جستجو در سایت

1404/09/18 15:34

نقد و بررسی سریال All Her Fault | مادر بودن به مثابه یک گناه!

نقد و بررسی سریال All Her Fault | مادر بودن به مثابه یک گناه!
در پایان، اگر به دنبال سریالی هستید که هم سرگرم‌کننده باشد و هم تجربه‌ای هیجان‌انگیز و پرکشش ارائه دهد، All Her Fault گزینه‌ای ایده‌آل است. این سریال با ترکیب هوشمندانه تعلیق، گره‌افکنی دقیق، روابط پیچیده شخصیت‌ها و لحظات شوکه‌کننده، شما را از ابتدا تا پایان به خود جذب می‌کند و تقریباً غیرممکن است بتوانید اپیزودی را از دست بدهید.

اختصاصی سلام سینما – تهمینه منصوری روشن: این روزها با حضور پررنگ و سرگرم‌کننده فضای مجازی و محتوای متنوع آن همه‌ی ما تجربه این موضوع را داریم که هنگام تماشای فیلم و سریال هر چند دقیقه یکبار به گوشی خودمان سری میزنیم و احتمالا برای لحظاتی در اکسپلور می‌چرخیم و دوباره حواسمان را به صفحه نمایشمان می‌دهیم.


بیشتر بخوانید:

سارا اسنوک و داکوتا فانینگ از All Her Fault و چالش‌های مادری مدرن می‌گویند


اما حالا با پخش سریال All her fault (همه‌اش تقصیر اوست) شما با اثری رو‌به‌رو می‌شوید که از حیث نفسگیر بودن به شما اجازه نمی‌دهد حتی لحظه‌ای چشم از آن بردارید. سریال‌های معمایی برای موفقیت میبایست توانایی بالایی در طرح مسئله و ابعاد مختلف آن و سپس شروع افشاگری و رمزگشایی داشته باشند، تا بتوانند مخاطب را با خود همراه کرده و او را ترغیب کنند تا تماشای سریال را تا انتها ادامه دهد. این سریال به درستی تمامی این استانداردها را در خود جای داده است.

در «همه‌اش تقصیر اوست» با سریالی مواجهیم که روایت آن سرشار از تعلیق، شگفتی‌های پی‌درپی و کشف‌های غیرمنتظره است؛ به‌گونه‌ای که تقریباً اجتناب‌ناپذیر است، اپیزودهای آن‌ را پشت سر هم تماشا نکنید. هر دقیقه این سریال همچون قطعه‌ای از پازلی است که تنها در کنار بخش بعدی معنا پیدا می‌کند و همین ویژگی باعث می‌شود مخاطب میان «حدس زدن» و «شوکه شدن» در نوسان باشد. این سریال نه‌تنها به‌عنوان یک درام روان‌شناختی پرکشش عمل می‌کند، بلکه به‌واسطه ساختار پیچیده و زمان‌بندی دقیق ارائه اطلاعات، تجربه‌ای نفسگیر از تماشای سریال را خلق می‌کند. علاوه بر این موارد این سریال از حیث پرداختن به مسائل زنان و مشکلات پنهان آنها در بطن جامعه حائز اهمیت است. شما با تماشای این سریال متوجه خواهید شد که بسیاری از کلیشه‌های بازتولید شده درباره‌ی زنان و وظایف آنها در بستر خانواده نه تنها در اجتماع ما بلکه در کشورهای جهان اول نیز وجود داشته و وضعیت زیست زنان را تحت تاثیر خود قرار داده است. 

وقتی یک لحظه ساده، زندگی را زیر و رو می‌کند

«همه‌اش تقصیر اوست» از حساس‌ترین لحظه‌ی ممکن شروع می‌شود و هیچ زمانی را برای نمایش صحنه‌های بیهوده هدر نمی‌دهد. همه‌چیز از جایی آغاز می‌شود که ماریسا برای بردن پسرش (مایلو) که برای بازی به خانه دوستش رفته می‌آید، اما با زنی روبه‌رو می‌شود که می‌گوید هیچ کودکی به نام مایلو را نمی‌شناسد. این لحظه به ظاهر ساده، آغاز بحرانی پیچیده است‌ که شخصیت‌ها و تماشاگران را وارد شبکه‌ای از سوءظن، دروغ، رازهای پنهان و واکنش‌های اجتماعی می‌کند. در جریان جست‌وجوی حقیقت، هر شخصیت لایه تازه‌ای از خود را آشکار می‌کند و داستان به‌تدریج نشان می‌دهد بحران گم‌شدن کودک تنها بخشی از ماجرایی بزرگ‌تر و تاریک‌تری است که افراد حاضر در داستان سال‌هاست با آن زیست‌ کرده‌اند؛ ماجرایی که ریشه در گذشته، روابط خانوادگی و تصمیم‌های پنهان دارد و هیچ یک از آنها پیش از این از وجود آن با خبر نبودند.

