انتخاب ویژه علیرضا قربانی در قطعه جدیدش

اختصاصی سلام سینما - یاشار آبتین: «خیلی اهمیت دارد شما چقدر با شعر آمیختگی داشته باشید که شعر جزئی از نگاه روزانه شما باشد. گاهی بچههایم در خانه از من میپرسند که چرا انقدر با خودت شعر زمزمه میکنی؟ و مفهوم آن را متوجه نمیشوند، در صورتی که نمیدانند من لذت میبرم از این اتفاق...نکته این است که من احساسم را با شعر خواندن بیان میکنم.» وقتی سروش صحت کنجکاوانه از نخستین مهمانش در برنامه «اکنون» درباره انتخاب ترانههایش پرسید، علیرضا قربانی اینگونه به سوالش پاسخ داد؛ از آمیختگیاش با شعرها گفت و از احساسی که با خواندن آنها بروز میدهد. شاید همین ویژگی هم انتشار هر ترانه تازه با صدای علیرضا قربانی را تبدیل به اتفاقی دلنشین برای علاقهمندان به موسیقی میکند و حالا همراهیاش با سهراب پورناظری و همخوانیاش با سحر بروجردی، یکی دیگر از همین اتفاقات دلنشین را رقم زده است.
بیشتر بخوانید:
قطعه «هزار و یک شب» را با صدای علیرضا قربانی و سحر بروجردی بشنوید + متن ترانه
در اوج داستان «هزارویک شب» و درست در جایی که قرار است تصاویر روایتگر بغض فروخورده در برق چشمهای شخصیتهای داستان شود، ترانه حسین غیاثی با صدای علیرضا قربانی و سحر بروجردی گویی تبدیل به ترجمانی برای قلبهای زخمخورده میشود؛ برای همه آنهایی که میفهمند «بغض فروخورده در گلو» چه معنایی دارد.
فارغ از در همآمیختگی کامل این ترانه با حس و حال جاری در سکانس پایانی قسمت سوم از سریال تازه مصطفی کیایی، آنچه این قطعه تازه را تبدیل به تجربهای جسورانه و پیش رو در میان آثار قربانی کرده است، همخوانی و به تعبیری حتی تکخوانی خواننده زن در آن است.

سحر بروجردی نام چندان شناختهشدهای برای مخاطبان موسیقی ایرانی نیست، اما بیشک بعد از انتشار این قطعه تا سالها با نشانی همین همکاری درخشان، به دیگران معرفی خواهد شد.
کیفیت حضور رسمی خوانندگان زن در بازار موسیقی ایران، همواره محل بحث و گفتوگو بوده است و هنوز بسیاری از موانع بر سر راه آن وجود دارد، اما پیشقدمی خواننده معتبری همچون علیرضا قربانی و فراهم آوردن یک فضای استاندارد و همراهیبرانگیز برای این همخوانی، حتما میتواند اتفاقی مهم از منظر تسهیل رفع واپسین سوءتفاهمهای قانونی در این مسیر تلقی شود.
ملودی دلنشین سهراب پورناظری و کلمات پراحساس حسین غیاثی گویی برای تبدیل شدن به یک قطعه ماندگار، صدایی سحرانگیز نیاز داشت که ترکیب مشترک علیرضا قربانی و سحر بروجردی، به تمام معنا این تجربه سحرانگیز را کامل کرده است.
پایان «قصه بیقهرمان» در «شب بیزمان» به امید تمام شدن «بغض ابری این آسمان» را مگر میتوان شنید و دل به آن نسپرد؛ قصهای که همچون تراژدی قربانیان «هزارویک شب» گویی قرار نبوده است پایانی داشته باشد و بغض و دردهایش هر روز نو میشد اما صدای شهرزادی آن را به پایان رساند.
علیرضا قربانی اینبار هم دست به یک انتخاب ویژه و اجرایی ویژهتر زده است و هوشمندیاش در تبدیل این ترانه به گفتوگویی دردمندانه در قالب رفتوبرگشت با صدایی زنانه، عمق تأثیرگذاری قطعهاش را دوچندان کرده است. همه چیز در سکوت فرورفته تا صدای اویی که باید به گوش برسد؛ «صدا بزن که سکوت جهان تمام شود...»