چنان سپیدهی سحر | درباره آیدا پناهنده به بهانه در انتهای شب
اختصاصی سلام سینما- آیدا پناهنده را میتوان یکی از مهمترین فیلمسازان زن نسل جدید سینمای ایران دانست که بعد از ساخت سهگانهی زنانه خود در شهرهای شمالی یعنی «ناهید »، «اسرافیل» و «تی تی» حالا به سراغ ساخت مینی سریالی رفته که به سیاق پیشین فیلمنامهاش را با همسرخود ارسلان امیری به نگارش درآوردهاند و داستان پایان یافتن یک زندگی عاشقانهی ده ساله را روایت میکند.
دو قسمت ابتدایی «در انتهای شب» نشان میدهد که پناهنده چطور در مسیرش جلو میرود یا به عبارت بهتر به پیش میتازد. همانطور که فیلم به فیلم بلوغ تازهای در سیر فیلمسازیش به چشم میخورد، حالا در «انتهای شب» در پرداخت عواطف انسانی و نمایش جنبههای مگویی از یک رابطهی مخدوش، قلههای روایی جدیدی را فتح کرده است.
این سریالی است که اگر بگوییم نمونهاش را در شبکه نمایش خانگی تاکنون نداشتهایم، بیراه نگفتهایم. پناهنده و امیری موفق شدهاند جنبههای درونی از کاراکترها و تنهایی و افسوسشان را به تصویر بکشند که عموما سینمای ایران ریسک نمیکند سمتش برود چراکه کمی لغزش کافی است تا اثر بدل به یک کمدی ناخواسته شود که احساسات و همدلی تماشاگر را از آن خود نمیکند...اندوه و غربت افسونگر «در انتهای شب» اما عمق قلب و عاطفهی تماشاگرش را هدف میگیرد. اتفاقی که نه فقط در شخصیتپردازی که در کارگردانی جالب توجه، پرطمانینه و درعینحال چشمنواز پناهنده باید رد آن را گرفت.
او فیلمساز زنی است که هم سینما و هم روایت را به خوبی میشناسد و هم زبان خاص و متعادل خود در ساخت و پرداخت جهانی زنانه و با رویکردی زنآزادخواهانه را پیدا کرده است. فیلمهای او هرچند روحیهای بسیار زنانه دارند و مملو از لطافتها و پیچیدگیهای درونی هستند که از ذهنی زنانه برمیآید اما کورسویانه نمیخواهند فمنیستی باشند و داعیه حقوق همه زنان را بر سینه بزنند و ادعاهای الکی کنند. پناهنده به جهان فیلم و قهرمانش پایبند میماند و این وجه بارز او در فیلمسازی است.
هرچند که جنس پرداختهای زنانه پناهنده تا حد زیادی متأثر از رخشان بنیاعتماد است، اما جدیت و تقلایی را در خود دارد که منحصرا از نمای نقطهنظر پناهنده نشئت میگیرند. زنانگی در فیلمهای او بیش از آن که متوجه آن ساحت احساسی و یا نمایش ترحمبرانگیز مظلومیت زنان باشد، روی منطق یک ذهن زنانه در تصمیمگیریها و در تقلای برای ایستادن در جای درست قهرمان و مدیریت یک شرایط بغرنج عاطفی تأکید میورزد.
دلیل پرداختن به این قهرمانان نشاندادن موقعیت ناراحتکنندهای که ناخواسته در آن قرار گرفتهاند و اختیار عملشان سلب شده نیست که پناهنده اتفاقا به دنبال تصویرکردن مواجهه قهرمانانش با این موقعیت و چگونگی برونرفت آنها از «وضع موجود» شان است. آنچه برای پناهنده ارزش پرداخت دارد نه شرایط نابرابر و کوتهفکریهای اجتماعی که تقابل شجاعانه، جانانه و مستقل قهرمانان با این موقعیتهاست. زنانی که در میان نگاه اخته یک جامعه واپسگرا و عشق همدلیبرانگیزشان به مردی که محصول آن اجتماع است، دارند مچاله میشوند اما کم نمیآورند.
نکته مهم دیگر بیاعتنایی جالب توجه و ویژهی این زوج به جریانات روز سینمای ایران است. آنها خودشان را از مسیر اصلی جدا کردهاند و بیتوجه به همه آن فرمولهایی که موفقیت و گیشه را تضمین میکند، فیلمهایی میسازند که وجه برتریشان را از همگونی باهنر سینما به عاریه میگیرند نه آمارهای فروش میلیاردی.
زوج فیلمساز مسیر شخصی خودشان را میروند، به استقلال فیلمها و تجربه فیلمسازی پایبند هستند و به فرمولهای روز سینمایی بیتوجه، همانطور که به فرمولهای جشنوارهای پسند. آنها به خود سینما اهمیت میدهند و این همان چیزی است که باعث میشود فراتر از جریانهای بدنهای بهشان نگاه کنیم، جدیترشان بگیریم و پیشنهادهای جدیدشان برای سینمای ایران را با آغوشی باز به تماشا بنشینیم.