آل پاچینو(Al Pacino) در اچبی استودیو و اکتورز استودیو، بازیگری متد اکتینگ (Method acting) را که نوعی روش بازیگریِ طبیعی بود، در کلاسهای چارلی لاتن و لی استراسبرگ فرا گرفت. او در ۲۹ سالگی در سال ۱۹۶۹ با نقشی کوتاه در "ناتالی و من" (Me, Natalie) نخستین فیلم بلند خود را بازی کرد.
آل پاچینو نخستین نقش اصلیاش را در سال ۱۹۷۱ در فیلم "وحشت در نیدل پارک" (The Panic in Needle Park) بر عهده گرفت و نظر منتقدان را به خود جلب کرد. اما درخشش اصلیِ او در سال ۱۹۷۲ بود؛ یعنی بازی در فیلم بسیار معروف "پدرخوانده" (The Godfather) به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا، با نقش مایکل کورلئونه. همین بازی او را به جایزهی اسکار نزدیک کرد و برای نخستین بار نامزد آن شد. و پس از آن، در پدرخوانده ۲ و ۳ نیز حضوری درخشان داشت.
نامزدی اسکارِ آل پاچینو با بازی در فیلمهای «سرپیکو» (Serpico)، «بعد از ظهر سگی» (Dog Day Afternoon)، «پدرخوانده: قسمت دوم»، «عدالت برای همه» (...And Justice for All)، «دیکتریسی» (Dick Tracy)، «گلنگری گلن راس» (Glengarry Glen Ross) و «مرد ایرلندی» (The Irishman) بارها تکرار شد و بارها نامزد نقش اول مرد و نامزد نقش مکمل مرد شد.
و سرانجام در ۱۹۹۲با بازی درخشان در فیلم "بوی خوش یک زن" (Scent of a Woman) برندهی این جایزه شد.
آل پاچینو در فیلمهای گوناگونِ دیگری نیز مانند "صورت زخمی" (Scarface)، "راه کارلیتو" (Carlito’s way)، "مخمصه" (Heat)، "وکیل مدافع شیطان" (The Devil's Advocate)، "بیخوابی" (Insomnia) و "روزی روزگاری هالیوود" (Once Upon a Time in Hollywood) بازی کرده است.
او با شبکه اچبیاو در تلویزیون نیز مانند "فرشتگان در آمریکا" (Angels in America)، "تو جک را نمیشناسی" و "فیل اسپکتور" همکاری داشته است و بابت بازی در "تو جک را نمیشناسی" (You Don't Know Jack) و "فرشتگان در آمریکا" برندهی جایزه امیِ ساعات پربیننده شد.
آل پاچینو در تئاتر و نمایشنامه نیز پرکار بود. شاید به این علت که او به شکسپیر بسیار علاقهمند بود. او در سالهای ۱۹۶۹ و ۱۹۷۷ به خاطر نمایشنامههای "آیا یک ببر کراوات میزند؟" و "تمرین مقدماتی پابلو هومل" به جایزه تونی در رشته بهترین بازیگر مرد دست یافت.
در همین راستا او در ۱۹۹۶ دست به کارگردانی زد و مستندی ساخت به نام "در جستجوی ریچارد" را که درباره نمایشنامهی ریچارد سوم بود خودش نیز در ۱۹۷۷ آن را در تئاتر بازی کرده بود. آل پاچینو نقش شایلاک در فیلم "تاجر ونیزی" (The Merchant of Venice) (۲۰۰۴) را که خودش بازی کرده بود، در سال ۲۰۱۰ دوباره آن را در یک تئاتر بازآفرینی کرد.
آل پاچینو بعد از نخستین کارگردانیاش آثار دیگری را نیز کارگردانی و بازی کرد؛ آثاری مثل "قهوهی چینی" (۲۰۰۰)، "وایلد سالومه" (۲۰۱۱) و "سالومه" (۲۰۱۳).
نام کامل آل پاچینو، "آلفردو جیمز پاچینو" است. او در ۲۵ آوریل ۱۹۴۰ در ایالت نیویورک، محلهی فقیرنشین هارلم شرقی متولد شد. پدر و مادرش ایتالیاییـآمریکایی بودند به نامهای رز جرادی و سالواتوره پاچینو. آلفردو وقتی که تنها ۲ سال داشت، پدر و مادرش از يكديگر جدا شدند و پس از آن، او و مادرش به منزل پدربزرگ در برانکس نقل مكان كردند و نزد پدربزرگ و همسرش زندگی کردند.
کیت و جمیز (پدربزرگ و همسر) دو ایتالیایی بودند که از شهر کورلئونه در سیسل به آمریکا مهاجرت کرده بودند. پدربزرگ از شهر سان فراتلو در سیسیل به آمریکا مهاجرت کرده بود و بعد از طلاق به کووینا در کالیفرنیا رفت. او در کووینا مدتی به عنوان فروشنده بیمه و بعد به عنوان رستوراندار فعالیت کرد.
دنياي هنر و فیلم و نمايش، از همان دوران كودكي براي پاچینو جذاب بود. زیرا مادرش با اینكه روزها بيرون از خانه كار ميكرد، وقتي باز ميگشت، تنها فرزندش آل پاچینو را براي ديدن فيلم و تئاتر به گردش ميبرد. و روز بعدش هنگامی که در خانه میماند. همان نقشهايي را كه سالن نمايش و سينما ديده بود، نزد خانواده اجرا ميكرد. این مسئله، ریشه در این نکته داشت که کودکانِ ایتالیایی طبق يك سنت ايتاليايي، تا هفت سالگي طبق اجازه نداشتند به تنهایی از خانه خارج شوند؛ زیرا طبق فرهنگ باستاني روم، حضور پسر در خانه و تربيت او تا رسيدن به سن بلوغ و تبديل شدن به جنگجويي قدرتمند و پاسدار كشور اهمیت بالایی داشت.
