بازی های به یادماندنی بازیگران سریال «هم گناه»
اختصاصی سلام سینما- سریال «هم گناه» یکی از سریالهای پربیننده شبکه نمایش خانگی بود که فصل دوم آن بهتازگی به پایان رسیده است. در این یادداشت یک صحنه از بهترین بازی بازیگران اصلی را که براساس رایهای تماشاگران در اینستاگرام سلام سینما انتخاب شدهاند، مرور کردهایم.
پرویز پرستویی/ فریبزر
یکی از شخصیتهای مثبت و منطقی سریال «فریبرز صبوری» با بازی پرویز پرستویی است که هم در قواعد خانواده مانده و هم در عین حال اخلاقیات خاص خود را دارد و شببیه به خواهر و برادر دیگرش نیست.
او در گذشته خود یک علامت سوال بزرگ دارد که در تمام طول سریال در مسیر کشف آن است. فریبزر که یک پلیس وظیفهشناس و قانونمدار هم هست، در فصل دوم سریال عملا رو در روی پسری قرار میگیرد که سالها به دنبال او میگشته و برای پیدا کردن و داشتنش حاضر به انجام هرکاری بوده.
اما وقتی حقیقت برملا میشود و او میفهمد پیمان واقعا چه کسی است، احساسات سرکوبشده پدرانه تمام این سالهایش را به وظیفهشناسی خود و مسئولیتش به عنوان یک پلیس ارجحیت نمیبخشد. بهترین لحظه بازی او هم مربوط به همین انتخاب است. جایی که در هیبت پدر به خانه پیمان میرود و به او ۲۴ ساعت فرصت میدهد تا ثابت کند گورکن نیست. لحن دوگانه و شکننده پرویز پرستویی در این صحنه و بغضی که در صدایش دارد، در کنار اکتهای کم اما به موقعی که نشان از غلیان احساسات او دارند، باعث میشود تا تماشاگر در این لحظه با او احساس نزدیکی و صمیمیتی کند که گویی فریبرز در همه سریال سعی میکرده تن به آن ندهد و اجازه ندهد تماشاگر به احساسات و درونیاتش نزدیک شود.
مسعود رایگان/ فرید
برخلاف بسیاری از بازیگران سریال که درونگرا هستند و بهسختی عواطف خود را بروز میدهند، سبعیت و روحیه خشن «فرید صبوری» با بازی مسعود رایگان از همان آغاز سریال بسیار هویداست. برادر بزرگ خانواده که از سالهای جوانی به شیوه دیکتاتورمابانه و سرسخت خود سعی در حفظ خانواده داشته اما تمام اقداماتی که گمان میکرده به نفع خانواده بوده است، حالا شبیه به جوشهای چرکین سرباز کردهاند و او درحالی میخواهد همه چیز را درست کند که کسی بهش اعتماد ندارد و به روشهای او باور ندارد.
فرید مردی است که گمان میکند با پول میتوان همهچیز را درست کرد و این اعتقادش ضربههای مهلکی بههرکدام از اعضای خانوادهشان میزند.
در این میان یکی از سکانسهایی که نشانگر شدت سبعیت اوست، اما در عین حال با قرار دادنش در موضع ضعف، کمی هم دل تماشاگر را خنک میکند، دعوای آرمان با او در شرکت و جلوی چشم همه کارمندان او است.
شاید اگر در خلوت یا خانه این دعوا اتفاق میافتاد، این چنین برندگی نداشت. اما زیرسوال رفتن فرید جلوی بقیه و کارمندانش است که بسیار مهم بهنظر میرسد. ضمن اینکه کیایی و رایگان روبهروی همدیگر هماهنگی خوبی دارند و هرکدام انرژی دیگری را بالا میبرند.
مهدی پاکدل/ فرهاد
یکی از احساساتیترین صحنههای سریال «همگناه» و بهترین لحظههای بازی مهدی پاکدل. هرچند او در کل سریال در موقعیت بغرنجی قرار دارد و مادام در مواجهه با احساسات متناقض و مختلف است، اما این صحنه با اختلاف او را در شکنندهترین و عاطفیترین حالت کاراکتر نشان تماشاگر میدهد.
