در سلامسینما جستجو کنید
اختصاصی سلام سینما - دیگر چند سالی میشود که ما تماشاگران پیگیر سینمای ایران، به جز چند نام محدود که استثنا صنعت سینمایی نیمهجان ایران هستند، چشم امیدمان به فیلمسازان جوان و کارگردانهایی است که فیلم اولشان را ساختهاند. کارگردانهایی که با اصطلاح «فیلم اولی» شناخته میشوند.
سینمای ایران در پی سیر نزولی که از دههٔ نود به آن دچار شده، در آستانهٔ پوستاندازی و ورود به دورهٔ جدیدی از خود است که میسر نمیشود مگر به ظهور و کشف استعدادهای جوانتری که با نگاه متفاوت و بهروز خود هم از نظر سینمایی و هم از منظر جامعهشناختی، بتوانند یک تکانی در فرهنگ عمومی سینمای ایران به وجود بیاورند. شبیه به کاری که فیلمسازان نسل سوم در سالهای پرشور جوانیشان، در بحبوحهٔ قبل از انقلاب به آن جامهٔ عمل پوشیدند و موج نوی سینمای ایران را به وجود آورد.
فیلم هایی ساخته نشده | 21 طرحی که تارانتینو از ساختنشان صرف نظر کرد
در ماههای گذشته دو فیلم اول و مستقل جالب در سینماهای سراسر کشور اکران شد که هرچند فروش ویژهای نداشتند؛ اما برای منتقدان نظرگیر بودند و نوید فیلمسازانی تازهنفس را میدهند. یکی «تصور» ساخته... و دیگری «جنگل پرتغال» فیلم آرمان خوانساریان.
در حمایت از فیلمسازان جوان و به امید ظهور موج جدیدی که این چندسالهٔ شوم سینمایی را بشورد و ببرد، در این یادداشت فیلمهای اولی را مرور کردیم که شگفتی ساختند و فراتر از حد انتظار ظاهر شدند. اگر به نامها نگاهی بیندازید خواهید دید که هرکدام از این فیلمسازان چطور در ادامه راهشان، شبیه به یک موهبت برای سینمای ایران درخشیدند، خلاف جهت رودخانه شنا کردند و مسیر جدیدی در سینمای ایران پیمودند.
پناه پناهی، پسر جعفر پناهی در سال ۱۴۰۰ فیلمی را ساخت که البته در ایران نمایش داده نشد و تنها حضور در جشنوارههای بینالمللی را تجربه کرد. بااینوجود بیاغراق در شمار بهترین فیلمهای سالهای گذشته قرار میگیرد. فیلمی دلی و بهاندازه فارغ از بازیهای سیاسی و موضعگیریهای گل درشت که با زبان سینمایی با تماشاگرش ارتباط برقرار میکند نه به سیاق عموم فیلمهای ایرانی با زبانی موعظهگر و نصیحتکننده و نه از در سهلالوصول «آه ما ایرانیها چقدر بدبختیم!»
هرچند انتظار میرفت پناهی پسر از جایگاه سیاسی پدرش استفادهای اساسی کند و همین باعث شود فیلم موردتوجه جهان قرار بگیرد، اما او بیتوجه به این مناسبات فرامتنی، فیلمی ساخته که نشان میدهد باید منتظر ظهور یک فیلمساز دغدغهمند، خلاق، مستقل و محترم باشیم. فیلمسازی که افق دیدش از کیفیت فعلی سینمای ایران بسیار بسیطتر است.
«جاده خاکی» یک فیلم جادهای خانوادگی و درامی انسانی است. تصویر خانوادهی چهار نفرهای که «پناهی» در فیلمش آن را به تصویر کشیده است، تصویری اریجینال و عمیق از یک خانوادهی ایرانی در دههی معاصر است. هر کاراکتر رنگ و بویی منحصر به فرد دارد. حسن معجونی در نقش پدری با پای شکسته و پانتهآ پناهیها در نقش مادری که هر لحظه میخندد و گریه میکند، در مسیر پیشبرد درام، نقشآفرینی تأثیرگذار و در خور توجهی را از خود به نمایش گذاشتهاند.