دوستانِ پاچینوی نوجوان، او را به اسم «سانی» صدا میزدند و لقب «بازیکن» به او داده بودند؛ زیرا او آرزو داشت بازیکن بیسبال شود. پاچینو به دبیرستان هرمن ریدر جونیور میرفت اما به جز کلاس انگلیسی در کلاسهای دیگر شرکت نمیکرد اصولاً و در مدرسه به عنوان فردی مشکلساز شناخته میشد. پاچینو به علت بزرگشدن در محلهی شلوغ و نامناسبِ برانکس، گاهی در دعواهای مختلف نیز درگیر میشد و دعوا میکرد. او شاگردي بيانگيزه و بيحوصله بود و تنها لذتِ مدرسه براي او اين بود كه در گوشهای، براي همكلاسيهايش معركه بگيرد و نمايش بازي كند. معلمهای پاچینوی نوجوان نیز متوجهِ این استعدادش شدند و او را براي اجراي نمايشهاي مذهبي انتخاب کردند.
آل پاچینو ارتباطهای گوناگونی با زنان داشته است اما هرگز به طور رسمی و قانونی ازدواج نکرده است. دختر اولش جولی ماریاست که فرزند مشترک او و جن ترنت (یکی از مربیان بازیگری آموزشگا لی استراسبرگ) است.
او دو فرزند دو قلو نیز دارد: یکی پسری است به نام آنتونی، و دیگری دختری است به نام اولیویا. دو قلوها حاصل رابطهاش با بورلی دی آنجلو بازیگر زن آمریکایی است.
هم اکنون نیز آل پاچینو حدود هشتاد ساله، از سال ۲۰۱۸ تاکنون با لوسیلا سولا، بازیگر ۴۳ در ارتباط است.
پاچینوی ۱۴ ساله، در یکی از روزها نمايشنامهی "مرغ دريايي" اثر آنتوان چخوف را در سالن تئاتر «السمر» در منطقهي «برانكس» شهـر نيويورك تماشا کرد و به شدت تحت تأثیرش قرار گرفت و همان لحظه تصميم گرفت كه براي ادامه تحصيل در دبيرستان هنرهاي نمايشي ثبت نام كند اما بخت با او يار نبود زيرا به زبان انگليسي به طور كامل تسلط نداشت.
سپس در تست هنری دبیرستانِ هنرهای نمایشیِ نیویورک شرکت کرد و قبول شد و تصمیم گرفت به آنجا برود اما مادرش مخالفت کرد. او پس از بحث و جدل و دعوا با خانواده، برای همیشه خانه را ترک کرد.
پاچینو برای تأمین هزینه شرکت در کلاسهای بازیگری، انواع کارها را آزمود؛ کارهایی مانند نامهبر، نظافتچی رستوران، مسئول دفتر پستی و سرایدار و کار در اتاقِ نامهی مجلهی کامنتری. گاهي نيز تحت تأثير جوانان شرور محلهی هارلم، به كارهاي خلاف كشيده ميشد.
يك بار، در ژانويه ۱۹۶۱ پليس او را به جرم حمل اسلحه غير مجاز دستگير كرد و سه روز زنداني شد. او به صورت تفریحی ماریجوآنا نیز میکشید. و اساساً در ۹ سالگی نیز سیگار میکشید و الکل مينوشید. اما همیشه مراقب بود که به انواعِ جدیتر مواد مخدر آلوده نشود.
آل پاچینو در سنین نوجوانی در تئاترهای زیرزمینی نیویورک بازی میکرد، اما یک بار تصمیم گرفت که در امتحان ورودی اکتورز استودیو شرکت کند. او در همان بار اول امتحان، رد شد؛ در نتیجه به اچ بی استودیو پیوست و در آنجا با چارلی لاتن، معلم بازیگریاش آشنا شد و در این آشنایی، به قدری پیش رفت که هم دوستِ صمیمیاش شد و هم تحت تعلیمات او قرار گرفت. او در این دوره از زندگی خود، معمولاً بیکار بود و در خیابان یا سالنهای تئاتر یا خانه دوستان میخوابید.
آل پاچینو ۲۲ ساله بود كه مادر بسیار عزیزش را که ۴۲ سال بیشتر نداشت (۱۹۶۲)، از دست داد. او دلبستگي بسیار ژرفی به مادرش داشت. و مرگ مادر، براي او بسيار تكاندهنده بود. لذا مدتي در آسايشگاه رواني بستري شد.
او خود در باره مرگ مادرش ميگويد: "مرگ مادرم، آن چنان ضربهی بزرگی برایم بود كه ديگر نميخواستم دلبسته زني ديگر شوم". پاچینو از این رویداد بسیار تلخ، به عنوان بدترین نقطهی زندگیاش یاد کرده است و میگوید: یکی از تاثیرگذارترین افراد زندگی از پیشم رفته بود. این باعث فروپاشی من شد.
آل پاچینو پس از چهار سال فعالیت در اچبی استودیو، و پس از مرگ استادش چارلی لاوتِن، بالاخره توانست در آزمون ورودی سازمانِ متشکل از بازیگران حرفهای و کارگردانان تئاترِ "اکتورز استودیو" شرکت کند و قبول شود. این سازمان، در محله هلز کیچنِ منهتن قرار دارد. پاچینو بازیگریِ "متد اکتینگ" را تحت نظرِ یکی از مربیان خوب آن زمان، لی استراسبرگ، در اکتورز استودیو آموخت. این مربی، همان کسیست که در کنار پاچینو در فیلمهایی چون "پدرخوانده: قسمت دوم" و "و عدالت برای همه..." و... بازی کرد.
پاچینو خودش در مصاحبههای خود از استراسبرگ و چارلی لاتن بسیار یاد کرده است و بارها گفته است که به این دو، آنقدر که لیاقت دارند، بها داده نشده است. او عمیقاً معتقد است که این دو بزرگ، به نوعی او را به صنعت سینما عرضه کردند و باعث شد تا او شغلهای دیگرش را رها کند و تنها در حرفه بازیگری بماند.
