بهار سیاه اکران | مرگ شش میلیون تماشاگر ایرانی
اختصاصی سلام سینما - به سرآغاز فاجعه خوش آمدید! البته که سرآغاز نمیشود گفت. ریشهٔ این بحران را باید در دههٔ نود جست. اما حالا وضعیت اسفبار سینمای ایران به مرحلهای رسیده که دیگر نمیتوان وخامتش را کتمان کرد. این نقطه سرآغازی است بر عینی شدن فاجعه. جایی که دیگر با آمار سروکار داریم و اعداد بهخوبی نشان میدهند، رابطهٔ تماشاگر با فیلمهای ایرانی چقدر مخدوش شده و چطور اینها از نیمهٔ دوم دههٔ نود، مادام فاصلهٔ بیشتری باهم میگیرند.
البته شیوع کرونا وضعیت سینما را در سرتاسر جهان دچار اخلال کرد. این اتفاق نهتنها منوط به سینمای ایران نمیشود که در سینمای صنعتیتری مانند هالیوود یا بالیوود، چهبسا بیشتر بروز یابد و اثرات جبرانناپذیر بیشتری برجا بگذارد. در ایران اما پاندمی باعث رشد صعودی و غیرمنتظره شبکه نمایش خانگی شد که بهتازگی هم ساترا با چنبره زدن بر روی آن، میخواهد کمرش را بشکند! در شرایطی که وی اودیها دقیقاً بهواسطه آزادی نسبیشان موردتوجه تماشاگران عامه بودند و تبدیل به پاتوقی برای کارگردانان سینمایی هم شده بودند تا بتوانند دست به تجربه سریالسازی بزنند.
ده لحظه برتر مهمونی تا به اینجا: با صدای خنده...
خلاصه اوضاع حسابی قمردرعقرب است و احتمالاً بهزودی باید منتظر مهاجرت فیلمسازان جوان هم باشیم. از طرفی جشنوارههای غربی یار میخرند و اینسو وزارت ارشاد و سازمان سینمایی از هر دشمنی، دشمنانهتر رفتار میکند! آنوقت همه سر «یک بوس کوچولو»، آنقدر شلوغش میکنند. راستی میدانید در ماه گذشته چند فیلمساز بازداشت شدهاند؟
آمار ناامیدکننده فروش سینماها در بهار سال ۱۴۰۱
برگردیم به داستان خودمان که حول محور آمار ناامیدکننده فروش سینماها در بهار سال ۱۴۰۱ میگردد؛ پیشبینی میشد که با فروکش کردن کرونا، این بهار بعد از مدتها چراغ کمسوی سینماها روشن شود و با حضور پرتعداد تماشاگرانی که در روزهای کرونایی انتظار «دور هم فیلم دیدن در سالن تاریک سینما» را میکشیدند، سینمای ایران جان تازهای بگیرد. هرچه باشد ما هم یادمان نرفته بود که در جشنواره سوتوکور چهل و یکم که زیر سایهٔ سنگین کرونا برگزار شد و فیلمهایش هم جز یکی دو مورد چنگی به دل نمیزدند، چطور این شور برگشتن به سالن سینما در دلمان زنده شده بود و شاید تازه یاد ما و خیلی از دوستان خبرنگار و منتقد افتاد که دور هم فیلم دیدن، یک زمانی چقدر صفا داشت ... چقدر خود زندگی بود ... خود خود زندگی.
خب حالا میدانیم این پیشبینی، محکم خورده توی دیوار. همانطور که اشاره کردیم، حالا دیگر تیغ به رگ گردن رسیده و دیگر با آمارهایی تأسفبار سروکار داریم؛ با مرگ شش میلیون تماشاگر در فاصله سهسالهٔ پاندمی کرونا.
۵ فیلم پرفروش بهار ۱۴۰۱ | بی سینماترین بهار
کافی است آمار فروش سینمای ایران در بهار ۱۳۹۸ یعنی آخرین بهار پیشاکرونایی را با اولین بهاری که شرایط رفتن به سینما به حالت عادی برگشت، یعنی ۱۴۰۱ مقایسه کنیم.
در بهار ۹۸، نزدیک به ده میلیون نفر به سینما رفتهاند. دقیقترش میشود ۹ میلیون و ۹۶۰ تماشاگر. در آن سال دو فیلم که اتفاقاً یکی از آنها یک درام پلیسی بوده (کمدی نبوده) یعنی «متری شیش و نیم»، بیش از دو میلیون مخاطب داشته است. «متری شیش و نیم» بیش از ۲۷ میلیارد و «تگزاس ۲» بیش از ۲۵ میلیارد فروخته است.
کاهش شصت درصدی تماشاگران سینمای ایران در سه سال
اما بهار ۱۴۰۱ ... در این بهار سیاه سینمایی، سرجمع ۳ میلیون و ۸۰۰ نفر به سینما رفتهاند ... شش میلیون نفر کمتر ... شش میلیون تماشاگر ازدسترفته ... پرمخاطبترین روز «بهار سیاه» تنها ۱۰۶ هزار تماشاگر را به خود ثبت کرده است. گول فروش ۴۴ میلیاردی کمدی «انفرادی» و ۳۸ میلیاردی «سگ بند» را نخورید ... این صفرهای جلوی رقم فروش، از رکود و تورم قیمت بلیت است نه استقبال و شور تماشاگران.