برادران ارک از جمله فیلمسازان جوان و نوظهور سینمای ایران هستند. آخرین فیلم کوتاه آنان «حیوان» بسیار دیده شد و در بخش سینه فونداسیون جشنواره کن توانست نخل بگیرد. «حیوان» فیلمی بود که نگاهی متفاوت به مقوله مهاجرت جوانان میانداخت و بهجای رفاه بیرونی و موقعیت بهتر جغرافیایی، خوشبختی را به درون آدمی ارجاع میداد.
«پوست» افسانه و تاریخ را درهم میآمیزد. ترس و طلسم را به هم گره میزند و محبت مادری (این مفهوم دیرینه ملی) را در مقابل یک عاشقانه ممنوعه قرار میدهد. همین تقابل مهر مادری و عاشقانه ممنوعه جسارت دو فیلمساز را نشان میدهد. هرچند ساخت فیلم یادآور مولفههای نامآشنا و ژانریک ژانر هارور/ میستری است، اما آنچه ترس میزاید، آنچه عامل هراس است، ریشه در خواستگاههای آیینی/ افسانهای دارد.
«پوست» سرآغاز یک مسیر هیجانانگیز برای سینمای محدود ایران است و بهمن ارک، بهرام ارک بیاغراق کنجکاویبرانگیزترین فیلمسازانی که در دهه نود با ساخت اولین فیلمشان به سینمای ایران معرفی شدهاند. فیلمسازانی که کیلومترها دورتر از فضای رئالیستی و ملودراماتیک مطلوب سعید روستایی یا علاقه ویژه مهدویان به بازخوانی تاریخ معاصر و نالهگرافیهای کلی فیلمساز جوان دیگر که در این سالها فیلمهای اول معمولیشان را ساختهاند، در پی فانتزی، صور خیال و رؤیا/ کابوس هستند. آنها در پی سحر حرکت تصویر بر پرده و همان صورت افسونگرانه خود سینما هستند و معنی فانوس جادو و خیال را از خود سینما خوب آموختهاند.
«موقعیت مهدی» درحالیکه کسی انتظارش را نداشت جور همهٔ فیلمهای متوسطالحال جشنواره فجر ۴۰ را کشید. فیلمی که خصوصاً چون اعلام شده بود نسخهٔ سینمایی یک مینیسریال است، کسی جدیاش نگرفت. اما اگر فیلم را ببینید متوجه خواهید شد که چطور پلان به پلان و روایت به روایت با طراحی ازپیشتعیینشده و ساختاری نظاممند ساخته شده است. البته خود حجازیفر هم در نشست مطبوعاتی فیلم اذعان کرد که از ابتدا مبنا را بر ساخت فیلم سینمایی گذاشته است و البته اگر هم نمیگفت از نسخهٔ نهایی فیلم میشد دقت نظر کارگردان را در پس هر سکانس دید.
خود هادی حجازی فر هم بازیگری بود که بعد از اولین تجربه سینماییاش در «ایستاده در غبار» کسی چندان جدیاش نمیگرفت، هرچند تجربیات مهمی روی صحنهٔ تئاتر داشت و فیلم به فیلم طوری جلو آمد که نوید یک هنرمند متفاوت با نقطهنظری خاص را میدهد.
در دوران اوج سوءتفاهم بر سر مفهوم فمینیسم، در سالهایی که فیلمسازان، خصوصاً کارگردانان زن با فیلمهایشان مبین سطحیترین برداشت از فمینیسم بودند، یک فیلمساز زن جوان پیدا شد که یک فیلم اول قابلتوجه ساخت که مهمترین نکتهاش زنانگی لطیف و درعینحال زنآزادخواهی بهاندازه و غیر سطحیاش بود.
این مهمترین دلیلی بود که بسیاری از منتقدان آیدا پناهنده را بعد از ساخت «ناهید» جدی گرفتند و او در دو فیلم بعدی خود یعنی «اسرافیل» و «تی تی» هم نشان داد که فیلم اولش اتفاق و تصادف نبوده است.
«ناهید» با فیلمبرداری درخشان فرشاد محمدی، داستان زنی به نام ناهید را در شهر انزلی تعریف میکند که در آستانهٔ ازدواج مجدد خود با چالشهایی جدی از سوی خانواده سنتی و همسر سابقش مواجه میشود.