او در مصاحبه دیگری میافزاید:
"کار کردن برای لی استراسبرگ هیجانانگیز بود چرا که وقتی در مورد سکانسها یا افراد صحبت میکرد، آدم میخواست فقط به حرف او گوش دهد، چون دائماً چیزهایی میگفت که تا به آن زمان نشنیده بودم. او درک قابل توجهی و بالایی داشت و بازیزیگران را بسیار دوست داشت."
اولین بازی خیلی کوتاه آل پاچینو فقط در یکی از قسمتهای یک سریال ۴۹ قسمتیِ پلیسیـجنایی با موضوع اداره پلیس نیویورک بود به نام "انوایپیدی" (N.Y.P.D.)
آل پاچینو در هنگام تحصیل در اکتورز استودیو مشخص شد که استعداد لازم را برای بازیگری دارد. موفقیت او در صحنههای تئاتر کمکم باعث شد که پایش به دنیای فیلم باز شود. او در سن ۲۹ سالگی، در نقشی کوتاه در فیلم کمدی درام آمریکایی "ناتالی و من" به کارگردانی فرد کو، که اثری مستقل از پتی دوک بود، وارد دنیای سینما شد.
نقشآفرینیِ کوتاه آل پاچینو در فیلم "ناتالی و من"، عامل و انگیزهای شد که دو سال بعد، یعنی در سال ۱۹۷۰ آژانس استعدادیابی سیامای (مؤسسه مدیریت خلاقیت) از بازی او راضی شوند و او را جذب کنند و با او قرارداد ببندد. و او اولین کار حرفهای خود را با این آژانس تجربه کرد.
او در نقش "بابی"، یک جوان معتاد به هروئین، در فیلم درام عاشقانهی "وحشت در نیدل پارک" (The Panic in Needle Park) به کارگردانی جری شاتزبرگ برای اولین بار در نقش اصلی ظاهر شد.
نقش پاچینو در فیلم "وحشت در نیدل پارک" توجه فرانسیس فورد کاپولا را به شدت به بازی زیبا و طبیعیِ پاچینو جلب کرد. کاپولا در سال ۱۹۷۲ تصمیم بزرگی گرفت و او را برای نقش مایکل کورلئونه (فرزند ویتو کورلئونه، پدرخواندهی مافیا با بازی براندو) در فیلم جنایی و آمریکایی "پدرخوانده" (The Godfather) برگزید.
آل پاچینو در شرایطی تست داد که با بازیگرانی مانند جک نیکلسون، رابرت ردفورد، وارن بیتی و رابرت دنیرو رقابت میکرد. و در نهایت، این پاچینو بود که انتخاب نهایی کاپولا شد. دستاندرکارانِ دیگرِ فیلم، به دنبال بازی فردِ معروفتر از پاچینو بودند و با انتخاب کاپلو خیلی موافق نبودند. حتی در مدتی که پروژهی پدرخوانده در حال اجرا بود، بارها کوشیدند پاچینو را از پروژه کنار بگذارند اما در عمل نتوانستند.
پاچینو با نقشآفرینی درخشانش در فیلم "پدرخوانده"، به همه، به خصوص به مخالفانش ثابت کرد که شایستهی این نقش بوده است؛ زیرا همین بازی، نامزدی او در اسکار را به عنوان بهترین نقش مکمل مرد در پی داشت. راهنمای فیلمِ هالیول، نقشآفرینی او را در این فیلم، پرشور و به شدت پیچیده توصیف کرد.
در سال ۱۹۷۳ در فیلم جادهای "مترسک" (Scarecrow) به کارگردانی جری شاتزبرگ و با همراهی جین هکمن بازی کرد و نخل طلای جشنواره فیلم کن را دریافت کرد. او در همین سال در فیلم بیوگرافی و جنایی "سرپیکو" (Serpico) به کارگردانی سیدنی لومت بازی کرد. او در این اثر که داستان واقعی فرانک سرپیکو افسر پلیس نیویورک است، در نقش سرپیکو نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد.
آل پاچینو در سال ۱۹۷۴ دوباره در نقش مایکل کورلئونه در فیلم پدرخواندهی ۲ بازی کرد و برای سومین بار نامزد اسکار و برندهی بفتا در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد شد. نیوزویک بازی پاچینو در این نقش را اینگونه توصیف کرد:
"به جرئت میتوان گفت که او بهترین بازنمود یک قلبِ در حال سختشدن در تاریخ سینماست"
در سال ۱۹۷۵ موفقیت او با فیلم درام نئو- نوآر و جنایی "بعد از ظهر سگی" (Dog Day Afternoon) به کارگردانی سیدنی لومت که براساس داستان واقعی جان ویتوویچ بود، اوج بیشتری گرفت. و قدرت بالای بازیگری پاچینو در این فیلم، باز هم او را نامزد اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد کرد.
در سال ۱۹۷۷ در فیلم درام عاشقانهی "بابی دیرفیلد" (Bobby Deerfield) به کارگردانی سیدنی پولاک، در نقش یک رانندهی مسابقهای بازی کرد. این فیلم، اگرچه نظر منتقدان را جلب نکرد اما آل پاچینو برای بازی قابل تحسینش نامزد جایزه گلدن گلوب در رشتهی بهترین بازیگر مرد شد.
آل پاچینو در این سال نیز دوباره نامزد اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد شد: برای چهارمین بار، در فیلمی با ژانر جنایی، درام و مهیج به کارگردانی نورمن جویسن به نام "و عدالت برای همه..." (...And Justice for All). علت و انگیزهی این نامزدی طیف گسترده مهارتهایش در بازیگری بود.
