برترین نقشآفرینیهای سینمایی پانتهآ پناهیها | بادرایت و تنوعطلب

اختصاصی سلام سینما - فاطمه فریدن: پانتهآ پناهیها را با گوناگونیِ نقشهایش میشناسیم. بازیگری بادرایت و فکور که هر بار با پذیرش نقشی جدید، بخشی دیگر از تواناییهایش در هنر بازیگری را به رخ میکشد. هنرمندی که با وجود تکثرِ نقشهایش هیچگاه درجا نمیزند، متنوع بودن یک نقش را در نظر میگیرد و کیفیتِ بازی را به امور دیگر ارجح میداند.
در این مطلب به بهانه اکران دو فیلم از این بازیگر («غریزه» و «برای رعنا») و همچنین پخش سریال «هزار و یک شب» با بازی او به بررسی بهترین بازیهای سینمایی در کارنامه بازیگریاش پرداختهایم.
خانوم (تینا پاکروان، 1392)

طوبا یکی از شخصیتهای زن در فیلم «خانوم» به کارگردانی تینا پاکروان است. فیلمی با محوریت زنان که در چند اپیزود به ماجراهای زندگی چند زن از طیفهای مختلف جامعه میپردازد. کاراکتر طوبا در این فیلم زنی مغموم و محکوم به صبر کردن است. زنی که مجبور به کار کردن چهان به دست آوردن نان شب فرزندانش است. زنی غمگین و درعینحال شجاع که با وجود خانهنشین شدن همسرش (امین حیایی) دست از کار نمیکشد. کاراکتری که آینده بچههایش تنها امید زندگیاش به حساب میآیند. کاراکتری که به لحاظ فیزیکی فعال و پرتحرک طراحی شده است. زنی که در فرآیندی اجباری همزمان در داخل و بیرون خانه مشغول کار است. شخصیتی از جنس آدمیزاد که با وجود خسته شدن از استمرار بدبختی، جرأت برونریزی احساساتش مقابل دیگران را ندارد. پناهیها با درک صحیح از موقعیت این کاراکتر به درستی در قالب یک زن زخمدیده قرار میگیرد. بازی باورپذیرش در نقشی که ظرایف بسیاری در بروز احساسات دارد، تحسینبرانگیز است. نقشی که جوانب متعددی برای یکنواخت نشدن بازی دارد. طوبا یکی از نخستین بازیهای متفاوت پناهیها است که برای ایفای آن در سی و دومین جشنواره فیلم فجر موفق به کسب دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن میشود.
لاک قرمز (سید جمال سیدحاتمی،۱۳۹۴)

اعظم در فیلم «لاک قرمز» زنی رنجور و کمحرف است. فقر حاکم بر خانواده از طرفی و شرمساریاش در مقابل بچهها این زن را به انسانی همواره غمگین تبدیل کرده است. زنی که جور حضور شوهر از دست رفتهاش را میکشد و به جای آن مرد بیوقفه کار میکند. اعظم به تعبیری آینده دخترش اکرم (پرديس احمدیه) است. دختری که نقش پدر را ایفا میکند و باید عروسکهای چوبی دستساز بابا را در بازار بفروشد. دختر نیز از منظری سرنوشتی مانند مادرش دارد که در اوج جوانی باید بار سنگین اندوه را به دوش بکشد. علیرغم نداری و ناتوانی مالی در خانه، اعظم و اکرم تلاش میکنند زندگی آبرومندانهای برای دو فرزند دیگر مهیا کنند. اما ذهن و جسم اعظم توان تحمل این حجم از بدبختی و شقاوت را ندارد. دستآخر اعظم روان خویش را از دست میدهد و به آسایشگاه منتقل میشود.
نقطه اشتراک این کاراکتر با نقش ایفا شده در فیلم «خانوم» به دردمند بودن یک کاراکتر زن مرتبط است. هر دو شخصیت بهرهای فراوان از ماتم و بیچارگی بردهاند، اما تفاوت میان آنها جنس بازی متفاوتی است که پناهیها ارائه میکند. این بازیگر تلاش میکند تمایزی میان مادرِ اندوهگین و مادر شاغلِ مسئولیتپذیر قائل شود. شاید به همین علت است که این دو بازیِ پشتسر هم بهلحاظ زمانی، یکشکل دیده نمیشوند. پناهیها به خاطر بازی شایسته در این نقش برنده جایزه بهترین بازیگر زن در نوزدهمین جشن خانه سینما میشود.
من دیهگو مارادونا هستم (بهرام توکلی، ۱۳۹۳)

