جستجو در سایت

1404/09/04 12:07

نگاهی به قسمت هفتم بامداد خمار | کم‌ریسک‌ترین فرمول درام

نگاهی به قسمت هفتم بامداد خمار | کم‌ریسک‌ترین فرمول درام
در قسمت هفتم با معرفی بیشتر منصور و پرده‌برداری از گذشته و عشق او به محبوبه نخستین گام‌ها برای شروع یک تنش عاشقانه آغاز می‌شود.

اختصاصی سلام سینما - الهام کوهی: داستان بامداد خمار یکی از قدیمی‌ترین داستان‌های ایرانی برپایه مثلث عشقی است و همین موضوع یکی از اصلی‌ترین دلایل پرفروش بودن رمان در آن دوره و محبوبیت سریال در دوره کنونی شده است. 

مثلث عشقی یکی از سوژه‌های کم ریسک و امتحان پس داده است که به خاطر ایجاد تنش‌های عاطفی همواره مخاطب خود را دارد و در همه فرهنگ‌ها و کشورها شناخته شده و محبوب است چون می‌تواند احساساتی مانند حسادت، کنجکاوی، ایجاد تعلیق، ترس از دست دادن، همذات پنداری با یکی از دو شخصیت مقابل هم، شکل‌گیری درست پروتاگونیست و آنتاگونیست و یکسان بودن هدف هر دو شخصیت را در مخاطب برانگیخته کند و همین موضوع ضعف‌های فیلم را هم پوشش می‌دهد.

قسمت هفتم و بروز اولین تنش‌های مثلث عشقی

یکی از نقاط قوت داستان بامداد خمار این است که هر یک از شخصیت‌های درگیر در مثلث عشقی، در تعارض کامل نسبت به هم هستند و این تضادها جذابیت شخصیت‌ها و کنجکاوی مخاطب برای مقابل هم قرار گرفتن آن‌ها را چند برابر می‌کند. این تضادها به خوبی در تمامی زمینه‌ها طراحی شده، تضاد فرهنگی دو کاراکتر منصور و رحیم، تضاد طبقاتی، تضاد شخصیتی و حتی تضاد در نوع لباس پوشیدن و صحبت کردن و چهره و .... این دو کاراکتر را کاملا مقابل هم قرار می‌دهد. از طرف دیگر محبوبه در راس این مثلث تصمیمی برخلاف انتظار تماشاگر می‌گیرد و مخاطب همواره منتظر است پشیمانی و تبعات تصمیم اشتباه او را ببیند. 

در قسمت هفتم با معرفی بیشتر منصور و پرده‌برداری از گذشته و عشق او به محبوبه نخستین گام‌ها برای شروع یک تنش عاشقانه آغاز می‌شود و روایت اندکی از کندی چند قسمت قبل خارج شود. هرچند بازی دانیال پورصباح در نقش منصور ضعیف است اما بازی خوب رضا کیانیان و پریوش نظریه بازی او را کاور می‌کند. 

ضعف‌هایی که رفته‌رفته پررنگ می‌شود

با وجود اینکه مثلث عشقی و طراحی‌ شخصیت‌هایی که از هر نظر در نقطه مقابل هم هستند، می‌تواند کشمکش مورد نیاز برای همراهی مخاطب را فراهم کند اما عوض شدن لحن و ریتم دیالوگ‌ها که گاه امروزی می‌شود و گاه ادبی، کندی بیش از حد روایت و جلو نرفتن داستان و طولانی شدن سکانس‌ها به طوری که هر قسمت دو سه سکانس بیشتر ندارد، تکیه بیش از حد به جلوه‌های بصری بدون نزدیک شدن به شخصیت‌ها و نپرداختن به بعد روانشناختی شخصیت‌ها و گیر کردن در ظواهر و جزئیات اجازه نمی‌دهد که مخاطب با داستان درگیر شود و رمق را از داستان می‌گیرد. 
 


اخبار مرتبط
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image