معرفی، نقد و بررسی فیلم آواز در باران (Singin' in the Rain) ساخته جین کلی و استنلی دانن | زنده باد هالیوود

اختصاصی سلام سینما - مازیار وکیلی: هالیوود عجیب و غریب ترین جایی است که انسان مدرن تا به امروز با چشمهای خود دیده است.یک سازه غولآسا که کارش تولید رویا و سرگرمی است. این سازه غولآسا نه تنها رویا و سرگرمی تولید میکند که در دل خودش داستانهایی دارد که دست کمی از فیلمهایی که روی پرده سینما یا از قاب تلویزیون تماشا کردهایم ندارند. داستانهایی که گاهی رمانتیک و رویایی هستند و گاهی تلخ و تراژیک. اما تمام آنها به اندازه یک فیلم سینمایی بلند و طولانی جذاب و تماشاییاند.
بیشتر بخوانید:
نیکلودئون - 5: معرفی و نقد فیلم 2001: یک ادیسه فضایی (استنلی کوبریک) | هستی در قاب
نیکلودئون - 6: معرفی و نقد فیلم فارغالتحصیل (مایک نیکولز) | شورش با دلیل
نیکلودئون - 7: معرفی و نقد فیلم غرامت مضاعف (بیلی وایلدر) | جنایت بی عیب و نقص
نیکلودئون - 8: معرفی و نقد فیلم پلهای مدیسون کانتی (کلینت ایستوود) | دستور زبان عشق
یکی از فرازهای مهم هالیوود که باعث شد تاریخ صنعت سینما به قبل و بعد از آن تقسیم شود ورود صدا به صنعت فیلمسازی بود. سینمای صامت ظاهراً همه چیز داشت و به ذات سینما (که همان داستان گویی با تصویر است) نزدیک تر بود. اما زمانی که صدا وارد عرصه فیلمسازی شد و اولین فیلم همراه با صدا یعنی «خواننده جاز» اکران شد، همه چیز رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفت. انقلاب عظیمی رخ داد که هیچ کس آن را باور نمیکرد. تماشاگرانی که تا دیروز عاشق حرکات پیچیده و کمدیهای تصویری چارلی چاپلین و باستر کیتون و صورت محزون و غم زده لیلیان گیش در ملودرامهای هالیوودی بودند سراغ بازیگران جوان و خوش چهرهای رفتند که خوب هم حرف میزدند.
حالا دیگر زیبایی و تناسب قد و هیکل یک ستاره با پرده سینما یک بحث بود و توانایی او در حرف زدن، ادای درست دیالوگها و آواز خواندن یک بحث دیگر. بعضی ستارگان با این دوران تازه همساز شدند و برخی دیگر که صدای خوبی نداشتند به شکل بی رحمانهای توسط استودیوهای تولید فیلم کنار گذاشته شدند. ستارگان جدیدی هم ظهور کردند که متناسب با حال و هوای دوران تازه و ظهور صدا توانستند هالیوود را چند پلهای ارتقا دهند و به جایگاهی برسانند که اکثر تماشاگران سینما فیلمها را با دیالوگهایشان به خاطر بیاورند.
«سانست بولوار» و «آواز در باران»؛ دو روی سکه
جریان رسمی و بدنه اصلی هالیوود دو فیلم دارد که مستقیماً به ماجرای ورود صدا به سینما و عوارض آن میپردازد. یکی «سانست بولوار» بیلی وایلدر و دیگری «آواز در باران» ساخته جین کلی و استنلی دانن. فیلمی بیلی وایلدر یک نوآر گزنده است درباره ستاره حذفشدهای که تراژدی این حذف شدن چنان بر زندگی او تاثیر گذاشته که این عروسک قدیمی را تبدیل به هیولایی کرده که برای یک نمای درشت و بازگشت به دوران خوش گذشته حاضر است دست به هر جنایتی بزند. دیالوگ مشهور، معرکه و حالا کلاسیک شده نورما دزموند در پاسخ به جو گیلیس فیلمنامه نویس بخت برگشته فیلم به خوبی وضعیت ستارگان حذف شده سینمای صامت را نشان میدهد. جایی از فیلم جو گیلیس به نورما دزموند میگوید: (شما نورما دزموند هستین و زمانی بازیگر بزرگی بودین) و نورما جواب میدهد: (من هنوزم بازیگر بزرگی هستم این فیلمها هستن که کوچک شدن).
