را من و ندا شاهرخی برگزار میکنیم. انشاءالله تیر و مردادماه آن را با بچههایی که آمدهاند روی صحنه میبریم. ما حتی دوره بازیگری برای کودک و نوجوان هم داریم. یعنی روی این قضیه تمرکز داریم چون من احساس میکنم باید یک جایی برای بچههای کم سن و سال هم وجود داشته باشد. در حال حاضر بچههای کم سن و سال دارند در فیلمهای زیادی بازی میکنند و نقش عمدهای در فیلمها دارند. نباید اینطور باشد که هر خانوادهای یک بچه بیاورد و بازی کند. باید بازیگرانی در فیلمها بازی کنند که تعلیم دیده باشند و به بازیگری علاقهمند باشند. به نظر من باید یک چنین جایی باشد. فقط آموزشگاه بامداد است که برای کودکان و نوجوانان کلاس بازیگری برگزار میکنند و این خیلی کم است. به همین خاطر ما فکر کردیم تمرکزمان را روی کودک و نوجوان هم بگذاریم تا بتوانیم بازیگرهای نوجوان و جوان هم به سینما تزریق کنیم. ما واقعاً بازیگر جوان خوب در سینما کم داریم. دخترها یا پسرهای 15 یا 16 ساله کمی داریم که بتوانیم از آنها استفاده کنیم. یعنی اگر برای یک فیلمی به چنین بازیگری نیاز داشته باشند باید فراخوان بدهند. بهتر است که ما بچههای این سن را برای بازیگری تعلیم بدهیم.
شما در برنامه "کتاب باز" هم حضور داشتید. پس از آن برنامه چه بازخوردهایی گرفتید؟
بسیار خوب بود. بازخوردها نسبت به تجربهای که من با کتاب "شهری چون بهشت" نوشته خانم سیمین دانشور داشتم و اولین کتابی بود که من در زندگیام خوانده بودم، بسیار خوب بود و باعث شد که این کتاب دیده و خوانده شود.
شما عاشق سیمین دانشور هستید؟
بله خیلی زیاد. روحش شاد.
از حضور در برنامههایی مثل دورهمی و خندوانه چه بازخوردهایی گرفتید؟
برنامههایی مثل دورهمی و خنداونه باعث میشوند تماشاگران به شکل واقعیتر و از نزدیک با زندگی هنرمندان روبرو شوند. انگار یک سری از اخلاقیات آنها را لمس میکنند. حرف زدن، رفتارها و اخلاق بازیگر را از نزدیک میبینند و وارد زندگی خصوصی او میشوند. گاهی از آن بازیگر خوششان میآید و گاهی خوششان نمیآید. حتی گاهی فکرشان نسبت به یک بازیگر تغییر میکند. برنامههایی مثل دورهمی و خندوانه برنامههای خوبی بودند. مخصوصاً برای یک سری از هنرمندان که کم کار شده بودند و با حضور در این برنامهها دوباره دیده شدند. متأسفانه حرفه ما، حرفه بی معرفتی است. مثلاً یک بازیگر سالها کار کرده است ولی پس از مدتی دیگر به او پیشنهاد کار نمیشود چون شاید از یک سنی به بعد دیگر نیازی به او نداشته باشند و یا بازیگران جدیدتر آمده باشند. ما بازیگران زیادی داریم که قدیمیتر هستند و الآن کار نمیکنند. این برنامهها کمک کردند یک سری عزیزان دوباره دیده شوند و کارهای قشنگی که قبلاً انجام داده بودند یادآوری شوند. حتی برای روحیه خودشان جذاب و قشنگ بود. این برنامهها غیر از اینکه باعث شادی مردم میشوند، برای هنرمندان هم اتفاقات خوبی را رقم میزنند و باعث میشوند مردم به شکل واضحتری آنها را ببینند. به نظرم برنامههای خوبی هستند.
از تجربه همکاری با آقای جیرانی در فیلم "آشفتهگی" بگویید.
آقای جیرانی نیاز ندارند که من بخواهم در موردشان صحبت کنم. ایشان آرتیست بسیار باتجربهای هستند و کارشان را بلد هستند. ایشان من را برای یک نقش کوچک در فیلم "آشفتهگی" دعوت کردند ولی همان هم برای من جالب بود. نقش وکیل بهرام رادان است که یک نیم نظری هم نسبت به موکل خودش دارد. آقای جیرانی یک شکل بازیگری خاصی از ما میخواست. ایشان یک سینمای خاصی دارند که من از فیلم "قرمز" به بعد همیشه سینمای ایشان را دوست داشتم. آقای جیرانی در فیلمهایی که کار میکنند همیشه به یک سری معضلات میپردازند که جالب است. فیلمهای ایشان حرف برای گفتن دارد. برای من بازی در فیلم "آشفتهگی" و همکاری با آقای جیرانی تجربه بسیار خوبی بود و از آن راضی هستم. گاهی ممکن است در یک فیلم نقش کوتاهی داشته باشید ولی با کارگردانهایی کار میکنید که از آنها یاد میگیرید. من یک تجربه دیگری هم با آقای رسولاف در فیلم "لرد" داشتم که نقش من نقش خاصی بود. کار کردن با آقای رسولاف درجه یک است. آقای رسولاف به من گفت من میخواهم وقتی به جشنواره کن رفتیم تو هم باشی. یعنی اینقدر برای بازیگرانش ارزش قائل است. اینطور نبود که فقط بخواهد بازیگران اصلی فیلم را با خودش ببرد. کار کردن با یک سری کارگردانها باعث میشود که شما هیچوقت آنها را فراموش نکنید.
سریال جدید کار نمیکنید؟
من در حال حاضر سر سریال آقای احمدی کاوری هستم. علاوهبر آن در سریال آقای تقیانیپور هم کار میکنم. یک سریال خانگی هم به کارگردانی مسعود قراگزلو دارم که سریال خوبی است. اسم فعلی آن "آمستردام" است ولی احتمالاً تغییر کند. سریال آقای محمدرضا آهنج را هم دارم که پروژه بسیار سنگین است. شاید خودم هم به زودی یک فیلم کوتاه کار کنم.
از بازیگران چهره استفاده میکنید؟
من جسارت کردم و فیلمنامه آن را خودم نوشتم و قرار است شاگردان خودم در آن بازی کنند. فکر نمیکنم حتی یک بازیگر چهره هم بیاورم.
در پایان اگر نکتهای راجع به فیلم "مهمانخانه ماه نو" وجود دارد بفرمایید.
من از همه دعوت میکنم این فیلم را ببینند. فیلم "مهمانخانه ماه نو" یک فیلم متفاوت از یک کارگردان ژاپنی است. ردپای سینمای ژاپن در آن وجود دارد. این فیلم یک فیلم شریف و خوب است. بخشی از آن در ژاپن با بازیگران ژاپنی فیلمبرداری شده است. من از دوستانی که تاکنون موفق نشدهاند این فیلم را ببنند دعوت میکنم به تماشای آن بنشینند. دوست دارم از نظراتشان درباره فیلم و بازی خودم آگاه شوم.