حقیقتاً اگر بخواهیم این کاهش شصت درصدی مخاطبان سینمای ایران را فقط به کرونا و پاندمی مربوط بدانیم، خودمان را مسخره کردهایم. علتهای مختلف و البته مشخصی وجود دارد که سینمای ایران را به این روز انداخته. اولین و پررنگترین مسئله، معضل فیلمنامه است که ریشهاش در دههٔ هشتاد است و البته خودش یک یادداشت جدا و مفصلی میطلبد.
اما درحالیکه نسل جدید فیلمساز تازه داشت خودش را پیدا میکرد و قدیمیترها هم یا مهاجرت کردند یا خانهنشین شدند یا بدترین فیلمهایشان را ساختند، ورود تجهیزات حرفهای فیلمسازی به سینمای ایران در اوایل دههٔ نود، بحران فیلمنامهنویسی را بغرنجتر کرد. حالا نسل جوان صحبت از دوربین آری الکسا و ویژوال افکتهای صنعتی میکرد و داستان در ذهنش بیشتر و بیشتر به یک کنج تاریک هول داده شد. حالا دیگر کارگردانها میتوانستند فیلمهایی بسازند که در بازار جهانی رقابت کند، فیلمهای خوش برورو و پر آبوتاب که مموری کارتهای زیبا و هیجانانگیزی پرکرده بود اما از جهان تهی بود و همهٔ ضعفهای روایی، پشت این ظاهر بصری فریبنده پنهان شد.
البته که تجهیز شدن و پیشرفتهای صنعتی، هرچند استارتش با بابک زنجانی خورد و یکسرش به داستانهای پولشویی در سینما ارتباط پیدا میکرد، اما باعث شد سینمای ایران خانهتکانی کند و وارد دورهٔ جدیدی از تاریخ خود شود.
عوامل اصلی رکود سینمای ایران در آغاز قرن جدید
دورهای که در آن چندین نام بزرگ در نسلهای مختلف فیلمسازان به چشم میخورد و البته کلی کارگردان جوان، بعضاً تکنسینهایی قدر که دنبالهرو آن چند اسم شدند. برخی از این نامها حسابی پرآوازه شد و پشت سرش انبوهی کارگردان جوان صف کشید. از نسل سومیها اصغر فرهادی با جایگاه اینترنشنال و اعتبار جهانیاش وسوسه برانگیز شد و سعید روستایی با پرداختش به مردمی که تماشاگر داستان آنها و زندگی کوچک و حقیرشان را باور میکرد. محبوبیت و مقبولیت روستایی و فیلمهایش یک صف دیگر درست کرد و فیلمساز جوان دیگر محمدحسین مهدویان هم به شکل دیگری وارد این صف کشیها شد و ارزشیها پشتدستش بازی کردند. در این میان تنها چند نام انگشتشمار سعی کردند راه خودشان را بروند و جهان خودشان را بسازند. فارغ از این هیاهوی پوچ و این موجسواریهایی که سینما را فرمولبندی کرد.
جریان رسمی و بدنهای سینمای ایران بهجای اینکه به راههای خلاقه برای راضی نگهداشتن تماشاگر فکر کند، شروع کرد فرمولهای مشخصی را تکرار و بازسازی کرد. فرمولهایی که البته در سینمای کمدی هنوز هم جواب میدهند و این خودش بزرگترین نشانه فقر فرهنگی است که گریبانگیر سینما شده. این موجسواریها باعث شد کمتر از هروقت دیگری به فیلمهایی بر بخوریم که واجد پیشنهادها جدیدی برای تماشاگر هستند و یا جهان شخصی و ویژه خود را دارند، حرف خودشان را میزنند و راه خودشان را دور از این هیاهو و موجسواری پیش میگیرند. البته نامهای کمی هستند و صفی هم پشت سرشان ندارند، حمید نعمتالله و پرویز شهبازی در میان نسل سومیها و شهرام مکری و آیدا پناهنده در میان جوانترها.
پیام روشن تماشاگران به سینماگران
حالا اما مرگ این شش میلیون تماشاگر بهخوبی نشان میدهد که فرمولها دارند کاراییشان را از دست میدهند. هرچند در شبکه نمایش خانگی چون با مخاطب عامتری سروکار دارد، هنوز هم جواب پس میدهد و در فیلمهای سینمایی کمدی هم کماکان گیشه را تضمین میکند که این البته بیانگر ذائقه ناامیدکنندهٔ تماشاگری است که سلیقه هنریاش تربیت نشده و شاید از همهٔ مواردی که به آنها اشاره شد، نگرانکنندهتر هم باشد.
پیغام آمار فروش بهار ۱۴۰۱ واضح و گویاست: مردم به این سینما پشتپا زدهاند. دیگر برایشان جذابیتی ندارد. سینمایی که سرتاپایش را کمدیهای ضعیف و کارتپستالی یا فیلمهای اجتماعی تلخ گرفته معلوم است که جذابیتش را از دست خواهد داد. سینمایی که نه پیشنهادی از ژانر و تنوع ژانری برای تماشاگرش دارد (هرچند جوانترها سعی کردهاند رویکردهایی ژانریک اتخاذ کنند، اما انگشتشمارند.) نه داستانی سرحال و تازهنفس و نه موردی هیجانانگیز و غیرمنتظره، همین سه میلیون نفر هم از سرش زیاد است! وقتش رسیده سینمای ایران/ تماشاگران بهجای تکنسینهای خفن، به فیلمسازان خلاق و بااستعداد مجال بروز دهد.
به کسانی که راه خودشان را بروند و جسارت بیرون زدن از مسیر اصلی را داشته باشند. به برادران ارکها، آرین وزیردفتریها و همهٔ آن نامهای مهم و بزرگ دیگری که تابهحال نشنیدهایم ...