جستجو در سایت

1404/09/25 16:24

وقتی قربانی تنها می‌ماند و انتقام تکثیر می‌شود/ انتقام تا کجا ادامه دارد؟

وقتی قربانی تنها می‌ماند و انتقام تکثیر می‌شود/ انتقام تا کجا ادامه دارد؟
 در بیست قسمت گذشته، سریال «شغال»، یکی از ملتهب‌ترین و حساس‌ترین موضوعات اجتماعی یعنی تجاوز و پیامدهای فردی و جمعی آن را محور روایت خود قرار داده است.

قسمت بیستم اما نقطه‌ای مهم در این مسیر محسوب می‌شود؛ قسمتی پرتنش که هم‌زمان چند گره مهم داستانی را می‌گشاید و در عین حال، بذر بحران‌های تازه‌ای را در دل قصه می‌کارد. این قسمت را می‌توان یکی از  تأثیرگذارترین بخش‌های سریال دانست؛ جایی که رازها دیگر توان پنهان ماندن ندارند و شخصیت‌ها ناچار می‌شوند با حقیقت روبه‌رو شوند.

 آوا، به عنوان قربانی تجاوز، همچنان در مرکز ثقل درام قرار دارد. جدال درونی او همچنان پابرجاست؛ جدالی میان میل به حفظ زندگی مشترک و ترس از فروپاشی آن در صورت افشای حقیقت. آوا از یک سو می‌کوشد راز هولناک تعرض را از همسرش سیاوش پنهان کند و از سوی دیگر، زیر فشار روانی سنگینی که این حادثه بر او تحمیل کرده، روزبه‌روز فرسوده‌تر می‌شود. تغییر رفتار او، فاصله عاطفی‌اش با سیاوش و اضطراب دائمی‌اش، به‌خوبی نشان می‌دهد که سریال تلاش دارد رنج روانی قربانی را در کنش و واکنش‌های روزمره به تصویر بکشد.

 در سوی دیگر داستان، آزاد، پسرخاله آوا، به نماد خشم و انتقام تبدیل شده است. او که پیش‌تر دو نفر از عوامل این جنایت را از میان برداشته، در قسمت بیستم نیز همچنان در مسیر خونین خود پیش می‌رود. مرگ عرشیا، کسی که فیلم تعرض گروهی به آوا را در اختیار داشت و با تهدید به پخش آن، آوا و خانواده‌اش را تحت فشار گذاشته بود، نقطه اوج خط انتقام آزاد در این قسمت است. این اتفاق اگرچه از منظر احساسی می‌تواند برای مخاطب نوعی تسکین موقت ایجاد کند، اما هم‌زمان این پرسش جدی را مطرح می‌کند که آیا انتقام، راهی برای التیام زخم قربانی است یا صرفاً خشونتی تازه که دامنه فاجعه را گسترده‌تر می‌کند؟

 هم‌زمان با این خط داستانی، مهران و نیکتاج نیز هر کدام درگیر انتقام شخصی خود از فرهاد و سیمین، پدر و مادر سیاوش، هستند. این تعدد انگیزه‌های انتقام‌جویانه باعث شده راز آوا، که قرار بود میان دو خانواده مهروموم باقی بماند، به‌تدریج از کنترل خارج شود. هر فردی که به این راز دست پیدا می‌کند، آن را نه به‌عنوان حقیقتی برای همدلی، بلکه به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد مقاصد شخصی خود به کار می‌گیرد. نتیجه، گسترش دایره دانایان راز و افزایش خطر فروپاشی کامل روابط است.

 در این میان، سیاوش شاید تراژیک‌ترین موقعیت را داشته باشد. او به‌عنوان همسر آوا، غریبه‌ترین فرد نسبت به حقیقت است. تلاش‌هایش برای فهمیدن علت تغییر رفتار آوا، ناتوانی‌اش در برقراری ارتباط دوباره و سردرگمی‌اش، همگی تصویری از مردی می‌سازد که قربانی پنهان‌کاری و تصمیم‌های دیگران شده است. افشای ناگهانی راز برای سیاوش در پایان این قسمت، نقطه ای مهم است؛ لحظه‌ای که مسیر داستان را به‌کلی تغییر می‌دهد و زمینه‌ساز بحران‌های تازه می‌شود.

 آیا سیاوش می‌تواند با حقیقت تجاوز کنار بیاید؟ واکنش او نسبت به کامیار، برادرش و متجاوز اصلی، چه خواهد بود؟ آیا آتش انتقام این‌بار دامن او را هم می‌گیرد؟ و سرنوشت نهایی بانیان این جنایت چه خواهد شد؟ «شغال» در این قسمت نشان می‌دهد که بیش از آن‌که به دنبال ارائه پاسخ‌های ساده باشد، می‌خواهد مخاطب را در دل پیچیدگی‌های اخلاقی، روانی و اجتماعی یک فاجعه رها کند.

نویسنده: زهرا منصوری


ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image