پرداخت سریال به موضوع زنان از همان سکانس‌های ابتدایی شروع می‌شود. در واقع این روایت  از دل تجربه شخصی ماریسا بیرون کشیده می‌شود؛ زنی که نه‌فقط با گم‌شدن کودک، بلکه با زیر سوال رفتن مداوم، تحمیل وظایف سنگین و دیده نشدنش روبه‌روست. او در لحظه‌ای که به بیشترین حمایت نیاز دارد، با نگاهی مواجه می‌شود که زنان را احساساتی، دراماتیک (در معنای منفی آن) و دور از منطق می‌بیند. پلیس، همسایگان و حتی نزدیک‌ترین افراد زندگی‌اش، روایت او را جدی نمی‌گیرند و همین بی‌اعتنایی، تنش اصلی سریال را به سطحی اجتماعی و جنسیتی منتقل می‌کند. ماریسا نماینده زنی است که برای دیده‌شدن، شنیده‌شدن و باور شدن باید چند برابر یک مرد بجنگد؛ زنی که اضطرابش نشانه ضعف تلقی می‌شود نه نشانه خطر. سریال با محوریت او نشان می‌دهد چگونه ساختارهای مردسالار از نهادها تا روابط خانوادگی، می‌توانند بحران را تشدید کنند، و چگونه مقاومت، پیگیری و اصرار یک زن می‌تواند حقیقت را از دل این بی‌عدالتی‌ها بیرون بکشد.

در تحلیل تجربه ماریسا، یکی از مفاهیم کلیدی که به‌خوبی سازوکار فشار بر زنان را توضیح می‌دهد، نظریه بی‌عدالتی معرفتی (Epistemic Injustice) میراندا فریکر است. بر اساس این نظریه، زنان به دلیل جایگاه فرودست در ساختارهای اجتماعی، در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند که روایت و تجربه زیسته‌شان از ابتدا با تردید، بی‌اعتمادی یا کم‌اعتباری مواجه می‌شود. این دقیقاً همان وضعیتی است که ماریسا تجربه می‌کند: هنگامی که از ناپدید شدن پسرش می‌گوید، در نگاه پلیس و اطرافیان نه یک شاهد معتبر، بلکه مادری «احساساتی» و «مضطرب» تصور می‌شود. نظریه فریکر نشان می‌دهد که بحران اصلی ماریسا فقط یک فاجعه خانوادگی نیست، بلکه نمونه‌ای از ساختاری است که در آن صدای زنان باید چند برابر بلندتر و مستندتر باشد تا به اندازه یک روایت مردانه جدی گرفته شود؛ ساختاری که هم روند جست‌وجوی حقیقت را کند می‌کند و هم فشار روانی مضاعفی بر او تحمیل می‌کند.

در بستر روایت، سریال به‌خوبی نشان می‌دهد چگونه نگاه مردسالارانه بارِ کامل مراقبت از کودک را بر دوش مادر می‌گذارد و هر خطا یا بحران را به‌طور طبیعی «تقصیر او» می‌داند. در جهان All Her Fault، مسئولیت والدگری عملاً به یک نقش جنسیتی فروکاسته شده است: مادر باید همیشه مراقب باشد، همیشه در دسترس باشد و همیشه پاسخ‌گو. تمامی مادران حاضر در سریال که برای کودکشان پرستار دارند و خودشان بیرون از خانه کار میکنند مورد نقد قرار میگیرند؛ نه تنها از سوی شریک زندگیشان بلکه از سوی زنان دیگری که آنها را بی مسئولیت می‌دانند.