در حالیکه از همه جا مانده و رانده است، بعد از سالها فرار مجبور به مواجهه با واقعیت شده و حالا باید با عشق، تقاص اشتباه جوانی را پس بدهد. مهدی پاکدل به خوبی از پس انتقال این حس به آخر خط رسیده و از هم پاشیده، به تماشاگر برآمده است. هم در میمیکهای صورت و نگاهش و هم در لحن بغضآلود و شکننده صدای خود به تماشاگر میفهماند چقدر ناخوش احوال است.
درحالیکه صحنه به همین شکل پیش میرود و او در حزن و پشیمانی با دخترخاله هدیه صحبت میکند، ناگهان با پیدا شدن سروکله برادر کوچکتر، صحنه به لحظه اوج خودش میرسد. درحالیکه پسرک بسیار ناراحت و دلچرکین است و جز با خشمش نمیتواند خود را بروز دهد و فرهاد در نقطه مقابل کاری از دستش برنمیآید جز اینکه مشت و لگدهای کودکانه و خشمناک او را بهجان بخرد و بغلش کند و سرش را در آغوش او بگذارد.
هدیه تهرانی/ زیبا
بهترین بازیگر سریال «همگناه» و یکی از جذابترین کاراکترهای داستان، «زیبا فخری» با بازی هدیه تهرانی است. زنی مستقل، در آستانه میانسالی که همسرش را ترک کرده و باید آینده پسر کوچکش را بسازد. او همان زن تمام و کمالی است که آرمان را که یک «بچه پولدار دخترباز» است، رام نگاهها و حضور خود میکند. داستان عشق «زیبا و آرمان» جذابترین عشق سریال هم هست.
حضور هدیه تهرانی جلوی دوربین «هم گناه» بیاغراق از همه بازیگران دیگر، یک سر و گردن بالاتر است. هر نگاه، لبخند یا میمیک جزیی صورت او، فوکوس دوربین را به سمت خود میکشاند. در میان همه صحنهها، آخرین لحظه حضور او در سریال که به یک پایان تلخ و غمگین گره خورده، مهر تاییدی بر کیفیت بالای بازی اوست. صحنهای که در دستان یک بازیگر نابلد بهراحتی بدل به لحظهای مضحک و در ذوقزننده میشد، با حضور گرم تهرانی رنگ و بوی دیگری بهخود میگیرد و قلب تماشاگر را بهدرد میآورد.
ساقی حاجی پور/ هدیه
این اولین لحظهای است که تماشاگر در «هدیه» با بازی ساقی حاجیپور به یک بلوغ عاطفی برخورد میکند. تا پیش از این لحظه، او تنها یک دختربچه کوچک در سودای خوشبختی است. حتی وقتهایی هم که در اوج عشق یا غم و اندوه قرار دارد، فقط یک دختر بچه است، تا اینکه در شب تولد فرهاد پشت میز ناهار خوری روبهروی او مینشیند و در چشمانش زل میزند و عینک دودی را از روی آن برمیدارد تا دقیق تر نگاه او را نگاه کند. درست در همین لحظه است که هدیه بزرگ میشود. از دختربچهای پر ذوق و شوق بدل به زنی میشود که دارد زندگی را مزه مزه میکند.
ساقی حاجیپور همانطور که بهخوبی از پس به نمایش گذاشتن احساسات نوجوانانه هدیه برآمده، توانسته حزن و اندوه زنی را به تصویر بکشد که مردش را درحالی از دست داده که انگار هرگز او را نداشته و در حالی از او دور است که هیچکس آنقدر بهش نزدیک نیست.