«ایستاده در غبار» بهترین فیلمی بود که محمدحسین مهدویان میتوانست برای ورود به سینمای داستانی بسازد. فیلمی که در عین جذابیت مضمونی، در فرم هم بسیار خلاقانه و پیشرو عمل میکند و مضمونش را به نگاهی نو درمیآمیزد و از سوی دیگر ساختارهای فرمی و کلیشهای فیلمهای جنگی و یا بیوگرافیک سینمای ایران را در هم میشکند.
در سینمای بی قهرمان امروز ایران و سرگشتگیها و پایانهای بیدلیل باز، «ایستاده در غبار» یک قهرمان دارد. قهرمانی که متعلق به جایی فراتر از تاریخ دولتها و نزاعها ست و از حق دفاع میکند و این مهمترین وجه تمایز اولین فیلم مهدویان بود که نشان میداد او در کارگردانی چقدر ملهم از تاریخ سینمای کلاسیک و قهرمانپروری به آن سبک و سیاق است.
مهدویان سعی کرده با روایتی بیطرفانه و دوربین سومشخص و ناظرش، تماشاگر را با تصویر بدون فیلتری از حاج احمد متوسلیان روبهرو کند. او روایت را با مستندات، خاطرات و تصویری که نزدیکان او، جلوی دوربین برای تماشاگر میسازند، پیش میبرد و با فایلهای صوتی مستند برای مخاطبش داستان و سینما میسازد. ایده جاهطلبانهای که بسیار دیده و جدی گرفته شد و اعتمادبهنفس امروز مهدویان در فیلمسازی را برایش به ارمغان آورد.
سعید روستایی که از زمانی که فیلم کوتاه میساخت و جوایز داخلی زیادی گرفته بود بهعنوان استعداد نویافتهٔ سینمای ایران شناخته میشد، در اولین تجربهٔ سینمایی خود همه را حیرتزده کرد؛ یعنی تماشاگران، منتقدان و داوران جشنواره فجر را. او اولین فیلمساز ایرانی است که فیلم اولش، «ابد و یک روز»، ۹ جایزهٔ سیمرغ را از آن خودکرده است و همزمان یکی از پرفروشترینهای گیشه نزد مخاطبان بوده.
در دورهای که ساخت فیلمهای دوپردهای از زندگی طبقهٔ متوسط از روی دست اصغر فرهادی مد روز بود، سعید روستایی دوربینش را به پایینشهر و در میان طبقهٔ بیبضاعت برد. به محلهٔ دوران کودکیاش و تصویری صریح و سیاه از زیست پرمسئله و دشوار اهالی پایینشهر نشان داد که توانست همدلی تقریباً همه! را برانگیزاند.
فیلمهای بعدی او هم روی همین موج ساخته شدند و جریانی را به وجود آوردند که البته یکی از دلایل رکورد سالهای اخیر است، جریانی که فیلمهای اجتماعی را محدود کرد به «پورنوگرافی فقر»!
«بوتیک» اولین ساخته حمید نعمت الله و البته تحویل گرفتهشدهترین فیلم او در خوانش رسمی از سینمای ایران است. فیلمی محصول سال ۱۳۸۲ که در سالهای پایانی و اوج سرخوردگی مردم از اصلاحات ساخته شد. در شرایطی که جامعه آماده گذار به صفحه بعدی تاریخ خود است و دو سال بعدترش با روی کار آمدن محمود احمدینژاد، جامعه و سیاستگذاریها پوست میاندازد و خصوصاً در عرصه فرهنگی بهسوی فضایی بسته و دوقطبی پیش میرود. «بوتیک» هم درست در تعلیق پیشازاین گذار و با همه نگرانیها و ناامیدیهای اجتماعی متأثر از شرایط ساخته شده است. فیلمی تلخ که داستان آشنایی اتی، دختری سرگردان در شهر، در مدرنیته ایرانی نوظهور، و پسری عاشقپیشه را تعریف میکند که سعی دارد به او کمک کند.
فیلم داستان سرگردانی این دو جوان است که در نهایت هم با آوارهشدن و تجاوز به اتی و آدمکشی به پایان میرسد تا جایی برای نفسکشیدن باقی نگذارد. شاید یکی از دلایل محبوبیت دوچندان «بوتیک» در مقایسه با فیلمهای پختهتر و مهمتر نعمتالله همین تم سیاهنمایی فیلم است که سالهاست ستاره شماره یک محافل روشنفکری است و در گذر زمان، در حمید نعمتالله تبدیل به چیزی شبیه بهنوعی سرخوشی و تمسخر میشود.