آل پاچینو سال ۱۹۸۰ را با بازی در فیلم جنجالی و جنایی و مهیج "گشتزنی" (Cruising) به کارگردانی ویلیام فریدکین شروع میکند. از آنجا که در این فیلم به همجنسگرایان نیز پرداخته بود، به جنجال کشیده شد و مورد انتقاد فراوان منتقدان و جامعهی همجنسگرایان نیویورک شد.
پاچینو تا دو سال به کلی از سینما دور بود و جلوی هیچ دوربینی نرفت. در سال ۱۹۸۲ دوباره به سینما بازگشت و در فیلم کمدی درامِ زندگینامهایِ "نویسنده! نویسنده!" (Author! Author) به کارگردانی آرتور هیلر و در نقش تراوالیان بازی کرد که فیلم، در مجموع و کم و بیش، مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت.
تنها کارِ تحسینبرانگیز آل پاچینو در این دهه، بازی در فیلمی درام و جنایی "صورتزخمی" (Scarface) به کارگردانی برایان دی پالما، و با نقش ماندگارِ تونی مونتانا (یک پناهندهی کوبایی) که در میامی تبدیل به یک قاچاقچی ثروتمند مواد مخدر میشود. این فیلم، بلافاصله پس از اکران به علت محتوای خشونتآمیزش مورد نقد تند بسیاری از منتقدان قرار گرفت ولی بعدها تحسینِ برخی از منتقدان را بر انگیخت. در مجموع، از این فیلم، چندان استقبال خوبی نشد.
آل پاچینو در سال ۱۹۸۵ با حضور در فیلم ضعیف تاریخی و بدتر از قبلی به نام "انقلاب" (Revolution)، وارد دوران اُفت و دوری چهارساله از سینما شد. این فیلم، هم از نظر واکنش منتقدان و هم از نظر تجاری شکست خورد. خودِ پاچینو علت این شکست را شتاب در بخش تولید دانست. منتقدان به علت لهجهی نیویورکی ضعیف پاچینو در فیلم، او را سرزنش کردند. تدوین فیلم نیز بد بود و بسیار از آن انتقاد کردند. پاچینو بعد از این فیلم حدود چهارسال از صنعت سینما دوری گزید و به دنیای تئاتر بازگشت.
و سرانجام در سال ۱۹۸۹ دوباره به سینما بازگشت و در فیلم هیجانانگیز "دریای عشق" (Sea of Love) به کارگردانی هارولد بکر و در نقش یک کارآگاه به نام فرانک کلر دوباره بازی کرد.
در اولین سال این دهه، آل پاچینو در فیلم اکشن "دیک تریسی" (Dick Tracy) به کارگردانی وارن بیتی، در نقش بیگ بوی کاپریس بازی کرد و به گفتهی راجر ایبرت، همچون "ربایندهی صحنه"، صحنه را و نگاه مردم را و نظر منتقدان را ربایید و نامزد جایزه اسکار شد. خودِ فیلم نیز در هفت رشته به نامزدی اسکار دست یافت.
پاچینو در همین سال، یعنی ۱۹۹۰ دوباره برای بازی در قسمت سوم "پدرخوانده" در همان نقش مایکل کورلئونه در دو قسمت اول و دوم، فرا خوانده شد. این قسمت، به اندازه دو قسمت قبلی مورد توجه قرار نگرفت. آل پاچینو نیز برای بازی در این قسمت، به نامزدی اسکار دست نیافت. البته او نامزد کلدن گلوب در رشته بهترین بازیگر مرد شد اما در آنجا نیز برندهی هیچ جایزهای نشد.
در ۱۹۹۱ دوباره با میشل فایفر در فیلم عاشقانهی "فرانکی و جانی" (Frankie and Johnny) به کارگردانی گری مارشال همبازی شد. ایندو قبل از این نیز در "صورتزخمی" همبازی بوند. پاچینو در نقش یک آشپز به نام جانی که تازه از زندان آزاد شده است و فایفر در نقش یک پیشخدمت به نام فرانکی، عاشق یکدیگر میشوند.
جانت ماسلین در نیویورک تایمز درباره بازی پاچینو نوشت:
"بازی پاچینو بسیار جذاب و بدون پیچیدگی است و تلاش بیپایانش برای به دست آوردن دل فرانکی نیز بازیش را لذت بخش میسازد. صحنههای تنهایی او با فایفر ظرافت و صداقتی دارند که جنبههای بیش از حد احساسی را پوشش میدهد."
او در همین سال در یک فیلم مستند به نام "مدونا: راستی یا شهامت" (Madonna: Truth or Dare) به کارگردانی آلک کشیشیان نیز بازی کرد.
سال ۱۹۹۲ موفقترین سال آل پاچینو بود. او بعد از اینکه بارها فقط نامزدی اسکار را کسب کرده بود و برندهی آن نشده بود، سرانجام در سال ۱۹۹۲ برای بازی در فیلم "بوی خوش یک زن" (Scent of a Woman) به کارگردانی مارتین برست، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برد. بازی ماندگار او در نقش سرهنگ فرانک اسلید در این فیلم (که سرهنگ دوم نابینای ارتش بود)، همهی جوایز سینمایی، از جمله اسکار و گلدن گلوب را درو کرد.
آل پاچینو برای باورپذیری نقش خود، در تمام مدت ایفای نقش، هرگز به هیچ چیزی یا کسی خیره نشد. او با افراد نابینایی که شرایطی مشابه با نقش او داشتند، بارها گفتوگو کرد و حتی درباره اینکه یک نابینا چطور یک صندلی را پیدا میکند و برای خودش نوشیدنی میریزد یا سیگار روشن میکند، به طور دقیق آموزشهایی را فرا گرفت.
آل پاچینو در این سال در فیلم درام آمریکایی "گلنگری گلن راس" (Glengarry Glen Ross) به کارگردانی جیمز فولی و نویسندگی دیوید ممت بازی کرد. او در این اثر درام، در نقش یک فروشندهی ماهر دفتر املاک به نام روما چنان درخشان ظاهر شد که هم جایزه نامزدی اسکار و هم جایزه نامزدی گلدن گلوب را در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل مرد دریافت کرد.
