در سلامسینما جستجو کنید
اختصاصی سلام سینما- چهره زیبا بسیاری را به مسیر بازیگری میکشاند؛ گاه بهاشتباه و به بهانه شهرت، گاه نیز بهدرستی و به دنبال هنر. پارسا پیروزفر بازیگر، کارگردان و نمایشنامهنویسی است که میتوان او را در دسته دوم قرارداد. بازیگر بیحاشیهای که اتفاقا بخشی از محبوبیتش، جدای از صورت زیبای او مدیون همین بیحاشیه بودنش است.
این بازیگر سال ۱۳۷۱ با بازی در نقش کوتاه و فرعی، جوانی دانشجو، در فیلم سینمایی «مجسمه» شروع به کار کرد. همکاری با داریوش مهرجویی در فیلم «پری» قدم بعدی او بود. بازیگری که در طی نزدیک به ۳۰ سال از شروع کار خود، در ۲۵ فیلم سینمایی ظاهر شده است و با کارگردانهایی مانند مسعود کیمیایی، کمال تبریزی، عبدالرضا کاهانی و داریوش مهرجویی همکاری کرده است. اما این تنها بخشی از کارهای او است.
پیروزفر توانسته در قاب تلویزیون و صحنه تئاتر نیز هنر خود را به نمایش بگذارد؛ با ۵ سریال و ۱۱ تئاتر. بازیگری که با پارسای «در پناه تو» برای عامه مردم شناخته شد، هنرپیشهای که در تئاتر خلاقتر است، هم ترجمه میکند و هم کارگردانی و هم بازی. با بهروز غریبپور صحنه تئاتر را تجربه کرد و با بهرام بیضایی ادامه داد در تئاتر «بانو آئویی».
ابراهیم فیلم «تی تی» توانست با تئاترهایی مانند «ماتریوشکا» مخاطبهای سختگیرتر را راضی کند. تئاتری که در آن پارسا پیروزفر با بازی در تمامی نقشها و در ۸ اپیزود ستاره صحنه بود. اتفاقا همین اثر تندیس زرین بازیگری از سی و پنجمین جشنواره تئاتر فجر را برای پیروزفر به ارمغان آورد.
به بهانه حضور این بازیگر بیحاشیه در سریال «یاغی» و اکران فیلم «تی تی»، در این یادداشت مروری داشتهایم بر نقشهای ماندگار و بهیادماندنی او.
پلهپله تا محبوبیت؛ از پارسای «در پناه تو» تا مولوی «مست عشق»
پارسا پیروزفر، حسن جوهرچی و رامین پرچمی؛ این گروه سهنفره که با سریال «در پناه تو» معروف شدند، در «ضیافت» مسعود کیمیایی دوباره کنار هم بازی کردهاند. «ضیافت» فیلم مهمی نبود اما شبیه به سکوی پرتاب بود برای نسلی که دیده بشوند. فیلمی که مطابق رسم سینمای کیمیایی از دوستی، رفاقت و مرام میگوید.
«ضیافت» درباره هفت دوست دبیرستانی است، بچههایی که درسشان تمام شده و میدانند هر یک باید به دنبال سرنوشت خود بروند. اما آنها باهم قرار میگذارند که بعد از هفت سال دوباره دور هم جمع شوند؛ هفت سالی که شهر را دستخوش تغییرات زیادی میکند چه برسد به آدمها. قراری که شاید هرکسی را به وجد بیاورد آن را با دوستانش امتحان کند.
پیروزفر، عَبِد جمع دوستانه «ضیافت» است که بعد از هفت سال دلال شده است. پسری شلوغ و پرجنبوجوش که از همان ابتدا جای خود را در ذهن مخاطب پیدا میکند؛ هرچند نقش اصلی نیست و در نیمه اول او را بیشتر میبینیم. اما همان نیمه اول، آن جمع دوستانه و آن قرار و مدارها و ملاقاتها است که «ضیافت» را سرپا نگه داشته.