وایلدر آن وجه تراژیک ورود صدا به هالیوود را گرفت و یک مرثیه پرقدرت درباره ظلمی که دنیای سرگرمی به ستارگانش کرد ساخت. فیلم به قدری گزنده بود که لویی بی مهیر از مدیران هالیوودی به وایلدر لقب عوضی و بی شرف داد و او را فردی دانست که دستی که به او غذا داده را گاز میگیرد. اما «آواز در باران» رویکرد متفاوتی نسبت به «سانست بولوار» ر در پیش گرفت. سازندگان فیلم ورود صدا به صنعت فیلمسازی را یک واقعه اجتناب ناپذیر به تصویر کشیدند که تکنولوژی بر سینما تحمیل کرده بود و این عوامل فیلمها بودند که باید با آن همسان میشدند. برخلاف فیلم وایلدر «آواز در باران» یک فیلم شیرین، رویایی، گرم و عاشقانه است درباره تغییر مسیر هالیوود قدیم (صامت) به هالیوود نو (همراه با صدا). داستان حذف ستاره بدعنق و جیغ جیغویی که چون توانایی حرف زدن ندارد کنار میرود تا کتی سلدن زیبا و هنرمند جایش را بگیرد.
موزیکال؛ یک ژانر تمام آمریکایی

ژانر موزیکال به دلایل زیادی همیشه مورد سوءتفاهم بوده است. این ژانر (با این که نمونههای غیرآمریکایی زیادی هم دارد) مانند ژانر علمی-تخیلی تا ابد یکی از آمریکاییترین ژانرهای تاریخ سینما باقی خواهد ماند. اگر بخواهیم لیستی از بهترین موزیکالهای تاریخ سینما تهیه کنیم بدون شک تمام آنها آمریکایی خواهند بود (شاید تنها استثنا «چترهای شربورگ» باشد) برای همین ژانر موزیکال نسبت تام و تمامی با فرهنگ آمریکایی دارد. فرهنگی که توانسته هنر پاپ را به عنوان مهم ترین هنری که عامه مردم به آن توجه دارند به اوج برساند. رقص یا آنطور که انگلیسیزبانان میگویند کوریوگرافی هم یکی از همین هنرهای عامهپسند است.
کوریوگرافی در هنگام ساخت «آواز در باران» دوران اوج خودش را پشت سر میگذاشت. دیاگلیف و فوکین رقص باله را دچار تغییرات بنیادینی کردند که توانست به عنوان یک فرم هنری در تاریخ هنر باقی بماند. برت ویلیامز و جرج واکر هم کیک واک را راه انداختند که توانست رقص سیاهان را از انزوا بیرون بیاورد و این سبک خاص از رقص را که مخصوص سیاهان دوران برده داری بود به یک هنر جهانی تبدیل کند. کیک واک مقدمهای شد برای ظهور تب دنس و نمایشهای موزیکالی که با تکیه بر رقص و آواز طراحی شده بودند. سینما هم به عنوان هنر تصویر نقش اساسی در حفظ و ثبت و ضبط هنر کوریوگرافی داشت و توانست آن را تبدیل به مهم ترین نماد هنر عامه پسند در تاریخ سینما کند.