در همین سال او در فیلم دراماتیک و جنایی "راه کارلیتو" (Carlito’s way)، به کارگردانی برایان دی پالما، با هنرپیشهی معروف شانپن همبازی شد. این فیلم دومین همکاری پاچینو و دی پالما پس از صورت زخمی بود.
در سال ۲۹۹۵ برای اولینبار در فیلم جنایی و اکشن "مخمصه" (Heat) به کارگردانی مایکل مان، همبازی مستقیم رابرت دنیرو (به مدت ۱۵ دقیقه) شد. پاچینو و دنیرو اگرچه ۲۱ سال قبل از "مخمصه"، در قسمت دوم "پدرخوانده" نیز همبازی بودند اما در آن، هیچ صحنهی مستقیم و مشترکی با یکدیگر نداشتند.
بسیاری از صاحبنظران و منتقدان فیلم و سینما این تقابل و رویارویی و بازی مشترکِ دو غول بزرگ سینما در قرن ٢٠ را تقابل و رویارویی دو سبک برونگرای پاچینو و سبک درونگرای دنیرو دانستهاند. در این اثر، آل پاچینو در نقش کاراگاه وینسنت هانا و رابرت دنیرو در نقش نیل مککال ظاهر شدند.
در سال ۱۹۹۶ برای نخستین بار یک فیلم مستند درام را به نام "در جستجوی ریچارد" (Looking for Richard) کارگردانی و در آن بازی کرد. او در این اثر، قطعاتی از نمایش ریچارد سوم از ویلیام شکسپیر را بازآفرینی کرده است و به بررسی نقش ادامهدار شکسپیر و جایگاه او در فرهنگ عامه پرداخته است.
در سال ۱۹۹۷ آل پاچینو، در دو فیلم نقشآفرینی کرد: یکی در یک فیلم تعلیقی و فراطبیعی و هیجانی- معماییِ آمریکایی به نام "وکیلمدافع شیطان" (The Devil's Advocate) به کارگردانی تیلور هاکفورد و در نقش شیطان، همراه با بازیگر معروف کانادایی، کیانو ریوز؛ و دیگری، در فیلم جنایی درام آمریکایی "دانی براسکو" (Donn) به کارگردانی مایک نیوول، و در کنار بازیگر نامدار، جانی دپ (که نقش اول را بر عهده داشت). پاچینو در این فیلم، نقش گانگستری به نام لفتی را بازی کرد.
آل پاچینو در سال ۱۹۹۹ نیز در دو فیلم نقشآفرینی کرد: یکی فیلم درام آمریکایی "نفوذی" (The Insider) به کارگردانی مایکل مان، که برای اولین بار در کنار راسل کرو (بازیگر معروف نیوزلندیـاسترالیایی)، در نقش لوول برگمن بازی کرد؛ و دیگری، فیلم درام و ورزشی "هر یکشنبه کذایی" (Any Given Sunday) به کارگردانی اولیور استون، در کنار کامرون دیاز بود. آل پاچینو در این فیلم نقش یک مربی فوتبال آمریکایی را بازی کرد.
آل پاچینو در آغاز سال ۲۰۰۰ بار دیگر دست به کارگردانی زد و نمایشنامهی قهوه چینی نوشته ایرا لوئیس را به صورت فیلم سینمایی بازخوانی و بازسازی و تأمین مالی کرد. فیلم "قهوه چینی" (Chinese Coffee)، اثری درام بود که خودِ پاچینو نیز در کنار جری اورباک در آن بازی کرد.
آل پاچینو، برعکس سال ۲۰۰۱ که در هیچ فیلمی بازی نکرد، در دو سال بعدی پرکار بود و در ۵ فیلم و یک سریال ظاهر شد. وی در سال ۲۰۰۲ در سه فیلم خوب، بد و متوسط نقشآفرینی کرد:
ـ فیلم خوب و پسند منتقدان و تماشاگران او "بیخوابی" (Insomnia) است. کارگردان نامدار آمریکایی، کریستوفر نولان، یک فیلم نروژی را به همین نام و محتوا، که محصول ۱۹۹۷ بود، در سال ۲۰۰۲ با حضور آل پاچینو و رابین ویلیامز به شکلی خوب و زیبا و روانشناسانه و رمزآلود، بازسازی کرد.
ـ فیلم متوسط او "مردمی که میشناسم" (People I Know) به کارگردانی دانیل آلگرانت است که چندانی مورد استقبال واقع نشد. آل پاچینو در فیلمی بازی کرد که گرچه منتقدان از بازیاش (که در نقش یک مسئول روابط عمومی بود) راضی بودند اما از خودِ فیلم، چندان استقبال نشد.
ـ فیلم بد او "سیمون" (Simone) است که آل پاچینو در آن، در نقش ویکتور ترانسکی بازی کرد. این اثر، در ژانر علمی–تخیلی و کمدیـرمانتیک و به کارگردانی اندرو نیکو بود که منتقدان و تماشاگران را راضی نکرد و لذا در گیشه نیز موفقیتی نداشت.
ـ اولین فیلم او در این سال، فیلم ضعیفی بود به نام "جیلی" (Gigli) به کارگردانی مارتین برست. اما این فیلم کمدیـدرام، هم در گیشه و هم از نظر منتقدان ناموفق و ناکام بود. پاچینو بر خلاف معمول و به خاطر درخواست کارگردان قبول کرد که در نقش استارکمن، فقط حضور افتخاری داشته باشد.
ـ دومین فیلم او در این سال، فیلم مهیج و جاسوسی "تازهکار" (The Recruit) به کارگردانی راجر دونالدسون بود که در آن، با کالین فارل همبازی شد و نقش روی کوهن (یک مسئول جذب نیرو در سیآیای) را بازی کرد. این اثر، با نقدهای مثبت و منفی روبهرو شد و شاید بتوان آن را در حد متوسط به شمار آورد.