«ضیافت» اولین همکاری پارسا پیروزفر با مسعود کیمیایی بود، فیلمی که نامش به حاشیه گرهخورده است، به سعید امامی. این همکاری در دو فیلم دیگر نیز تکرار شد؛ «مرسدس» و «اعتراض». کاراکتر «قاسم» اعتراض هم از آن معتادهای دیدنی سینما است؛ نقشی که مونولوگی بهیادماندنی دارد که برای مخاطبان جهان کیمیایی و علاقهمندان سینما خوشایند است، مونولوگی که قاسم هنگام گفتن از جسد برادرش آن را بیان میکند.
شما بازی پیروزفر را در کدام یک از این سه فیلم میپسندید؟
*****
ساختارها و خط قرمزهای تلویزیون تنگتر از سینما است. سریال «در پناه تو» شبیه به بند بازی بود که قصد داشت روی این خط قرمزها راه برود. سریالی با موضوعی فراتر از تحمل تلویزیون؛ داستان عشق سه مرد به یک زن، یک عشق مثلثی. سریالی که سانسور شد و کاراکتر پارسا پیروزفر به حاشیه رفت.
پارسا پیروزفر با سریال «در پناه تو» برای عموم مردم شناخته شد و در یادشان ماند. او کاراکتر پارسا فرزینپور را بازی میکرد، پسری جوان، پولدار و زیبا که یکی از عاشقان لعیا زنگنه بود. علاقهای که طی سانسورهای زیاد گردنش زده شد. زندهیاد حمید لبخنده، کارگردان سریال، درباره این سانسورها گفته است که شخصیت پارسا نقش پررنگی داشت اما طی سانسور تبدیل به شخصیتی بیاثر شد.
لعیا زنگنه هم درباره سانسورهای سریال «در پناه تو» میگوید: «سانسور باعث شده است که یکصدم فیلمنامه به مرحله اجرا برسد. تلویزیون به فیلمنامه علاقه داشت اما توانایی تحمل خوشچهره بودن پارسا پیروزفر را نداشت و چندین بار گریم او را عوض کردند تا زشت شود!» البته رسانه ملی در این مسیر موفق عمل نکرده است و با وجود قلع و قمعهای فراوان هنوز مردم پارسا پیروزفر را با این سریال به یاد میآورند.
حمید لبخنده بعدها سریال «در قلب من» را ساخت و پارسا پیروزفر در آن نقش رضا طلوعی، برادر لعیا زنگنه را بازی میکرد. البته این جا حضورش پررنگتر بود.
*****
«شیدا» عاشقانهای است از کمال تبریزی، با بازی لیلا حاتمی و پارسا پیروزفر. پیروزفر بعد از نقشهای کوتاه و فرعی در «مجسمه»، «پری»، «ضیافت» و «مرسدس» به نقش اصلی فیلم «شیدا» رسید. هرچند فیلم به نام کاراکتر زن است اما در نگاهی دیگر اشارهای دارد به شوریدگی و شیدایی کاراکتر مرد.
پیروزفر در این فیلم نقش سربازی جوان را بازی میکند که از خانوادهای مرفه است. جوانی که در سربازی پایش به جبهه باز میشود و آنجا مجروح میشود. جراحتی که نقطهای است بر شروع یک عاشقانه. چشمهای فرهاد هرندی آسیب میبیند و پانسمان میشود. شیدا با بازی لیلا حاتمی پرستاری است که با قرآن خواندن درد جسمی فرهاد را تسکین میدهد اما درد دیگری را به جان او میاندازد؛ دردی روحی، درد عشق. عشقی از پشت چشمان بسته، با عطر بهارنارنج.
داستان عاشقانه فیلم، حضور پارسا پیروزفر و لیلا حاتمی و بازی آنها از دلایلی بود که باعث شد مخاطبان با فیلم ارتباط برقرار کنند. پیروزفر برای بازی در «شیدا» در سومین دوره جشن خانه سینما نامزد تندیس بهترین بازیگر مرد شد. تندیسی که به محمدرضا فروتن برای بازی در فیلم «قرمز» تعلق گرفت.
*****
گزیده کاری پارسا پیروزفر در تلویزیون بیش از سینما به چشم میخورد؛ رسمی که به نفع او تمام شده است چراکه انتخابهای او در تلویزیون جزو آثار مهم کارنامه کاری او است. «سفر سبز» یکی از آنها است، سریالی به کارگردانی محمدحسین لطفی.