کاراکتر لیلی در فیلم «من دیهگو مارادونا هستم» زنی سرگردان و آسیبدیده است. خواهری ظاهرا دلسوز که مدام برای اتفاقات و احتمالاتِ پیش رو برای خانوادههای درگیر در نزاعی خانوادگی ابراز نگرانی میکند. کاراکتری اسیرشده در هجمه نگاهها و ماجراهایی که مدام برای دو خانواده رخ میدهد. نوعی گرفتار شدن در ازدحام، خفگی و درهمتنیدگی که موجبات تنشی دائمی در فضا را فراهم میکند. لیلی طی مدت شکلگیری جدالها سکوت میکند و انسانی آرام و درونگرا به نظر میآید. اما در مقطعی دیگر برمیآشوبد و آتش دعوا را شعلهور میکند. پانتهآ پناهیها با بازی پذیرفتنی و استانداردی که در این نقش نمایش میدهد، نامزدی نقشی مکمل زن در سی و سومین جشنواره فیلم فجر را به نام خودش ثبت میکند. شخصیتی که در تردد غیرمعمول آدمها به خانهشان گرفتار شده است و به دفعات میکوشد جنجالهای ایجادشده را خاتمه دهد. زنی حساس که در تداوم درگیریها و تحمل فشارهای روانیِ بسیار، بهتدریج تبدیل به انسانی آزارگر میشود. شکلی از آزارگری که مدام به تنشها و تضادهای درونی این شخصیت دامن میزند تا او را نیز مثل مابقی شخصیتها ویران و عصبی کند. خصوصیاتی که پناهیها با تسلط کافی بر آنها در اجرایی کنترلشده، مستعد بودناش در بازیگری را اثبات میکند. نقشی سخت و تحملناپذیر که کل احساسات و قوای یک بازیگر را حین اجرا درگیر میکند.
پانتهآ پناهیها با ایفای این نقشِ پسندیده نشان میدهد که در تبدیل ناگهانیِ احساسات انسانی حین بازی بسیار موفق عمل میکند. عملی که طبیعتا برای هر بازیگری پرکشش به چشم میرسد و نزد مخاطبان نیز چشمنواز است.
نفس (نرگس آبیار، ۱۳۹۵)

شخصیت ننه آقا در فیلم «نفس» نقشی مهم در کارنامه بازیگری پانتهآ پناهیها است. شخصیتی که از نظر سن و سال با خود بازیگر تفاوت فاحشی دارد و قاعدتا نیازمند چهرهپردازیِ سنگین است. پناهیها برای اجرای این نقش گریم سنگینی را متحمل میشود تا تطابق بیشتری با نقش برقرار شود. بازی در صحنههایی نسبتا طولانی که طبیعتا شکل و نحوه اجرا را برای هر بازیگری دشوار میکند. ننه آقا در این فیلم پیرزنی سنتی و سختگیر در امور اخلاقی است. ننه آقا روی خوشی به بچهها و اطرافیانی که همیشه در محیطی شلوغ حضور دارند، نشان نمیدهد. کاراکتری ناراحت از جنس آدمهای نسلی قدیمی که جز خودشان پیرو افکار کسی نیستند. شخصیتی ناراحت با سختگیریهایی ممتد که درنهایت منجر به تنبیه کودکان و تنفر آنان از این پیرزن میشود. نشانههایی از رفتارهای متحجرانه در جامعهای سنتی و افکار ضدروشنفکرانه که قطعا بازی در آن را برای یک بازیگر مملو هز جذابیتهای فراوان میکند. پناهیها میکوشد در پروژهای پربازیگر با صحنههای متعدد، سهم خودش را به اندازه ایفا کند و زنی مسن با ویژگیهای خاص به نظر آید. بازی متمرکز و سنجیدهای که جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره جهانی فیلم فجر (۱۳۹۵) را برایش به ارمغان میآورد.
بعد از رفتن ( رضا نجاتی، ۱۴٠۱)

محبوبه در فیلم «بعد از رفتن» نقشی کوتاه اما اثرگذار است. پانتهآ پناهیها با پذیرش این نقش نشان میدهد که کیفیت در بازی بیش از هر نکته دیگری برایش اهمیت دارد. کنشی حرفهای و نامحسوس که منجر به بروز استعدادهای بالقوه یک بازیگر میشود. پناهیها در مقام یک بازیگر نحوه تازهای از بازی را به کار میگیرد که شباهتی به نقشهای سابقش ندارد. این مساله موجب میشود با شمایلی جدید از یک بازیگر کهنهکار مواجه شویم. شمایلی که آشکارا ثابت میکند این بازیگر محصور در سبک بازیگریِ واحد نیست. صورتی نو که بهلحاظ بصری و پردازش چهره نیز متفاوت جلوه میکند. محبوبه در این فیلم زنی است که به آرش (صابر ابر) کاراکتر محوری فیلم دل میبندد و زمانی که آن مرد قصد رفتن به تهران میکند، حس دلبستگی زنانهاش بیش از قبل نمایان میشود. نقشی که با وجود کوتاه بودن بر غلیان احساسات تماشاگران نیز تاثیر میگذارد. پناهیها با بازی در نقش محبوبه به طرزی چشمگیر حس تنهاییِ یک زن دور از شهری بزرگ را نمایش میدهد. زنی نازکدل و دلشکسته که از هیاهوی شهری بیخبر و در گوشهای از یک سرزمین رها شده است. نقشی متمایز با لهجه جنوبی که پناهیها به خوبی از پس ایفای آن برآمده است. اجرایی متفاوت که کاندیداتوریِ نقش مکمل زن در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر را برای او رقم میزند.