بهترین فیلمنامه های کامبوزیا پرتوی از نظر کاربران سلام سینما
اختصاصی سلام سینما- کامبوزیا پرتوی متولد سال 1334 در رشت، از جمله مهمترین و کهنهکارترین نویسندگان سینمای ایران بود و البته کارگردانی کمکار . او صبح 4 آذر 1399 در سن 65 سالگی به دلیل ابتلا به ویروس کرونا در بیمارستان دی درگذشت. کامبوزیا پرتوی از دو هفته پیش برای انجام عمل قلب در بیمارستان دی بستری شد و همچنین این فیلمساز، ابتدای سال جاری دچار سکته مغزی شده بود.
او که موفق به دریافت ۴ سیمرغ بلورین برای فیلمهای «کافه ترانزیت»، «من ترانه پانزده سال دارم»، «کامیون» و «فراری» از جشنواره فیلم فجر شده بود، فعالیت هنری را با ساخت فیلم های کوتاه در سینمای آزاد دماوند آغاز کرد.
کامبوزیا پرتوی تحصیلاتش را در دانشکده هنرهای دراماتیک سابق (دانشکده سینما و تئاتر) دانشگاه هنر ناتمام گذاشت و در دوران دانشجویی چند فیلم کوتاه مستند و داستانی برای تلویزیون ایران کارگردانی کرد. همان زمان نخستین فیلم بلند داستانی اش را با نام «عینک» برای شبکه دوم تلویزیون ساخت. کارگردانی در سینمای حرفه ای را با فیلم «ماهی» تجربه کرد.
امروز او را میتوان یکی از مهمترین فیلمنامهنویسان سینمای ایران دانست. او تنها کسی است که توانسته چهار سیمرغ فیلمنامهنویسی را از آن خود کند و از این حیث رکورددار محسوب میشود. به بهانه درگذشت این هنرمند ماندگار پنج فیلمنامهاش که بیشترین امتیاز را از کاربران سلام سینما دریافت کردهاند را مرور کردهایم.
امتیاز کاربران: ۷.۲
سال ساخت: ۱۳۹۳
خلاصه داستان:
ابرهه یکی از فرماندهان سپاه حبشه که به فرمان پادشاه حبشه لشکرکشی می کند تا خانه خدا را از بین ببرد. ابرهه با چندین هزار نفر با اسب و فیل و تجهیزات به سمت مکه می آیند، اما به اراده خداوند در 3 کیلومتری مکه که حریم مکه محسوب می شود، فیل ها قدم از قدم بر نمی دارند و میلیون ها پرنده ابابیل(پرستوهای کوچک) در حالی که سنگ هایی در منقار خود دارند، که این سنگ ها، سنگ هایی از جهنم است بر سر لشکریان ابرهه فرو می ریزد و همه را از بین می برد. یک ماه بعد از حمله ابرهه، پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) به دنیا می آید و فیلم دوران جاهلیت و ظلم و ستمی که بر مردم می رود را به تصویر در می آورد و پیامبر که شاهد وقایع تلخ دوران جاهلیت است را تا سن 13 سالگی پیامبر تصدیق می کند.
«محمد رسولالله» شاید بهترین کار پرتوی فقید نباشد اما بیشک مهمترینشان است. فیلمی که نوشتن فیلمنامهاش مدت زیادی طول کشید و یک بستر تحقیقاتی گسترده داشت.
هرچند پرداختن به سالهای کودکی زندگی پیامبر (ص) کار پرتوی را خصوصا در درام پردازی بسیار سخت میکرد، اما او موفق شده بود در نهایت داستانی یکپارچه و گیرا را روی کاغذ خلق کند.
متیاز کاربران: ۷.۱
سال ساخت: ۱۳۸۰
خلاصه داستان:
ترانه دانش آموز پانزده ساله ای است که مادرش فوت کرده و پدرش در زندان است. او با مادربزرگش زندگی می کند و دوست پدرش هر ماه درآمد ماشین پدر ترانه را برای آن ها می آورد. امیر به ترانه اظهار عشق می کند و تصمیم به ازدواج با او می گیرد اما ...