پارسا پیروزفر در این سریال نقش جوانی آلمانی را بازی میکند؛ پسری به نام دنیل وسبرگ. پسری که هرچند در ایران متولد شده است اما در همان کودکی خانوادهای آلمانی او را به فرزندخواندگی قبول میکنند. جوانی که بعد از سالها به ایران برگشته است و به دنبال خانواده واقعی خود میگردد.
محمدحسین لطیفی درباره بازی پارسا پیروزفر در این سریال میگوید: «او بیادعا و بیسروصدا برای کارش تلاش میکرد. او باید در این سریال آلمانی حرف میزد اما ازآنجاییکه این زبان را بلد نبود با آموزش خودش را به جایی رساند که دیگران مبهوت لهجه و آکسان گذاریهای او بودند.»
*****
«اشک سرما» یک فیلم ضدجنگ بود. فیلمی که کمتر به آن پرداخته شده و یکی از عاشقانههای بهیادماندنی سینمای ایران است. عاشقانهای به کارگردانی عزیزالله حمیدنژاد. پارسا پیروزفر برای بازی در این فیلم نامزد تندیس بهترین بازیگر مرد از هشتمین جشن خانه سینما شد. تندیسی که به پرویز پرستویی برای بازی در فیلم «مارمولک» تعلق گرفت.
پارسا پیروزفر در «اشک سرما» نقش سربازی را بازی میکند به نام کاوه کیانی. سربازی که وظیفهاش خنثیکردن مین در یکی از روستاهای کردستان است. تخصص زیاد او در این کار باعث میشود نیروهای چریک دختری به نام روناک با بازی گلشیفته فراهانی را مامور کنند تا او را بکشد. مسیری که عشق آن را به انحراف میکشد، عشق بین روناک و کاوه، عشقی با سرانجامی غمانگیز. پایان فیلم با آن موسیقی کردی پر از حزن را یادتان میآید؟
بیراه نیست اگر بگوییم «اشک سرما» یکی از بهترین کارهای پیروزفر است. نقشی که او توانسته بهدرستی تغییرات روحی و روانیاش را آهستهآهسته و مداوم به تصویر بکشد. نقشی که اگرچه در جشنواره فجر دیده نشد اما جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلمهای آسیایی دهلینو را از آن این بازیگر کرد.
*****
وقتی از بهترین فیلمهای پارسا پیروزفر حرف میزنیم، ذهنها به سمت یوسف «مهمان مامان» میچرخد؛ یک نقش فرعی پررنگ، یک معتاد بهیادماندنی. کاراکتری معتاد که سرخوش است، لحنی طنازانه دارد اما همزمان نالان و افسرده است. نقشی که پیروزفر را کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره فیلم فجر کرد.
طبق گفته کارگردان و عوامل فیلم این نقش را قرار بود محمدرضا گلزار بازی کند. نقشی که به پیروزفر رسید و بازی خوبش، او را به گزینه اول داریوش مهرجویی برای علی سنتوری تبدیل کرد اما نشد. فکر میکنید چه کسی بهتر از پیروزفر میتوانست نقش این معتاد گردو فروش را بازی کند، با آن سیگار دائمی گوشه لبش؟
«امروز که گذشت. فردا چی؟ با این بدبختی و بیپولی و ...» یکی از دیالوگهای زیبای یوسف در انتهای فیلم است؛ جایی که صحبت از چندشخصیتی بودن یوسف از زبان امین حیایی است. لحظهای که این کاراکتر از بیپولی و درد مینالد اما صحبت از دوا که میشود به ناگاه رنگ عوض میکند، لحنش عوض میشود، خماریاش میپرد و کار به دوا نرسیده نشئه میشود و بهاصطلاح سر حال میآید.