واروژ کریم مسیحی یکی از بهترین شاگردهای بهرام بیضائی، با وفاداری به اسلوب تئاتر، «پرده آخر» را بهغایت سینمایی میسازد. اولین فیلم کریمی مسیحی که تا چند سال پیش رکورددار دریافت سیمرغ از جشنواره فیلم فجر بود، یک درام معمایی و پلیسی بود که با زیر پا گذاشتن قواعد مرسوم این ژانر به شاهکاری تکرارنشدنی تبدیل شد.
کریم مسیحی با افشای داستان در ابتدا، به بازی گرفتن شخصیت اصلیاش و فضاسازی بینظیر و با کمکگرفتن از برخی از بهترین بازیگران سینمای ایران، میتواند اثری پر تعلیق، قصهگو و جذاب بیافریند که از ساختار محکم و استواری نیز برخوردار است. کریم مسیحی بعد از اولین تجربه درخشانش تا سالها از سینما دور بود. دومین فیلم کریمی مسیحی که برداشتی از «هملت» بود نه بهپای «پرده آخر» رسید و نه اثری ویژه و قابلقبول بود.
ناصر تقوایی و یک کارنامه کوتاه. «آرامش در حضور دیگران» در ابتدای فصل فیلمسازی داستانی تقوایی قرار دارد. تقوایی شناخت خوبی از تصویر دارد؛ اما آنچه اولین فیلم او را به یک شگفتی تبدیل میکند که شیر نقره جشنواره ونیز را هم تصاحب میکند از الفت او با ادبیات میآید.
ناصر تقوایی در «آرامش در حضور دیگران» نسبت به شرایط اجتماعی حاکم بر جامعهاش واکنش نشان میدهد و با استفاده از داستان غلامحسین ساعدی، جامعهای آشفته، محزون و افسردهای را در قامت خانوادهای از هم فروپاشیده به تصویر درمیآورد. اولین فیلم تقوایی سالها در محاق توقیف بود، بااینحال هنوز هم بهعنوان یکی از بهترین آثار او شناخته میشود.
«آرامش در حضور دیگران» درباره سرهنگ بازنشستهای است که بعد از مرگ همسرش و تجدید فراش به تهران میآید تا پیش دخترانش باشد اما میبیند که دخترانش زندگی بیبندوباری دارند. دیدن زندگی آنها مرد را از خود بیخود میکند. یکی از دختران خودکشی میکند و دیگری آبستن است ... این وقایع مرد را تا سرحد جنون پیش میبرد ...
عباس کیارستمی، کارگردان شهیر ایرانی و مهمترین کارگردان بینالمللی سینمای ایران در کنار اصغر فرهادی، کار خود را در سینما بهواسطهٔ گرافیک آغاز کرد و بهعنوان طراح تیتراژ و پوستر وارد سینما شد. جالب است بدانید او در اولین تجربیات خود تیتراژ فیلمهای «قیصر» و «رضا موتوری» مسعود کیمیایی را ساخت.
کیارستمی کارگردانی را با فیلم کوتاه و برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که در سالهای قبل از انقلاب یکی از نهادهای مهم فرهنگی با رویکرد اجتماعی متفاوت بود، آغاز کرد. اولین فیلم سینمایی بلند او «تجربه» که آن هم با همکاری کانون در سال ۱۳۵۲ ساخته شد، امروز بهعنوان یکی از فیلمهای مهم کیارستمی شناخته میشود. فیلمی که الفبای فیلمسازی کیارستمی که بعدتر بدل به سبکی شخص و جهانی شد، را در ابتداییترین شکلش، مزین به یک نبوغ و خامدستی توأمان، در خود میپروراند.
«تجربه» داستان ممد، نوجوان یتیمی را تعریف میکند که پیک یک استودیو عکاسی است و شبها هم در همان جا میخوابد. او نسبت به دختری از یکطبقه اجتماعی ثروتمندتر، عشقی افلاطونی پیدا میکند. یک روز که فکر میکند دختر به او لبخند زده، تصمیم میگیرد به خانهٔ دختر برود و شغلی بهعنوان خدمتکار درخواست کند تا به دختر نزدیکتر شود، اما...