یکی از محبوبترین و دیدهشدهترین فیلمهایی که فیلمنامهاش را پرتوی فقید در همکاری با رسول صدرعاملی کارگردان نوشتند. یک فیلمنامه دراماتیک و جذاب با اوج و فرودهایی که بهموقعاند و تماشاگر را با خود همراه میکنند. بار ملودراماتیک فیلم کاملا بهاندازه است و مناسب با ذائقه تماشاگر ایرانی.
پرتوی به خوبی موفق شده جهان یک دختر بچه نوجوان را بازسازی کند و به عوالم ذهنی او دست یابد. «من ترانه پانزده سال دارم» که اولین سیمرغ را مشترکا برای پرتوی و صدرعاملی در رشته فیلمنامهنویسی بهارمغان آورد، در زمان خود بسیار مورد توجه قرار گرفت. هرچند فیلم درباره احوالات یک دختر نوجوان و حاملگی او است و بسیار دخترانه بهنظر میرسد اما دو فیلمنامهنویس به خوبی توانستهاند ذهن خود را با ذهن شخصیت اولشان روی کاغذ، یعنی ترانه، هماهنگ و هم سو کنند. این مهمترین نکته درباره فیلمنامه فیلم است.
سال ساخت: ۱۳۸۳
خلاصه داستان:
فیلم داستان زنی به نام ریحانه است که در میان آدم های متفاوت اطرافش ایستادن را تجربه می کند.
پرتوی در «کافه ترانزیت» یک موقعیت مستمر را با افراد کمی که درگیر آن موقعیت هستند، پیش میبرد و خلاقانهترین اتفاق در دیالوگنویسی طبیعی و باورپذیر فیلم، اتفاق میافتد. این فیلمنامهها بهخوبی نشان می دهند که پرتوی در پردازش صحنههای کوچک اما عمیق دو نفره چه مهارتی دارد و علاوه بر این چقدر خوب میتواند روایتی را که چندان دستاویز داستانی هیجانانگیزی ندارد و قصهاش کم است، طوری جلو ببرد که تماشاگر خسته و کسل نشود.
امتیاز کاربران: ۶.۴
سال ساخت: ۱۳۶۷
خلاصه داستان:
گلنار با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می کند. روزی به کنار چشمه می رود تا آب بیاورد. باد دستمال آبی او را، که یادگار مادرش است، با خود می برد. گلنار در پی دستمال به جنگل می رود و راه را گم می کند...
«گلنار» همچنان یکی از فیلم های فراموش نشدنی کودکان و نوجوانان دهه های ۶۰ و ۷۰ است! شخصیت های واقعی و عروسکی این فیلم همچنان در میان مخاطبان سینمای کودک آن روزها محبوب هستند و دست اندرکاران «خاله قورباغه» نیز با آگاهی از این مسأله سعی داشتند تا با بهره گیری از شخصیت «خاله قورباغه» که به نوعی قهرمان و ناجی «گلنار» محسوب می شد، فیلم جدیدی ساخته و موجی را در سینمای کودک کشور آغاز کنند. اما شکست «خاله قورباغه» که یکی از دلایلش فقر فیلمنامه بود، بهخوبی ارزش کار پرتوی را هویدا ساخت.
امتیاز کاربران: ۶.۳
سال ساخت: ۱۳۹۴
خلاصه داستان:
گلنار در پی یافتن یک ماشین فراری قرمز به تهران می آید تا شاید به آرزوهای خود برسد. نادر (محسن تنابنده) با آگاهی از موقعیت گلنار تلاش می کند او را به واقعیت های زندگی برگرداند اما...
دختری که در روستاهای شمالی با زندگی ساده روستایی بزرگ شده، با تماشای تجملات و زندگی مرفه در رسانه و جامعه اطرافش، تمایلی شدید به زندگی تجملاتی پیدا میکند و در پی رسیدن به ارزشهای مادی به راحتترین راه یعنی همراه شدن با یک پسر پولدار، چنگ میزند.
کار بزرگی که کامبوزیا پرتوی میکند در اینست که این خصلت رفتاری قهرمانش را برآیندی از جامعه و تربیت او درنظر میگیرد نه بهعنوان یک ویژگی شخصیتی منفی که قهرمان را به تباهی میکشاند. فیلمنامهنویس برای دخترک قهرمان حق زندگی قائل میشود. دریغ که سرنوشت این چنین مهربانانه و روادار با آدمها تا نمیکند.