اما آمریکایی بودن تنها مشکل فیلمهای موزیکال نیست. موزیکالها دیگر کهنه و قدیمی به نظر میرسند. اکثر آنها به دورانی تعلق دارند که سینما کارش ساخت رویاهای زیبا در ذهن و ضمیر تماشاگران بود. هر چقدر سینما به سمت روایت داستانهای رئالیستی پیش رفت، موزیکالها هم ارج و قرب خودشان را از دست دادند و تبدیل به فیلمهایی شدند که مامان بزرگها و بابا بزرگها از تماشای آنها لذت میبرند. برای بسیاری از تماشاگران جوانتر قابل باور نیست که در میانه یک داستان دراماتیک ناگهان بازیگر زیر آواز بزند و شروع به رقصیدن کند. تماشاگران امروز چیزی شبیه زندگی خودشان را طلب میکنند. این تغییر ذائقه باعث شده تا موزیکالها تبدیل به فیلمهای حاشیهای شوند که برای دیده شدن تلاش میکنند تا نحوه داستانگویی خود را تغییر دهند. «شرور» و «امیلیا پرز» دو فیلم موزیکال مهم سال گذشته در نحوه داستان گویی و جهان بینی هیچ ربطی به موزیکالهای کلاسیک تاریخ سینما نداشتند و همین موضوع نشان میدهد که سینماگران برای احیای این ژانر چه کار سخت و دشواری را پیش رو دارند.
جین کلی؛ رقاصی متعلق به طبقه کارگر
«آواز در باران» فیلم جین کلی است. همان هنرمند زاده پیتسبورگ پنسیلوانیا که تمام تلاشش این بود که رقص آمریکایی را تبدیل به یک چیز ملموس و قابل دسترس برای مردم عادی کند. بازیهای خاطره انگیز و رقصهای پیچیده و هنرمندانه او در فیلمهایی مانند «آواز در باران»، «یک آمریکایی در پاریس»، «در شهر» و «برای من و محبوبم» او را به مهم ترین چهره موزیکال هالیوود در کنار فرد آستر تبدیل کرد. اما کلی یک تفاوت مهم و اساسی با فرد آستر داشت. فرد آستر نماد بورژوآزی آمریکایی بود. یک رقصنده اشرافی که داستان فیلمهایش بیشتر خوشایند طبقه متوسط رو به بالای جامعه آمریکا بود. جین کلی اما با آن ظاهر بشاش، هیکل ورزشکاری و سادگی که در رفتارش دیده میشد نماد طبقه کارگر آمریکا بود. کلی در مصاحبهای با طعنه گفته بود که اگر فرد آستر کری گرانت فیلمهای موزیکال است من مارلون براندو آن هستم. این اظهار نظر هوشمندانه نشان میدهد که تفاوت میان فرد آستر و جین کلی چقدر زیاد است. همانقدر که ظاهر شیک و آراسته کری گرانت با ظاهر آشفته و رفتار طغیانگر براندو متفاوت است، جهان موزیکالهای فرد آستر و جین کلی هم با یکدیگر فرق دارد.

«آواز در باران» در ابتدای اکران خود چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفت. آکادمی اُسکار این فیلم را تنها در دو رشته نامزد دریافت جایزه کرد و منتقدان به سختی نقدی بر روی فیلم نوشتند. موزیکال جین کلی و استنلی دانن از پس رقبای قدرتمندی مانند «آخرین نمایش فیلم»، «مرد آرام»، « نیمروز» و «بد و زیبا» برنیامد و مهجور باقی ماند. اما هر چه گذشت فیلم بیشتر دیده شد و تبدیل به بهترین فیلم موزیکال همه دوران شد. تا جایی که در اکثر نظرسنجیها در بین ده فیلم برتر تاریخ سینما قرار دارد و منتقد سختگیری مانند پالین کیل درباره آن گفته است:«در یک کلام، بهترین موزیکال هالیوودی تاریخ سینما».
