نقد سریال بامداد خمار، قسمت هشتم | جان دوباره

اختصاصی سلام سینما - یاشار آبتین: دیگر وقتش رسیده بود که «بامداد خمار» جان دوبارهای بگیرد؛ اتفاقی که پایههایش در قسمت هفتم بنا شد و در قسمت هشتم شاهدش بودیم. با بارور کردن عشق محبوبه و رحیم، روبهرو کردن اصلان و منصور در مقام دو رقیب عشقی، و افشای راز سربهمهر محبوبه، میتوان گفت که «بامداد خمار» در قسمت هشتم نفس دوبارهای کشید.
بیشتر بخوانید:
بامداد خمار یک اقتباس موفق و خوشساخت از آب درآمده است/ ادبیات ما پر از آثاری است که هنوز کسی کشفشان نکرده
با در نظر گرفتن اصول فیلمنامهنویسی میتوان گفت که در انتهای این قسمت با نقطه عطف اول داستان روبهرو شدیم؛ جایی که محبوبه وارد مرحلهای بازگشتناپذیر شد. تا اینجا عملا همهچیز در مرحله مقدمهچینی قرار داشت. محبوبه روی کاغذ میتوانست هر وقت اراده کرد رحیم را از جریان روزمره زندگیاش کنار بگذارد (هر چند مشخص بود که نمیتواند هرگز او را فراموش کند!) و جلوی شکلگیری تنش با اعضای خانوادهاش را بگیرد. اما حالا که کمکم افراد دیگری متوجه ماجرا شدهاند، وارد پرده دوم خواهیم شد؛ جایی که قرار است بحرانها و تنشها گسترش پیدا کنند و احتمالا سطح تعلیق اثر بالاتر خواهد رفت.
از نظر روایی، حضور محبوبه در دهه 60 (با بازی احترام برومند) در مقام راوی در این قسمت بیش از همیشه کارکرد دراماتیک پیدا کرد. آنچه او از گذشته روایت میکند دیگر محدود به بیان عواطف و درونیات خودش در دوران جوانی نیست بلکه سیر وقوع حوادث را هم با چاشنی پیشآگاهی به تماشاگر منتقل میکند. این تمهید باعث میشود بهجای شوک و غافلگیریهای لحظهای با تعلیق نفسگیرتری روبهرو باشیم. نمونهاش اشاره او به این است که خبر نداشت رسوایی عشق او و رحیم قرار است نقل محافل شود. وقتی محبوبه این نکته را ذکر میکند هنوز متوجه نشدهایم که بیپروایی او در ملاقاتهای گاه و بیگاه با رحیم منجر به آگاهی عدهای از اطرافیان شده است. بنابراین لحظات پس از این نریشن را با حالتی از اضطراب سپری میکنیم که سطح بالاتری از شرایطی دارد که بدون اطلاع از این نتیجه به تماشای گفتوگوی او و رحیم مینشستیم.
از نظر اجرایی، آنچه کماکان میتوان بهعنوان یکی از ضعفهای سریال مطرح کرد حرکات بیشازحد دوربین است؛ تمهیدی که حتی در سکانسهایی که تنش چندانی در آن وجود ندارد هم به چشم میخورد. استفاده از دوربین روی دست و حرکات دوربین در برخی از موارد (مثلا تمام لحظاتی که محبوبه با هیجان و اضطراب در حال حرکت به سمت دکان نجاری است) کاربرد مناسبی دارد اما اگر بهشکلی گزیدهتر از این استراتژی استفاده شود نتیجه بهتری خواهد داشت. با این وجود دوربین فیلم را در مقایسه با قسمتهای قبلی کمی کنترلشدهتر مییابیم و همین به انسجام بصری کار کمک کرده است. ضمن اینکه طراحی صحنه و لباس از ویژگیهای مثبت کار هستند که فرصت تنوع بصری و گرفتن نماهای باز و لانگشاتهای بهجا و تاثیرگذار را برای نرگس آبیار فراهم کردهاند.
حالا مقدمه اثر عملا به پایان رسیده و باید ببینیم ماجرا چگونه قرار است از قسمت نهم گسترش پیدا کند.