نگاهی به بازی مرجانه گلچین و بهنوش بختیاری در سریال بامداد خمار | هنر برونگرایی

اختصاصی سلام سینما – یاشار آبتین: بازیگران هنگام مواجهه با هر کاراکتری باید جنبههای مختلفی از شخصیت را در نظر گرفته و در جنس بازی خود دخیل کنند؛ از سن و سال و روحیات و عواطف درونی گرفته تا طبقه اجتماعی. بر این اساس برخی از شخصیتها نیازمند بازیهایی کنترلشده و درونگرایانه هستند و گروه دیگری از شخصیتها نوعی بازی برونگرایانه همراه با استفاده قابل توجه از بازی بدن.
این نکتهای است که بهنوش بختیاری و مرجانه گلچین هوشمندانه در بازی خود در «بامداد خمار» در نظر گرفتهاند. جنس بازی آنها که همراه با اندکی اغراق (البته به شکلی کنترلشده) است، مشخصا با توجه به خاستگاه اجتماعی/ اقتصادی شخصیتها و البته جایگاه آنها در درام تنظیم شده و شکل گرفته است. دایه خانوم (گلچین) و دده (بختیاری) افرادی متعلق به طبقات پایین جامعه هستند که لازم نیست مدام به فکر بازتاب بیرونی کنشهای روزمرهشان باشند و همین آزادی عملی به بختیاری و گلچین داده تا بتوانند از ابزارهای بیشتری در بازیشان استفاده کنند.
بازی آنها در «بامداد خمار» آشکارا در تقابل با بازیگرانی قرار دارد که نقش افرادی متعلق به طبقات بالای جامعه را بازی میکنند (بهخصوص شخصیتهای میانسال). کافی است جنس بازی بازیگرانی چون لاله اسکندری، علی مصفا، سولماز غنی، پریوش نظریه و رضا کیانیان را با بختیاری و گلچین مقایسه کنیم تا درک بهتری از چیدهشدگی اثر داشته باشیم.
نقطه اشتراک بازیگرانی که نقش شخصیتهای میانسال متعلق به طبقه اشراف را ایفا کردهاند، کنترلشدگی لحن، اجزاء صورت و زبان بدن است. آنها در اوج عصبانیت یا شادی هم کمتر عواطف خود را بهصورت آشکار بروز میدهند و سعی میکنند بیشتر با جزییات کلامی (که با دقت در فیلمنامه طراحی شده) منظور خود را منتقل کنند. اما گلچین و بختیاری مسیری خلاف این الگو را طی میکنند.
آنها احساسات خود را مستقیما بیان میکنند و حتی این را در استفاده زیاد از حرکات دست یا تغییرات واضح در حالت چهره هم مورد تأکید قرار میدهند. در عین حال، دایه و دده هر چند شاید سواد کتابی چندانی نداشته باشند اما تجربه بالایی در زندگی دارند (به اصطلاح امروزی، بچههای کف خیابان محسوب میشوند) و بنابراین سر بزنگاه میتوانند چهره عوض کنند و با همان حال و هوای شوخ و شنگ همیشگی، درسهای زندگی را هم به جوانها منتقل کنند.
بنابراین با شخصیتهایی روبهرو هستیم که هم آزادانهتر خود را ابراز میکنند، هم گاه بیش از اطرافیانِ دیگر حامی جوانانی هستند که در اوایل راه قرار دارند، هم وظیفه ملایمکردن فضای سریال را در لحظات کلیدی بر عهده دارند و هم قرار نیست کاریکاتوری به نظر برسند. حفظ تمام این ویژگیها کنار هم برای خلق شخصیتهایی یکدست نیازمند جزیینگری و تعادلی است که در بازی مرجانه گلچین و بهنوش بختیاری به چشم میخورد.
در واقع با دو کاراکتری روبهرو هستیم که ذرهای اغراق بیشازاندازه در پرداخت تصویریشان میتوانست از آنها چهرهای کاریکاتوری بسازد و ضربهای جدی به همدلی تماشاگر با آنها بزند و اگر چنین اتفاقی نیفتاده قطعا تا حد قابل توجهی ناشی از کنترلشدگی بازی بازیگران این دو نقش (در عین برونگرایی ذاتی شخصیتها) است.
گلچین و بختیاری با در نظر گرفتن ویژگیهای کلیدیِ موجود در فیلمنامه حسین کیانی و اجرای نرگس آبیار در مورد این دو شخصیت، و با رعایت همه این جزییات در بازیشان، توانستهاند به خلق شخصیتهایی باورپذیر و شناسنامهدار کمک کنند که هم از نظر سنی و هم طبقه اجتماعی میتوان رفتارشان را توجیه و درک کرد.