ـ او سپس در مینی سریال آمریکاییـکانادایی "فرشتگان در آمریکا" (Angels in America) بازی کرد که از شبکه اچ بی او در نقش وکیلی به نام روی کوهن بازی کرد و جایزهی امی را در رشته بهترین بازیگر نقش اول در بخش فیلمهای تلویزیونی، و جایزهی گلدن گلوب را در رشته بهترین بازیگر نقش اول در بخش مینیسریال دریافت کرد.
اما آل پاچینو وارونهی چهار سال قبل، در سال ۲۰۰۴ کمکار بود و فقط در یک فیلم ظاهر شد. او در فیلم رمانتیک "تاجر ونیزی" (The Merchant of Venice) که اقتباسی از نمایشنامه شکسپیر بود، در نقش شایلاک بازی کرد. شایلاک در فرهنگ نمایشیـ سنتی اروپا به عنوان یک بدذات کاریکاتوری بازی میشد اما آل پاچینو کمی به این نقش، روحیهی ترحم و دلسوزی را افزود و به این نقش، ژرفا بخشید.
در سال ۲۰۰۵ نیز فقط در یک فیلم ظاهر شد: فیلم درام و جنایی "دو نفر برای پول" (Two for the Money) به کارگردانی دی جی کاروسو، که در نقش یک مسئول بنگاه شرطبندی بازی میکند و در کنار او متیو مککانهی و رنه روسو نیز حضور دارند.
در ۲۰ اکتبر سال ۲۰۰۶ از یک سو، بنیاد فیلم آمریکا آل پاچینو را به عنوان سی و پنجمین دریافتکننده جایزه یک عمر دستاورد هنری اعلام کرد؛ و از سوی دیگر جامعهی فلسفهی کالجِ ترینیتی در ۲۲ نوامبر به وی عضویت افتخاری خود را اعطا کرد.
در سال ۲۰۰۷ در دو فیلم بازی کرد: یکی فیلم "سیزده یار اوشن" (Ocean's Thirteen) به کارگردانی استیون سودربرگ در نقشی مکمل ویلی بنکس (صاحب یک کازینو)، سومین فیلم از سری فیلمهای اوشن، در کنار جورج کلونی و برد پیت و مت دیمون و الیوت گولد و اندی گارسیا؛ و دیگری فیلم هیجان انگیز و اکشن "۸۸ دقیقه" ( Minutes88) در نقش دکتر جک گرام، همراه با آلیشیا ویت. ۸۸ دقیقه از سوی منتقدان استقبال نشد؛ اگرچه بیشتر نقدها به فیلم بود و کمتر به بازی پاچینو.
در سال ۲۰۰۸ بار دیگر آل پاچینو و رابرت دنیرو در فیلم جنایی "قتل عادلانه" (Righteous Kill) همبازی میشوند و نقش اصلیِ دو کارآگاه اهل نیویورک را بازی میکنند که به دنبال قاتلی سریالی میگردند. این اثر، با اینکه دو هنرپیشهی درجه اول دارد اما نقدهای منفیاش از مثبتش است. لو لومنیک در نیویورک پست به "قتل عادلانه" از چهار، فقط یک امتیاز میدهد و مینویسد: "آل پاچینو و رابرت دنیرو دستمزدهای بیشتری دریافت کردهاند تا در "قتل عادلانه" خستهکننده باشند."
آل پاچینو در سال ۲۰۱۰ به خاطر حضور در فیلم تلویزیونی زندگینامهای "تو جک را نمیشناسی" (You Don't Know Jack) به کارگردانی بری لوینسون و در نقش جک کورکیان دومین جایزه امی نقش اول خود را و چهارمین جایزه گلدن گلوب خود را دریافت کرد.
پاچینو در این سال در فیلم بسیار ضعیفِ کمدی و خانوادگی "جک و جیل" (Jach and Jill) به کارگردانی دنیس دوگان، در نقش خودش ظاهر شد. جک و جیل مورد انتقاد شدید منتقدان قرار گرفت و تمشک طلایی بدترین بازیگر مکمل مرد را دریافت کرد.
در سال ۲۰۱۱ بار دیگر بازیگری و کارگردانی را با هم جمع کرد و برای دومین بار یک فیلم مستند به نام "وایلد سالومه" (Wilde Salomé) ساخت. اکران عمومی این اثر در ۲۱ مارس ۲۰۱۲ در تئاتر کاسترو سان فرانسیسکو کلید خورد. پاچینو که در این فیلم نقش هیرودیس آنتیپاس را بازی میکند، این اثر مستند خود را شخصیترین پروژهی خودش دانسته است.
آل پاچینو در سال ۲۰۱۱ در فیلم حادثهای - جنایی "پسر هیچ کس" (The Son of No One) به کارگردانی و نویسندگی دیتو مانتیل نیز حضور داشت. او اثر متوسط، در نقش کارآگاه استنفورد و در کنار بزرگانی مثل ژولیت بینوش، ری لیوتا و کتی هول ظاهر شد.
در سال ۲۰۱۲ فقط در یک فیلم کمدی / جنایی "مردان قوی" (Stand Up Guys) به کارگردانی فیشر استیونز و نویسندگی نوآ هایدل بازی کرد. آل پاچینو در این اثر، در نقش فردی به نام وال بازی میکند که میداند و قبول دارد دورانش به سر آمده است و همبازی او کریستوفر واکن در نقش داک نیز همین حس را دارد.
در سال ۲۰۱۳ دوباره دست به کار مشترکِ کارگردانی و بازیگری زد. او در این سال، در دو اثر حضور داشت: یکی در یک فیلم تلویزیونی،غ و دیگری در یک فیلم سینمایی که در آن بازی کرد و هم کارگردانش بود.