این نگاه باعث می‌شود بحران‌هایی مانند گم‌شدن کودک یا تنها ماندن او در خانه که برای کودک دیگری در سریال اتفاق می‌افتد، نه به‌عنوان بحرانی مشترک، بلکه به‌صورت قصور مادرانه تفسیر شود. سریال با برجسته‌کردن این الگو نشان می‌دهد چگونه جامعه همچنان از زنان انتظار دارد بار کامل تربیت، کنترل و مراقبت را به‌تنهایی بر دوش بکشند و چگونه در لحظه بروز بحران، اولین و ساده‌ترین راه، متهم‌کردن مادر است.

همانطور که در یک سمت سریال شخصیت ماریسا وجود دارد و گویا داستان را او جلو میبرد، اما بعد از گذشت مدت زمانی متوجه می‌شویم، اهرم اصلی داستان و عامل تمامی رخدادهای ایجاد شده در روایت شخصیت پیتر (همسر ماریسا) است. او یکی از عوامل پنهان اما تعیین‌کننده بحران است؛ مردی که ظاهراً آرام، منطقی و قابل‌اعتماد به نظر می‌رسد، اما در لایه‌های زیرین، تصمیم‌های خودمحورانه، تک‌نفره و کنترل‌گر می‌گیرد. پیتر در مواجهه با بحران، به‌جای شفافیت و گفتگو، مسیرهایی را انتخاب می‌کند که بیش از آن‌که به نفع خانواده باشد، حافظ منافع شخصی خودش است. او اطلاعات را پنهان می‌کند، حد و مرزهای همسرش را نادیده می‌گیرد و با تصمیمات بدون مشورت، نه‌تنها ثبات روانی ماریسا را متزلزل می‌سازد، بلکه شبکه‌ای از پیامدها ایجاد می‌کند که بر امنیت کودک، اعتماد خانوادگی و حتی روند تحقیق اثر مستقیم می‌گذارد. سریال با طراحی این شخصیت، نشان می‌دهد که چگونه خودخواهی در ساختار خانواده می‌تواند مثل یک نیروی خاموش بحران را تشدید کند؛ نیرویی که ظاهرش عقلانیت است اما پیامدهایش فرساینده، مخرب و گسترده است.

روایت هوشمندانه و نفسگیر

در کنار اهمیت این سریال از جهت داستان و موضوع، «همه‌اش تقصیر اوست» به خاطر گره‌افکنی و گره‌گشایی هوشمندانه‌ای که در تمام طول سریال با دقت طراحی شده نیز حائز اهمیت است. سریال نه‌تنها اطلاعات را درست در لحظه‌ای عرضه می‌کند که بیشترین اثر دراماتیک را داشته باشد، بلکه با چینش روابط میان شخصیت‌ها، ایجاد ارتباطات ظریف، و افشای تدریجی رازها، پیوسته مخاطب را در وضعیت انتظارِ کشف بعدی نگه می‌دارد. هر اپیزود مانند حلقه‌ای است که هم گره تازه‌ای را ایجاد می‌کند و هم بخشی از ابهامات پیشین را روشن‌تر می‌سازد. این تعادل میان ابهام و آشکارسازی باعث می‌شود ریتم سریال نه کند شود و نه شتاب‌زده به‌نظر برسد. از طرفی، روابط میان افراد (از دوستان و همسایگان گرفته تا اعضای خانواده) با جزئیاتی شکل گرفته که هر رفتار کوچک می‌تواند معناهای چندلایه در دل خود داشته باشد. این هوشمندی در روایت‌پردازی و توزیع دقیق اطلاعات باعث شده مخاطب نه‌تنها بخواهد داستان را دنبال کند، بلکه نتواند از آن فاصله بگیرد؛ چون هر لحظه احساس می‌کند قطعه‌ای مهم از پازل در آستانه ظهور است.

در پایان، اگر به دنبال سریالی هستید که هم سرگرم‌کننده باشد و هم تجربه‌ای هیجان‌انگیز و پرکشش ارائه دهد، All Her Fault گزینه‌ای ایده‌آل است. این سریال با ترکیب هوشمندانه تعلیق، گره‌افکنی دقیق، روابط پیچیده شخصیت‌ها و لحظات شوکه‌کننده، شما را از ابتدا تا پایان به خود جذب می‌کند و تقریباً غیرممکن است بتوانید اپیزودی را از دست بدهید. تماشای آن نه تنها لحظاتی پرهیجان و پرتنش فراهم می‌کند، بلکه تجربه‌ای از روایت روان‌شناختی، درام خانوادگی و تحلیل نقش زنان در بحران‌ها به مخاطب ارائه می‌دهد.


ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image