جیمی کمپل باور از وکنای «فصل پایانی» Stranger Things میگوید

ترجمه اختصاصی سلام سینما - نگار رعنایی: جیمی کمپل باور، بازیگر نقش منفی اصلی (Stranger Things)، میگوید شخصیت وکنا برای او مجموعهای از هویتهای درهمتنیده است؛ از هنری کریل و «شمارک یک» تا نسخه تازهای که در فصل پنجم با نام «آقای فلانی» ظاهر میشود. او در گفتوگو با هالیوود ریپورتر توضیح میدهد که هر یک از این هویتها بخشی از عمق ذهنی و گذشته تاریک این کاراکتر را شکل میدهند: «آقای فلانی تصویری است که وکنا دوست دارد از خود ارائه دهد؛ یک خاطره، یک نمایش، نه یک انسان واقعی.»
در فصل پنجم، نقشه چندلایه و سالها در حال شکلگیری وکنا وارد مرحله نهایی میشود. او در تلاش است کودکان بیشتری از هاوکینز را برباید و در ذهن آنها جهانی ساختگی بیافریند؛ عمارتی باشکوه شبیه مدرسه مردان ایکس که در آن خود را بهعنوان «شخصیتی خیرخواه» معرفی میکند. باور این تصویرسازی را نشانهای از تاریکی عمیق شخصیت میداند: «اگر این تصورِ وکنا از امنیت و آرامش است، پس او واقعاً تاریک است.»

دشواری روانی ایفای یک هیولا
باور میگوید در فصل چهارم نیز با چالشهای سنگینی مواجه بود، اما فصل پنجم لایه جدید و دشوارتری به این تجربه افزود: «بازی مقابل یک کودک و پنهان کردن حقیقت از او، واقعاً ترسناک بود. لحظاتی بود که حس میکردم باید نفسی عمیق بکشم؛ چون بار احساسی و روانی سنگینی داشت.»
او تأیید میکند که گاهی شخصیت وکنا را با خود از صحنه به زندگی روزمره میبرد: «وقتی در فضای تاریک ذهن او میمانی، طبیعی است که کمی همراهت بماند. او شخصیت بسیار تنهایی است.»
اتفاقات عجیب سر صحنه

بیدلیل نیست که باور این فضای تاریک را «همراه» خود میدانست. او از تجربههایی نامتعارف حین فیلمبرداری میگوید: «یک گربه خیابانی بیاختیار آمد و با من ماند. بعد هم مارهایی جلوی در خانهام ظاهر میشدند. اتفاقات واقعاً عجیبی بود.» او حتی در روز دورخوانی قسمت پایانی، به کووید مبتلا شد و مجبور شد از طریق ویدئوکنفرانس در جلسه حاضر شود: «احساس میکردم در بُعد دیگری هستم.»
رابطه با برادران دافر و روند دریافت اطلاعات

باور میگوید در فصل چهارم از بسیاری از رازهای شخصیتش آگاه بوده، اما در فصل پنجم، برادران دافر جزئیات بسیار کمتری را در اختیار او قرار دادهاند:
«احساس میکردم کمتر از قبل قدرت و آگاهی دارم. مدام پیام میدادم و سؤال میپرسیدم. حتی یک بار در هواپیما بودم و برای گرفتن پاسخ یک سؤال خاص به آنها زنگ زدم. بالاخره راضی شدند جواب بدهند!»
تجربهای «ماورایی» سر صحنه

یکی از لحظات مهم بازی باور در فصل پنج، سکانسی است که وکنا با اعتمادبهنفس وارد پایگاه نظامی میشود؛ جایی که کودکان را در اختیار گرفته و برتریاش را تثبیت کرده است. با وجود بیرونیبودن این قدرت، باور میگوید پشت صحنه سرشار از تردید و پرسشهای شخصی بود، اما در لحظه ضبط، اتفاقی «غیرعادی» افتاد:
«حس کردم از بیرون خودم را میبینم؛ انگار همهجا حضور دارم. مثل تجربهای اثیری و سورئال بود.»
هدف وکنا: بردن یک بازی روانی
به گفته باور، درک شخصیت وکنا وابسته به فهم این است که او در تلاش است «پیروز شود»:
«در نهایت، همهچیز برای او درباره هدف و رسیدن به خواستهاش است؛ اینکه چطور بازی را ببرد.»
اثر نسخه تئاتری بر نگاه باور

باور نمایش (Stranger Things: The First Shadow) را دو بار دیده؛ یک بار در لندن و یک بار در برادوی. او میگوید نخستین مواجههاش بسیار احساسی بوده و هنگام ورود به سالن گریه کرده است. دیدار او با لوئیس مککارتی، بازیگر نقش هنری کریل در تئاتر، نیز برایش تجربهای مهم بوده:
«با او صحبت کردم و گفتم مراقب خودش باشد. نقش بسیار سنگینی است و او مدام در حال جنگیدن روی صحنه است.»
او اضافه میکند که نمایش برخی پرسشهایش درباره گذشته هنری و رابطه او با والدینش را تأیید کرده است:
«در نمایش لحظهای هست که مادر هنری او را میزند. این همان چیزی بود که من هنگام ساختن پیشزمینه شخصیت به آن فکر کرده بودم.»
وداع با وکنا
باور میگوید پس از پایان فیلمبرداری، توانسته از این شخصیت فاصله بگیرد:
«در روز آخر عکس از من گرفتند؛ شبیه کسی بودم که بار دنیا را زمین گذاشته باشد. حالا دیگر وکنا همراه من نیست.»

دانشآموخته ادبیات انگلیسی و مترجمی با هفت سال تجربه کار. یک سال است در «سلام سینما» به تولید محتوا درباره سینمای جهان مشغولم. همیشه دنبال داستانهای جدید و تجربههای متفاوت در دنیای هنر هستم.