فیلم تلویزیونی "فیل اسپکتور" (Phil Spector) به کارگردانی دیوید ممت، داستان زندگی این موسیقیدان بود که آل پاچینو در این اثر، در نقش اسپکتور با چهرهای کاملا متفاوت بازی کرده است. فیل اسپکتور یکی از نخستین هنرمندان مؤلف موسیقی و از تأثیرگذارترین چهرههای موسیقی پاپ بود که در سال ۲۰۰۹ محکوم به قتل شد و به مدت ۱۹ سال تا دم مرگ (۲۰۲۱) در حبس بود.
فیلم دیگری که او این سال، در آن نقشآفرینی کرد، "سالومه" (Salomé) به کارگردانی و بازیگریِ خودش بود. این اثر، قطعهای تکمیلی بر فیلم مستند ـ درام "وایلد سالومه (۲۰۱۱) بود که قسمت درامش برجسته شده است و به صورت فیلمی داستانی در آمده است.
در سال ۲۰۱۴ آل پاچینو در دو فیلم نقشآفرینی کرد: یکی "منگلهورن" (Manglehorn) به کارگردانی دیوید گوردون گرین؛ و دیگری فیلم کمدی اروتیک "تحقیر" (The Humbling) به کارگردانی بری لوینسون، که برگرفته از رمان "تحقیر" نوشتهی فیلیپ راث در سال ۲۰۰۹ است.
در سال ۲۰۱۵ فقط در یک فیلم حضور داشت: فیلم کمدیـدرام "دنی کالینز" (Danny Collins) به نویسندگی و کارگردانی دن فوگلمن، در نقش یک ستاره راکِ پیر به نام دنی کالینز ، نامزد جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد شد. داستان فیلم (که برگرفته از یک داستان واقعی ست) درباره این ستاره راک است.
در سال ۲۰۱۶ نیز فقط در فیلم درام و مهیج "سوء رفتار" (Misconduct) به کارگردانی شینتارو شیموساوا و نویسندگی سایمون بویس و آدام میسون، در نقش چارلز ابرامرز بازی کرد.
در سال ۲۰۱۷ در دو فیلم بازی کرد: یکی فیلم درام آمریکایی "دزدان دریایی سومالی" (The Pirates of Somalia) به کارگردانی برایان باکلی؛ و دیگری فیلم جنایی و هیجانی و آمریکایی "دارزن" (Hangman) به کارگردانی جانی
در سال ۲۰۱۸ در یک فیلم نه چندان قویِ تلویزیونی درام به نام "پترنو" (Paterno) به کارگردانی بری لوینسون و در نقش سرمربی و مدیر کالج ورزشی پن استیت آمریکا، جو پیترنو، بازی کرد.
در سال ۲۰۱۹ آل پاچینو پس از یک سال دوری از سینما، به همراه بازیگران بسیار معروف و مشهور، برد پیت و لئوناردو دیکاپریو، در فیلم آمریکایی و کمدیـدرام "روزی روزگاری هالیوود" (Once Upon a Time in Hollywood) از کوئنتین تارانتینو ظاهر شد و نقشی کوتاه داشت.
آل پاچینو سپس در همین سال، به همراهی رابرت دنیرو و جو پشی، در فیلم آمریکاییِ حماسی و جنایی "مرد ایرلندی" (The Irishman) به کارگردانی مارتین اسکورسیزی، در نقش جیمی هوفا، رئیس تیمسترز، بازی کرد. و این اولین باری بود که با اسکورسیزی کار میکرد و نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. پیتر بردشاو در گاردین نقش او در این فیلم را شکوهمند توصیف کرد. جاستین چنگ نیز نوشت:
"دنیرو، پشی و پاچینو در این اثر، در بالاترین سطح خود قرار دارند؛ زیرا نقشهای گانگستری بینظیرشان را هرگز تکرار نکردهاند"
در سال ۲۰۲۰ در یک فیلم درام آمریکایی بازی کرد به نام اکسیس سالی (Axis Sally) به کارگردانی مایکل پولیش. او در این سال در مجموعهی اینترنتی "شکارچیان" (Hunters) از سرویس ویدئویی آمازون نیز در نقش میرآفرمن بازی کرد.
در سال ۲۰۲۱ در فیلم جنایی زندگینامهای سرای گوچی (House of Gucci) به کارگردانی ریدلی اسکات بازی کرده است. این فیلم بر اساس کتاب سال ۲۰۰۱ خاندان گوچی نوشته سارا گی فوردن ساخته شده است. لیدی گاگا خواننده معروف نیز در این فیلم، در نقش پاتریزیا ریجیانی بازی میکند.
آل پاچینو در سالهای ۱۹۶۹ و ۱۹۶۸بارها و بارها در نمایشهای مختلف و طولانی ظاهر شد. در دهه ۱۹۷۰ نیز ادامه داد و جایزه تونی گرفت. در نمایش ریچارد سوم نیز در نقش اول بازی کرد. او در دهه ۸۰ برای بازی در نمایش بوفالوی آمریکایی نامزد جایزه دراما دسک شد.
او در سال ۱۹۸۳، در کنار داستین هافمن و پل نیومن از تامینکنندگان مالی اصلی شرکت میرور تئاتر شد. پاچینو ۲۰۰۲ در بازسازی نمایش ظهور قابل مقاومت آرتورو اوئی از برتولت برشت نقشآفرینی کرد. پاچینو با بازی در نمایش تاجر ونیزی در نقش شایلاک نامزد جایزه تونی بهترین نقش اول مرد شد.
آل پاچینو در بازآفرینی و بزرگداشت سیسالگی، نمایش گلنگری گلن راس را بازی کرد. او همچنین در نمایش عروسک چینی که دیوید ممت برایش نوشته بود بازی کرد.
ـ پاچینو به علت نامزدی اسکار در نقش مکمل به جای نقش اول (که نصیب براندو شد) مراسم اسکار را بایکوت کرد و باور داشت که او از مارلون براندو دقایق بیشتری حضور داشتهاست. براندو برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد، اما او هم به عللی دیگر مراسم را بایکوت کرد.