سکانسی که تا ابد ماندگار شد
اما چه راز و رمزی در «آواز در باران» وجود دارد که این فیلم را تبدیل به بهترین موزیکال همه دوران میکند؟ نکته اصلی درباره ساخته مشترک جین کلی و استنلی دانن این است که داستانش کاملاً از دل سینما بیرون آمده و همین موضوع باعث شده تا فیلم به ذات دنیای نمایش نزدیک تر باشد. برخلاف اکثر موزیکالها این فیلمی است درباره سینما و همین موضوع به تماشاگر کمک میکند تا آن آوازها و رقصها را باور کند و مشکلی با نمایشی بودن برخی از جنبههای داستان نداشته باشد. نویسندگان فیلمنامه «آواز در باران» به شکل هنرمندانهای توانستهاند یک خط قصه رمانتیک که پر است از لحظات کمیک بامزه (مانند سکانس پایانی که دست لینا لامونت بد ذات رو میشود) را با ترانههای فیلم همسان کنند. به شکلی که داستان جایی خارج از ترانهها نمیایستد و آنها را به طور کامل پوشش میدهد. از طرف دیگر کیفیت اجرای تک تک صحنهها است که با وسواس زیادی انجام پذیرفته است و آن رویایی بودن موزیکالها را به خوبی تصویر کرده است.
اما «آواز در باران» بدون حضور ستارگانش تبدیل به بهترین فیلم موزیکال تاریخ سینما نمیشد. اجرای استثنایی جین کلی خصوصاً صحنه رقصیدنش زیر باران (که برای واقعگرایی و وضوح بیشتر و بهتر تصویر قطرات آب را با شیر مخلوط کرده بودند) یک پرتره کامل است برای ثبت هنر والای جین کلی در رقص. اگر روزی روزگاری خواستید جین کلی را به کسی معرفی کنید نیاز به توضیح چندانی ندارید، فقط کافیست این سکانس از از «آواز در باران» را برای فرد مورد نظر نمایش دهید تا متوجه شود جین کلی بودن یعنی چه.
«آواز در باران»؛ نمادی از دوران طلایی استودیوها
جین کلی در فیلمهای بسیاری درخشید اما هیچ گاه نتوانست به چنین نقطه اوجی دست پیدا کند. اما «آواز در باران» بدون دانالد اوکانراین هنرپیشه نقشهای دوم موزیکال که در قطعه «آنها را بخندان» مانند عروسک صورتش را به هزار شکل درآورد به چنین کیفیتی دست نمییافت. هر چند که اوکانر بعد از اجرای این قطعه به قدری حالش بد شد که سه روز در بستر بیماری اُفتاد اما این سکانس خاطره انگیز نشان میدهد زحمات اوکانر ارزشش را داشت.
کشمکشهای میان جین کلی و دبی رینولدز جوان که بعدها به ستارهای بزرگ تبدیل شد به اندازه یک فیلم مستقل جذاب است. جین کلی مدام رینولدز را به خاطر ناتوانیاش تحقیر میکرد و رینولدز هم بعد از این تحقیرها گوشهای پنهان میشد و اشک میریخت. اما در نهایت هماهنگی این مثلث دوست داشتنی کلی-رینولدز-اوکانر به قدری جذاب بود که تصور ساخته شدن «آواز در باران» بدون حضور آنها غیرممکن است.
«آواز در باران» در دورانی ساخته شد که هنوز استودیوها حرف آخر را در روند تولید یک فیلم میزدند. هالیوود استعداد بالایی دارد که خلاقیت هنرمندانش را در یک روند کاملاً صنعتی به کار بگیرد و شاهکارهایی مانند «آواز در باران» خلق کند. بدون یک نظارت سفت و سخت و یک برنامه دقیق و حساب شده بعید است فیلمی شبیه «آواز در باران» میتوانست با چنین کیفیتی تهیه و تولید شود. پس باید گفت زنده باد هالیوود و ساختار منظم و پیچیدهاش که چنین شاهکار فناناپذیری خلق کرد.