*****
یک نقش منفی؛ این دستاورد پارسا پیروزفر از بازی در فیلم «نقاب» است. فیلمی که نام آن در ابتدا «پوکر» بود و سروصدای زیادی به پا کرد، فیلمی به کارگردانی کاظم راستگفتار. شاید در میان منتقدان «نقاب» نمره زیادی نگیرد و صرفا یک فیلم تجاری باشد اما حاشیهها، قاچاق شدن فیلم و موضوع آن باعث استقبال مردم از آن شد.
پارسا پیروزفر در این فیلم به همراه امین حیایی دو کاراکتری هستند که روزگارشان با کلاهبرداری از زنان میگذرد. پیروزفر در این فیلم مخاطب را هم گول میزند، طوری که او را بهعنوان جوانی عاشق میپذیرد اما سرانجام نقابش برای مخاطب و سایر کاراکترها میافتد.
*****
«در چشم باد» از آن سریالهایی که نهتنها در کارنامه پیروزفر درخشان است بلکه صداوسیما نیز میتواند به آن ببالد. سریالی که مسعود جعفری جوزانی آن را کارگردانی کرده است؛ یک کار تاریخی که نزدیک به ۵ سال فیلمبرداری آن طول کشید. سریالی که داستان خانواده «ایرانی» را روایت میکند؛ داستانی از دوره قیام میرزا کوچک خان تا آزادی خرمشهر.
بیژن ایرانی یکی از شخصیتهای اصلی سریال است که زندگیاش از دوره کودکی تا مرگ به تصویر کشیده شده است؛ زندگی که وجه عاشقانه آن پررنگتر از هر چیزی است. پارسا پیروزفر دوره جوانی تا پیری بیژن را بازی میکند. کاراکتری که از کودکی عاشق لیلی است. عشقی که مدتی گم میشود و بعد از نو، جوانه میزند. عشق بیژن و لیلی از آن عشقهای بهیادماندنی تلویزیون است. حال بیژن بعد از شنیدن خبر زندهبودن لیلی را یادتان هست؟
«در چشم باد» با پارسا پیروزفر شروع میشود و با او تمام. اصلا یکی از نقاط قوت این سریال بازی او است. شخصیتی خاکستری که وطن برایش اولویت دارد. سریالی که مسعود جعفری جوزانی آن را وصیتنامه هنری خود میداند.
*****
رضا جوان محبوب و دوستداشتنی «اینجا بدون من» است. پارسا پیروزفر در این فیلم نقش اصلی ندارد، نقشش کوتاه است اما بهاندازه کاراکترهای اصلی حضورش قوت دارد و تاثیرگذار است. او در این فیلم نقش پسری مهربان و حمایتگر را بازی میکند. پیامبری که دلت میخواهد مطابق میل مخاطب معجزه کند اما اینطور نیست. پسری که قسمتی از بار احساسی فیلم را به دوش میکشد.
بهرام توکلی کارگردان فیلم «اینجا بدون من» است. فیلمی که فیلمنامه آن اقتباسی از نمایشنامه «باغوحش» از تنسی ویلیامز است. فیلمی که نشان میدهد انگار واقعیت همیشه بر رویاپردازی پیروز است؛ حتی در قاب سینما.
*****
پارسا پیروزفر را میتوان جزو بازیگران گزیده کار سینما بهحساب آورد که هم انتخاب خوب دارد و هم ضعیف و متوسط. بازیگری که محمدحسین لطیفی درباره او میگوید: «بازیگری برای او ابزاری است برای این که به انسان بودن خودش بیشتر کمک کند. اساسا اهل شو و مصاحبههای زیاد نبوده و پشتسرهم برای بیشتر دیدهشدن و پول بیشتر کارنکرده است.»
پارسا پیروزفر بازیگری است که هنرش، چهرهاش و بیحاشیه بودنش او را برجسته کرده. نباید این را هم فراموش کرد با وجود این فیلمها انگار هنوز قطعهای از پازل کاری این بازیگر گم است؛ چیزی شبیه به یک شاه نقش. نقشی که برای او نوشته شده باشد؛ مخصوص خود او که تواناییاش را کامل و درست نشان دهد.
بااینحال منتظریم ببینیم مولانای سینمای ایران در فیلم سینمایی «مست عشق» چه کرده است و آیا میتواند ماندگار باشد یا نه؟ نظر شما چیست؟