ویدیوی بیوگرافی کامل ساقی حاجیپور بازیگر نقشه هدیه در سریال همگناه در کانال یوتیوب سلام سینما
هنگامه قاضیانی/ لیلا
پیمان شخصیتی درونگرا و تودار است. در کمتر لحظاتی از داستان تا قبل از قسمتهای پایانی او را عصبانی یا خشمگین میبینیم. هرچند در چشمان انرژی انتقام وجود دارد و یا وقتی احساس خطر میکند از کوره درمیرود اما هرگز خشم جنون آمیزش را تا پیش از دعواهای سخت و جدی با مادرش ندیدهایم. این وجههای از شخصیت او است که در قسمتهای پایانی برای تماشاگر برملا میشود.
دعوای پیمان با مادرش از جمله صحنههای متفاوت سریال است و البته نکتهاش در این است که این خشم و جنون «پیمان» بهواسطه انرژی زیاد و بازی خوب هنگامه قاضیانی است که نمود بیرونی مییابد و انرژیاش آزاد میشود. هنگامه قاضیانی هم که همواره در آرامشی نسبی بوده و حضورش به رویا شبیه بوده، در این سکانس بدل به یک کابوس موحش میشود.
روشنک گرامی/ پریا
روشنک گرامی از جمله کاراکترهای جالب و خاص سریال است. دختری که تا لحظه آخر هویت انسانی خود را حفظ میکند و تن به بازی زمانه نمیدهد. حتی اگر بدترین اتفاقها برایش بیفتند. اولین لحظه آشنایی و نزدیک شدن تماشاگر به قلب مهربان او از بهیادماندنیترین صحنههایی است که گرامی در آن نقشآفرینی کرده است. او و نامزدش با بازی احسان کرمی در ماشین صندلیهاشان را عقب دادهاند و آسمان را نگاه میکنند و باهم حرف میزنند.
نکته بازی روشنک گرامی در این لحظه در تلفیق لحن جدی و شوخی است. او همزمان هم جدی و عاشقپیشه است و هم بامزه و در بعضی از دیالوگها حتی برای دلبری خودش را به خنگی میزند که ترکیب جالبی را بهوجود می آورد.
پدرام شریفی/ پیمان
در یکی از همان لحظات معدود پر از جنون پیمان راز بزرگ و حقیقت تلخ زندگی او قرار است برای معشوقهاش سارا رو شود. درحالیکه سارا ناگهان سر از خانه او درآورده و اصرار دارد با لیلا حرف بزند، با بیماری روانی پیمان روبهرو میشود. در ابتدا، صدای حرفهای یک طرفه را از داخل اتاق میشنود و بعد که وارد اتاق میشود، میبیند که پیمان دارد با خودش حرف میزند، درحالیکه ادای حرف زدن با لیلا را درمیآورد.
پدرام شریفی به خوبی به لیلای خیالیاش نگاه میکند، دور و بر او میچرخد و در هنگام صحبت با او محو تماشا و صدای مادر از دست رفتهاش میشود. یکی از بهترین بازیهای پدرام شریفی در تمام سریال، همین لحظه خاص و تلخ است.
محسن کیایی/ آرمان
محسن کیایی اصلیترین شخصیت سریال است و هرچند خود او در نوشتن فیلمنامه دست داشته اما چندی پیش در مصاحبهای گفته بود که دلش میخواسته نقش گورکن را بازی کند. با این وجود گورکن اصلا به استایلش نمیخورد و مصطفی کیایی کارگردان انتخاب درستی کرده که نقش آرمان را به او واگذار کرده است.
بهترین لحظات بازی کیایی در سریال عموما در کنار هدیه تهرانی رقم میخورد و سطح کیفی کار تهرانی مسلما تاثیر ویژهای در بازی محسن کیایی هم میگذارد. یکی از بهترین این صحنهها، اولین قرار عاشقانه آنهاست که البته «زیبا» سعی دارد، مادام بار عاشقانه اش را کم کند و این آرمان را اتفاقا بهاو حریصتر میکند.