ـ آل پاچینو برای بازی در قسمت سوم فیلم "پدر خواندهگ، ۷ میلیون دلار درخواست کرد کهکارگردان را عصبانیکرد؛ تا به طوری که تصمیم گرفت داستان را دوباره بنویسد و از بعد از مرگ مایکل کورلئونه آغاز کند. اما سرانجام آل پاچینو با دستمزد ۵ میلیون دلار راضی شد.
ـ هنگامی که آل پاچینو در آزمون بازیگری "پدرخوانده" حضور یافت، چندین بار با مخالفت مدیر استودیو با انتخابش رو به رو شد اما فورد کاپولا برای حفظ او جنگید. لذا فیلمبرداری خیلی زود انجام گرفت تا مبادا مدیر اخراجشان کند.
ـ او در ۹سالگی شروع به سیگار کشیدن کرد و در ۱۳ سالگی به سمت مشروب و ماریجوانا رفت اما به صورت تفریحی. او هیچ وقت دچار اعتیاد به هیچ نوع ماده مخدری نشد.
ـ بزرگ شدن در شهر برانکس از آل پاچینو شخصیتی هجومیتر ساخته بود و باعث میشد همیشه اثری از او در انواع دعواها و نزاعها پیدا شود. او در مدرسه نیز اغلب شر و مشکلساز بود.
ـ او شیفتهی شکسپیر است و میکوشد نمایشنامههایش را به صحنه ببرد. نمایش "در جستجوی ریچارد" یکی از اینها بود که به علت ارادتش به شکسپیر، کارگردانیاش را بر عهده گرفت.
۱۹۷۳: نامزدی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای "پدرخوانده: قسمت اول"
۱۹۷۴: نامزدی بهترین بازیگر مرد برای "سرپیکو"
۱۹۷۵: نامزدی بهترین بازیگر مرد برای پدرخوانده: قسمت دوم
۱۹۷۶: نامزدی بهترین بازیگر مرد برای "بعد از ظهر سگی"
۱۹۸۰: نامزدی بهترین بازیگر مرد برای "و عدالت برای همه..."
۱۹۹۱: نامزدی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای "دیک ترسی"
۱۹۹۳: نامزدی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای "گلنگری گلن راس"
۱۹۹۳: برندهی بهترین بازیگر مرد برای "بوی خوش یک زن"
۲۰۲۰: نامزدی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای مرد ایرلندی
۱۹۷۳: برندهی بهترین تازهکار برای "پدرخوانده"
۱۹۷۵: نامزدی بهترین بازیگر نقش اول مرد برای "سرپیکو"
۱۹۷۶: برندهی بهترین بازیگر نقش اول مرد برای "بعد از ظهر سگی" و "پدرخواندهی ۲"
۱۹۹۱: نامزدی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای "دیک تریسی"
۲۰۲۰: نامزدی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای "مرد ایرلندی"
۲۰۰۴: برنده بهترین بازیگر نقش اول مرد در مینیسریال یا فیلم تلویزیونی برای "فرشتگان در آمریکا"
۲۰۱۰: برنده بهترین بازیگر نقش اول مرد در مینیسریال یا فیلم تلویزیونی برای "تو جک را نمیشناسی"
۲۰۱۳: نامزدی بهترین بازیگر نقش اول مرد در سریال یا فیلم تلویزیونی برای "فیل اسپکتور"
۱۹۷۳: نامزدی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای درام برای "پدرخواندهی ۱"
۱۹۷۴: برندهی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای درام برای "سرپیکو"
۱۹۷۵: نامزدی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای درام برای "پدرخواندهی ۲"
۱۹۷۶: نامزدی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای درام برای "بعد از ظهر سگی"
۱۹۷۸: نامزدی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای درام برای "بابی دیرفیلد"
۱۹۸۰: نامزدی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای درام برای "و عدالت برای همه..."
۱۹۸۳: نامزدی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای موزیکال یا کمدی برای "نویسنده! نویسنده!"
۱۹۸۴: نامزدی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای درام برای "صورتزخمی"
۱۹۹۰: نامزدی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای درام برای "دریای عشق"
۱۹۹۱: نامزدی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در بخش فیلم سینمایی برای "دیک تریسی"
۱۹۹۱: نامزدی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای درام برای "پدرخواندهی ۳"
۱۹۹۳: نامزدی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای درام برای "گلنگری گلن راس"
۱۹۹۳: برندهی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای درام برای "بوی خوش یک زن"
۲۰۰۴: برندهی بهترین بازیگر مرد در بخش مینیسریال و فیلمهای تلویزیونی برای "فرشتگان در آمریکا"
۲۰۱۱: برندهی بهترین بازیگر مرد در بخش مینیسریال و فیلمهای تلویزیونی برای "تو جک را نمیشناسی"
۲۰۱۴: نامزدی بهترین بازیگر مرد در بخش مینیسریالها و فیلمهای تلویزیونی برای "فیل اسپکتور"
۲۰۱۶: نامزدی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای موزیکال یا کمدی برای "دنی کالینز"
۲۰۲۰: نامزدی بهترین بازیگر مرد در بخش فیلمهای درام برا ی "مرد ایرلندی"
۲۰۲۱: نامزدی بهترین بازیگر مرد سریالهای درام تلویزیونی برای "شکارچیان"
۲۰۰۴: بهترین بازیگر مرد مینیسریال
۲۰۱۱: بهترین بازیگر مرد فیلم تلویزیونی برای "تو جک را نمیشناسی"
۲۰۱۴: بهترین بازیگر مرد فیلم تلویزیونی برای "فیل اسپکتور"
۲۰۲۰: نامزد بهترین مجموعه بازیگران برای "روزی روزگاری هالیوود"
۲۰۲۰: نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای "مرد ایرلندی"
۱۹۷۶و ۱۹۷۷: نامزدی بازیگر محبوب سینما