در کل صحنه اما لحظهای که او را میرساند و از پنجره ماشین به او میگوید که ول کناش نخواهد بود، لحظه بسیار ویژهای است. نگاهش پر از شوق است و لبخندش بسیار دلنشین و پر از عاطفه.
سوگل خلیق/ سیما
هرچند درباره «سیما» مهمترین نکته ترنس جندر بودن اوست و در تمام طول سریال بهدنبال راهی میگردد تا از دست تعصبات «فرید» پدرش رها شود و بتواند عمل تغییر جنسیت انجام دهد، اما بهترین لحظات بازی سوگل خلیق لزوما به مهمترین دغدغه کاراکتر در طول سریال ارتباط پیدا نمیکنند. کاراکتر او از بعد از آشنایی با «زیبا» انگار بزرگ میشود و متاثر از حضور «زیبا» و دیدن زندگی او به بلوغی تازه میرسد. ضمن اینکه همراهیاش با «سامان» هم در تغییر کردن کاراکترش تاثیرگذار است.
در اواخر فصل دوم، وقتی که رفتن سیما و سامان قطعی شده، آنها با آرمان و زیبا برای آخرین بار و به صرف خداحافظی دور هم جمع شدهاند. زیبا حالش خوب نیست و رفته در اتاق استراحت کند که سیما میرود پیشش. یک صحبت کوتاه اما عمیق دارند، شبیه به دو خواهری که یکی برای کوچکتری مادری هم کرده، نگاه سوگل خلیق در این سکانس پر از حس دلتنگی و غربت است و لحظات غمانگیزی را برای تماشاگر میسازد.
مارال بنی آدم/ سارا
از جمله بازیگران سریال که پیش از این در تئاترهای مختلف نقشآفرینی میکرده و بیشتر تجربیاتش روی سن تئاتر بودهاند تا جلوی دوربین و یکی از استعدادهای مهم سریال که باید بعد از این بیشتر منتظر شنیدن نامش در آثار مختلف باشیم. سارا از جمله شخصیتهای مستقل و منطقی سریال است. دختری مهربان و بالغ که بهتر توانسته از پس مشکلاتش بربیاید و در طول سریال هم نه تنها با مشکلات برخورد منطقیتری میکند که احساساتش را برای همه اعضای خانواده خرج میکند و به اوضاع اطرافیانش اهمیت زیادی میدهد.
رابطه او با پیمان هم از جمله عاشقانههای جالب توجه سریال است. یکی از بهترین لحظههای بازی مارال بنی آدم در سریال، اولین سکانسی است که یک اتفاق عاشقانه جدی میان او و پیمان در دفتر شرکت میافتد. صحنهای بسیار ساده و گذرا اما با احساس. جایی که پیمان از اینکه سارا نگرانش شده احساس ویژهای میکند و سارا کمی سرگردان اما پر از احساس به نگاههای پیمان که رنگ و بوی متفاوتی با همیشه دارند، پاسخ میدهد. در پایان صحنه وقتی پیمان به او ابراز علاقه میکند، نگاه میخکوب شده سارا عالی است. هم پر از ذوق و شوق و هم سرشار از حیرانی مواجهه با یک حس ناشناخته.
حبیب رضایی/ پرویز
حبیب رضایی در «همگناه» مثل هر حضور دیگری خوب است و بهخوبی از پس ایفای نقشش برآمده. خلافکار بزرگ و بدطینت و خبیثی که در ظاهر بسیار مظلوم و بیآزار بهنظر میرسد و بهخوبی هم میتواند دیگران و حتی پلیس را متقاعد کند که او و مظلومیتش را باور کنند.
جدا از لحن و تکه کلامهای جالب و بامزه او مانند جوری که در هنگام تعجب میگوید «یا ابوالفضل»، صحنهای که در بازداشتگاه گیر افتاده و باید مخ سرباز را بزند تا قرار گورکن را کنسل کند، بسیار عالی از آب درآمده. لحن و اجرایش بهاندازه هستند و به دور از اغراق و طمطراق، تماشاگر را معلق نگه میدارند.
خبرهای مرتبط: