لئوناردو ویلهلم دیکاپریو (Leonardo Wilhelm DiCaprio) بازیگر، تهیهکننده و طرفدار محیط زیست آمریکایی است که از ۲۰۱۹ فروش فیلمهایاش فراتر از ۷٫۲ میلیارد دلار بوده است. او تا کنون نامش هشت بار جزء پردرآمدترین بازیگران جهان قرار گرفته است. ویژگی خاص لئوناردو دیکاپریو این است که او بیشتر، در نقشهایش نامتعارف بازی کرده است
لئوناردو دیکاپریو در شهر لس آنجلس واقع در ایالت کالیفرنیا به دنیا آمد. حرفهی بازیکری را در اواخر دهه ۱۹۸۰ با آگهیهای تلویزیونی شروع کرد. چند سال بعد، در اوایل دهه ۱۹۹۰ کمکم وارد مجموعههای تلویزیونی گوناگون مانند طنز موقعیت شد و در نقشهای طولانی بازی کرد.
در سال ۱۹۹۳ نخستین فعالیت سینمایی مهمش به نام آرنی گریپ در "چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار میدهد" در نقش مکمل پسری معلول، تحسین منتقدان را برانگیخت و در سن ۱۹ سالگی نخستین نامزدیهای دریافت جایزه اسکار و گلدن گلوب را دریافت کرد و به هفتمین فرد جوانِ نامزد اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل مرد تبدیل شد.
او در سال ۱۹۹۷ با بازی در فیلم "تایتانیک" (Titanic) شهرت جهانی یافت. لئوناردو دیکاپریو بعد از تایتانیک، افت کرد و در فیلمهایی بدگیشه و کمسود بازی کرد اما در سال ۲۰۰۲ به درخشش قبلیاش برگشت و در دو فیلم موفق (در گیشه) نقشآفرینی کرد:
یکی در درام جنایی زندگینامهای "اگه میتونی منو بگیر" (Catch Me if You Can)
و دیگری در درام تاریخی "دار و دستههای نیویورکی" (Gangs of Newyork) که این فیلم نخستین همکاری او با کارگردان معروف، مارتین اسکورسیزی بود.
او به خاطر بازی در "الماس خونین" (Blood Diamond) و "رفتگان" (Departed) (۲۰۰۶)، "جاده انقلابی" (Revolutionary Road) (۲۰۰۸)، "تلقین" (Inception) (۲۰۱۰)، "جنگوی زنجیرگسسته" (Django Unchained) (۲۰۱۲)، "گرگ وال استریت" (The Wolf of Wall Street) (۲۰۱۳)، "بازگشته" (Revenant) (۲۰۱۵)، "روزی روزگاری در هالیوود" (Once Upon a Time in Hollywood) (۲۰۱۹) مورد تحسین قرار گرفت. لئوناردو دیکاپریو چندین جایزه نیز گرفته است؛ مانند جوایز اسکار، بفتا و گلدن گلوب.
لئوناردو دیکاپریو یک کمپانی تولیدی را بنیان گذاشت به نام اپین وی پروداکشنز که بعضی از فیلمهایش و نیز سریال مستند "گرینزبرگ" را تولید کردهاست.
بنیاد دیگری که تأسیس کرده است، بنیاد "لئوناردو دیکاپریو" است که سازمانی غیرانتفاعی است تا سطح آگاهی مردم را از محیط زیست بالا ببرد. او فیلمهایی مستند نیز در درباره محیط زیست تولید کردهاست.
لئوناردو دیکاپریو در ۲۰۰۵ به دلیل مشارکت در فعالیتهای هنری به عنوان عضو ارشد نشان هنر و ادب انتخاب شد. مجله تایم او را در ۲۰۱۶ یکی از ۱۰۰ فرد با نفوذ در جهان شمرد.
لئوناردو دیکاپریو در ۱۱ نوامبر سال ۱۹۷۴ در شهر لوس آنجلس واقع در ایالت کالیفرنیا به دنیا آمد. پدرش جورج که نویسنده و ناشر و توزیعکنندهی کتابهای کمیک بود، ایتالیایی (اهل ناپل)ـآلمانی (باواریا) بود و مادرش ایرملین ایندربرکن منشی حقوقی بود و اصالتاً ژرمنی. پدربزرگِ مادریاش (به نام ویلهلم ایندنبیرکن) آلمانی بود.
نسل و نژاد لئوناردو دیکاپریو به روسیه نیز میرسد زیرا مادربزرگ مادریاش (به نام هلن ایندنبیرکن) شهروند روسیِ آلمانیتبار بود. لئوناردو دیکاپریو خودش در مصاحبهای در کشور روسیه، خود را "نیمهروسی" خواند و گفت دو پدربزرگ و مادربزرگ مرحومش روسی بودند.
مادرش ایرملین نام لئوناردو را برای فرزندش به این علت انتخاب کرد که وقتی در دوران بارداری در موزهی اوفیزی در فلورانس ایتالیا مشغول تماشای اثری از لئوناردو داوینچی بود، لئوناردو دیکاپریو برای نخستین بار شروع به تکان خوردن میکند و مادر برای اولین بار لگد فرزند را حس میکند.
جورج و ایرملین برای اولین بار یکدیگر را در کالجی واقع در نیویورک ملاقات کردند و مدتی بعد، ازدواج کردند و برای سکونت به کالیفرنیا رفتند. آنها یک سال بعد از تولد لئوناردو دیکاپریو از یکدیگر جدا شدند. با این حال، لئوناردو دیکاپریو هرگز از هیچ کدام از پدر و مادرش دور نشد. او اگرچه نزد مادرش بود اما پدرش نیز گاهی با او بود و او را به سینما میبرد و خلاقیت او را کمکم تحریک میکرد و انگیزهاش را بیدار میکرد.
لئوناردو دیکاپریو خودش میگوید:
"وقتی که من ۱۴ ساله بودم، پس از تمامشدنِ فعالیتهای تبلیغاتیم در تلویزیون، با پدرم به سینما میرفتیم و بازیهای رابرت دنیرو را ميدیدیم و لدت میبردیم. پدرم به من میگفت: «پسرم؛ خوب تماشا کن. بازیگریِ عالی به این می گویند.» و شیرین این است که چند سال بعد، خودم را در یک فیلم، روبهروی این مرد بزرگ دیدم!"
مدت کمی لئوناردو دیکاپریودر کنار پدر، نامادری و برادر ناتنی بزرگترش "آدام فرار" زندگی میکرد؛ اما قرار شد نزد مادر باشد. جورج و ایرملین در آغاز توافق کردند که در همسایگی یکدیگر زندگی کنند تا لئوناردو دیکاپریو از پدر محروم نشود. لئوناردو دیکاپریو و مادرش بعداً به چندین محلهی فقیرنشین لس آنجلس مانند اکو پارک و لوس فلیز ساکن شدند و در عین حال مادر چندین کار را انجام میداد.
روزهای بسیار سختی را در اوج فقر و نداری گذراندند. لئوناردو دیکاپریو خودش درباره کودکی خودش چنین میگوید:
"من در محلهای پر از مواد مخدر و فسادهای اخلاقی بزرگ شدم. واقعاً وحشتناک بود! تا جایی که دو بار نزدیک بود به سمت هروئین بروم. من دوستان زیادی نداشتم و بارها از بچههای دیگر کتک میخوردم. مادرم با هزار زحمت میکوشید مرا به بهترین مدارس بفرستد. پدرم نیز گاهی مرا نزد هنرمندان دیگر میبرد. همینها باعث شد که محیط خراب و فاسد اطرافم، خیلی تأثیر منفی روی من نگذارد."
لئوناردو دی کاپریو پس از چهار سال حضور در یک مرکز مطالعاتی و مقدماتیِ دولتی به نامِ LACES وارد مدرسه و دبیرستان شد. او در مدرسهی جان مارشال تحصیل کرد اما پس از سه سال و بعد از موفقیتهایی در برنامههای تلویزیون، دبیرستان را نیمهکاره رها کرد. لئوناردو دیکاپریو بعدها به جای گرفتن دیپلم دولتی و رسمی، مدرکِ آزمونهای توسعهی آموزشی عمومی (GED) را گرفت.
لئوناردو دیکاپریو خودش درباره دوران تحصیلاتش میگوید:
از مدرسه دولتی متنفر بوده است و اغلب از مادرش میخواسته است که او را به مراکز تست بازیگری ببرد تا بتواند بازیگر شود و وضعیت مالی زندگی را بهتر کند.
لئوناردو دیکاپریو گفته است که در کودکیاش دوست داشته است که زیستشناس دریایی یا بازیگر شود اما تمایلش به بازیگری بیشتر بوده است. و این تمایل، وقتی در درونش پیدا شد که او دو ساله بود و در جشنوارهای روی صحنه رفت و خود به خود شروع به رقصیدن کرد. پاسخ شادمان و خوشحال جمعیت، کمکم روی روح و روان او تأثیر گذاشت و علاقهی او را به اجرا و بازیگری افزون کرد.
زندگی شخصی لئوناردو دیکاپریو سالهای سال است که نوکِ قلهی توجه رسانههاست اما با این حال، او به ندرت مصاحبه میکند.
در سال ۱۹۹۴ در بعد از بازی در تایتانیک، بریجیت هال نخستین دختر زندگی لئوناردو دیکاپریو در نیویورک بود.
در سال ۱۹۹۵ با نائومی کمیل ارتباط برقرار کرد اما مدتی بعد تصمیم گرفتند که فقط با هم دوست باشند.
در سال ۱۹۹۶ با کریستن زنگ آشنا شد و دو سال با هم بودند. او در رومئو ژولیت و تایتانیک درخشید و به شهرت رسید و همین شهرت باعث جدایی آنها شد.
در سال ۱۹۹۸ لئوناردو دی کاپریو با مدل مشهور هلنا کریستیانسن در یک مهمانی با هم آشنا شدند اما رابطهشان به مرحلهی صمیمیت نرسید و فقط چند ماه طول کشید.
در سال ۱۹۹۹ زمانی که لئوناردو دیکاپریو تنها ۲۵ سال داشت با جوانترین نامزد خود تاکنون یعنی ژیزل بوندشن (مدل زیبایی) رابطه داشت که در آن زمان ۱۸ ساله بود. ارتباط ایندو تا سال ۲۰۰۵ ادامه داشت و در این سال از او جدا شد.
لئوناردو دیکاپریو از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ با "بار رافائلی" سوپر مدل اسرائیلی رابطه داشت. بحث درباره عقاید سیاسی در یک مهمانی، بهانهی آشنایی ایندو بود. در همین ایام بود که با شیمون پرز رئیس جمهور وقت اسرائیل ملاقات کرد و از شهر زادگاه رافائلی (یعنی هود هاشارون) دیدن کرد. بعد از جداییِ ایندو، بار رافائلی در سال ۲۰۱۶ با یک تاجر معروف به نام آدی عزرا ازدواج کرد و اکنون دارای دو فرزند شده است.
لئوناردو دیکاپریو مدتی از رویهی دوستی با مدلها فاصله گرفت و تنها برای چند ماه در سال ۲۰۱۱ با بلیک لایولی وارد رابطه شد.
لئوناردو دیکاپریو بعدها با یک مدل آلمانی به نام تونی گارن از ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴ نیز رابطه داشته است که سن این مدل زیبا در آن زمان ۲۰ و ۲۱ سال بوده است.
ظاهراً آخرین ارتباط او با یک مدل و بازیگر آرژانتینی بوده است به نام کامیلا مورونه که تنها ۲۱ سال سن داشته است. این دو در آغاز در دسامبر ۲۰۱۷ با هم دیده شدند و در ماه فوریه مشخص شد که رابطه این دو بسیار عمیق شده است.
از سوی دیگر لئوناردو دیکاپریو و کیت وینسلت (همیازیاش در تایتانیک) دوستیشان از نوعی دیگر و میتوان گفت غیر عاشقانه است و رنگ و بوی دوستیِ عمیق دارد. ایندو بعد از اینهمه سال، همچنان دوستیشان پایدار است.
لئوناردو دیکاپریو یک خانه در لس آنجلس دارد و یک آپارتمان در شهر باتری پارکسیتی (واقع در منهتنِ نیویورک). در سال ۲۰۰۹ جزیرهای به نام Blackadore Caye را در سرزمین اصلی بلیز خریداری کرد، اما به جای خرجهای بیهوده و زائد، یک اقامتگاهِ دوستدارانِ محیط زیست باز کرد.
در سال ۱۹۷۹ و در همین راستا وقتی که ۵ سالش بود، در سریال کودکانهی تلویزیونی "اتاق رومپر و دوستان" (Romper Room and friends) بازی کرد اما بعد از یک قسمت، به علت بدرفتاریاش از کنار گذاشته شد.
حدود ده سال بعد، وقتی که ۱۴ سالش بود، در چندین آگهی تبلیغاتی برای اتومبیل ظاهر شد و در چند برنامهی تلویزیونی نیز جلوی دوربین رفت.
در آغاز کار، لئوناردو دیکاپریو در یافتن یک نماینده و استعدادیاب مشکل داشت. وقتی که او را پیدا کرد، وی به او پیشنهاد داد که نام خود را به لنی ویلیامز تغییر دهد تا مورد توجه مخاطبان آمریکایی قرار گیرد اما او و خانواده از انجام این کار خودداری کردند. او حتی پس از ۱۰۰ تست بازیگری، یک سال و نیم بیکار ماند. او که دیگر از این کار ناامید شده بود، تصمیم گرفت بازیگری را رها کند، اما پدرش او را تشویق کرد که تسلیم نشود. از طرفی، او برای حمایت از مادرش نیاز به پول داشت.
لئوناردو دیکاپریو در ۱۷سالگی یعنی در سال ۱۹۹۱ برای اولین بار جلوی دوربین تلویزیون ظاهر شد و در یکی از قسمتهای سریال آمریکایی "روزان" (Roseanne) در نقش ناچیز و کوتاه و کمرنگی ظاهر شد.
او در همین سال، اولین فیلمی که در نقشی نسبتاً قابل توجه بازی کرد، فیلم ترسناک و کمهزینه و ویدئویی "مخلوقات ۳" (Critters 3) بود؛ فیلمی که لئوناردو دیکاپریو آن را یکی از بدترین فیلمهایش میداند.
باز هم در همین سال، در یک سریال طنز موقعیت به نام مسائل اولیه (Growing Pains) بازی کرد. تهیهکنندگان این سریال، بیشتر به این علت او را دعوت به بازی کردند تا لئوناردو دیکاپریو ۱۷ ساله مخاطبان زن نوجوان را جذب کند اما وقتی رتبهی سریال بهبود نیافت، لئوناردو دیکاپریو از ادامهی نقشآفرینی انصراف داد. با این حال، لئوناردو دیکاپریو نامزد دریافت جایزه هنرمند جوان برای بهترین بازیگر جوان نقشآفرینیِ مشترک در یک سریال تلویزیونی شد.
در ۱۹۹۲ لئوناردو دیکاپریو در ۱۸ سالگی در سریال آمریکایی تلویزیونی درام و مهیج "پیچک سمی" (Poison Ivy) در نقش مکمل ظاهر شد. سپس در همین سال در یک آزمون و تست بزرگ از میان ۴۰۰ نفر برای ایفای نقش اصلی در فیلم "زندگی این پسر" (This Boy's Life) انتخاب شد و نکتهی مهم این بود که شخص انتخابکننده، کسی نبود مگر رابرت دنیرو. شاید اگر این اتفاق نمیافتاد، هیچ وقت لئوناردو دیکاپریو به جایگاه امروزش نمیرسید.
مهمتر اینکه او در همین فیلم، در کنار رابرت دنیرو و الن بارکین، که به ترتیب نقش ناپدری و مادرش را بازی میکردند بازی کرد و این همبازیشدن با بزرگان، موفقیت بزرگی برای لئوناردو دیکاپریو بود و او را در مسیر ستاره شدن انداخت.
در سال ۱۹۹۳ شانس بزرگتری سراغ لئوناردو دیکاپریو آمد. او با حضور در نقش یک معلول ذهنی در فیلم "چه چیز گیلبرت گریپ را آزار میدهد؟ ” توانست نام خود را بر سر زبانها بیندازد و مهمتر از آن، نامزد دریافت اسکار هم شود.
او افزون بر اسکار، برنده جایزه انجمن منتقدان فیلم شیکاگو و جایزه انجمن منتقدان فیلم لس آنجلس و جایزه ملی نقد و جایزه گلدن گلوب شد. لئوناردو دیکاپریو در سن ۱۹ سالگی هفتمین جوان نامزد در اسکار شد.
- فیلم وسترن "سم ریمی" (Sam Raimi) بازی کرد که این فیلم در گیشه ناموفق بود
- فیلم زندگینامهای "خاطرات بسکتبال" (The Basketball Diaries) در نقش اصلی بازی کرد
- فیلم کسوف کامل (Total Eclipse) بود که از نظر گیشه شکست خورد.
در سال ۱۹۹۶ در فیلم "رومئو و ژولیت" به کارگردانی باز لورمن، در کنار کلر دانز و در نقش رومئو حضور پیدا کرد. لئوناردو دیکاپریو برای این نقش، خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد را در جشنواره بین المللی فیلم برلین در ۱۹۹۷ به دست آورد. سپس در فیلم درامِ خانوادگی و روانشناختی "اتاق ماروین" (Marvin's Room) به کارگردانی جری زکس ظاهر شد.
اما ستارهی اصلی شانس لئوناردو دیکاپریو وقتی بود که جیمز کامرونِ کارگردان در سال ۱۹۹۷ از او خواست کرد تا در فیلم "تایتانیک" در کنار کینت وینسلت حضور پیدا کند. لئوناردو دیکاپریو با این فیلم، راه صد ساله را یه شبه طی کرد و ستارهای دستنیافتنی شد! ستارهای که شاید تا ده سال بعد هیچ بازیگری به پای او نمیرسد!
به لئوناردو دیکاپریو پیشنهاد شده بود که در فیلم شبهای عیاشی (Boogie Nights) در نقش دریک دیگلر بازی کند. او با اینکه فیلمنامه را نیز دوست داشت آن را رد کرد زیرا قبلاً برای "تایتانیک" قرارداد امضا کرده بود. و تقدیر این بود که در «تایتانیک» بازی کند و به قلهی شهرت در همهی دنیا برسد.
بازی تقدیر وقتی بیشتر نمایان میشود که لئوناردو دیکاپریو تردید داشت که بازی در «تایتانیک» را بپذیرد اما کارگردان اصرار و تأکید کرد و او نیز پذیرفت. و همین فیلم، که لئوناردو دیکاپریو دربارهاش بازی در آن شک داشت، برخلاف انتظارات، تا آن زمان پرفروشترین فیلم تاریخ شد و بیش از دو و نیم میلیارد دلار درآمد گیشه در سراسر جهان به دست آورد.
لئوناردو دیکاپریو خودش نیز دستِ پرقدرت تقدیر را کاملاً پذیرفت و گفت "من درباره پدیدهای به نام «تایتانیک»، هرگز نقشی در رسیدن به قلهی شهرت جهانی نداشتم. من هرگز انتظار ندارم به دیگر بتوانم به این قله برسم. این موضوعی نیست که من بخواهم و تصمیم بگیرم به آن برسم."
در سال ۱۹۹۸ برای اولین بار با وودی آلن همکاری کرد و در فیلم پرکاراکترش "سلبریتی" (Celebrity) در نقش نه چندان مطلوبی بازی کرد. او در این سال در فیلم دیگری به نام "مردی با نقاب آهنین" (The Man in the Iron Mask) نقشآفرینی کرد.
در سال ۲۰۰۰ در فیلم درام ماجراجویی "ساحل" (The Beach) به کارگردانی دنی بویل در نقش ریچارد (یک گردشگر آمریکایی که به دنبال شیوه زندگی عالی در یک جزیرهای مخفی در خلیج تایلند است) بازی کرد. تاد مک کارتی از ورایتی معتقد بود که شخصیت او بیش از حد آمریکایی است و او نتوانسته است نشانههای منحصر به فردی به شخصیت بدهد.
در سال ۲۰۰۱ در فیلم کوتاهِ عمدتاً بداههی "آلوی دان" (Don's Plum) نقشآفرینی کرد. این فیلم، در حدود سال ۱۹۹۵ ساخته شده بود. لئوناردو دیکاپریو در آن سالها در این فیلم ظاهر شد تا به کارگردان مشتاقش کمکی کرده باشد. اما در آن زمان، اکرانش به مشکلاتی برخورد و تا جشنواره بین المللی فیلم برلینِ ۲۰۰۱ به تأخیر افتاد.
سال ۲۰۰۲ سالی بود که لئوناردو دیکاپریو دیگر یکی از بازیگران رسمی و اصلیِ هالیوود شد. او در این سال، با در فیلمی بازی کرد که کارگردانش استیون اسپیلبرگ بود. او در فیلم درام جنایی بیوگرافی "اگه میتونی بیا منو بگیر" (Catch Me If You Can) بازی کرد. این فیلم با استقبال منتقدان روبرو شد و پرفروشترین اکران او بعد از تایتانیک شد.
لئوناردو دیکاپریو سومین نامزدی گلدن گلوب خود را برای بازی در فیلم دریافت کرد. راجر ایبرت عملکرد او را در این فیلم ستود. برخی دیگر از مجلهی انترتینمنت ویکلی، بعدها در سال ۲۰۱۸ نقش او در این فیلم را بهترین نقش لئوناردو دیکاپریو نامیدند و او را متقاعدکننده و فریبنده وگاهی غمانگیز خواندند.
در همین سال، دیکاپریو در فیلمی از کارگردانِ بزرگ سینما مارتین اسکورسیزی به نام "دارودستههای نیویورکی" (Gangs of New York) نیز بازی کرد. عملکرد لئوناردو دیکاپریو اگرچه با استقبال خوبی روبرو شد اما از نظر بسیاری از منتقدان، بازیاش تحت الشعاع بازی درخشان دانیل دی لوئیس قرار گرفت.
در سال ۲۰۰۴ لئوناردو دیکاپریو و مارتین اسکورسیزی برای فیلم زندگینامهای "هوانورد" (The Aviator) که درباره زندگی هوارد هیوز (کارگردان غیرعادی و وسواسی آمریکایی و پیشگام هوانوردی) بود همکاری کردند و لئوناردو دیکاپریو در نقش هاوارد هیوز ظاهر شد. او اولین جایزه گلدن گلوب خود را برای بهترین بازیگر مرد در فیلم درام را دریافت کرد. او همچنین برای اسکار و بفتا و جایزه انجمن بازیگران فیلم برای بهترین بازیگر نامزد شد.
در سال ۲۰۰۶ بار دیگر با مارتین اسکورسیزی همکاری کرد و در فیلم جنایی "رفتگان" (The Departed) و در کنار مت دیمون، مارک والبرگ و جک نیکلسون بازی کرد. لئوناردو دیکاپریو در این فیلم نیز مزهی جایزه گلدنگلوب را چشید اما اینبار نامزد دریافت آن شد. اما فیلم و عوامل مختلفش خیلی مورد استقبال منتقدان قرار گرفتند و بسیاری از جوایز را درو کردند. فروش آن نیز بسیار بالا بود و به یکی از بالاترین رتبه فیلمهای ۲۰۰۶ تبدیل شد.
لئوناردو دیکاپریو در فیلم دیگری به نام الماس خون (Blood Diamond) در همین سالِ ۲۰۰۶ به کارگردانی ادوارد زوئیک بازی کرد. در حین فیلمبرداری او با ۲۴ کودک یتیم موزامبیک کار کرد و از تعاملاتش با آنها بسیار متاثرش ساخت. او برای آمادهسازی، شش ماه را در آفریقا گذراند و استتار را از افراد ارتش آفریقای جنوبی آموخت و برای بهبود لهجه آفریقای جنوبی با مردم در این کشور مصاحبه میکرد و آن را ضبط میکرد.
سال ۲۰۰۷ سال تولید و تهیهکنندگی لئوناردو دیکاپریو
لئوناردو دیکاپریو در این سال فیلم درام کمدی "باغبان عدن" (Gardener of Eden) به کارگردانی کوین کانلی را تولید کرد. کمی بعد، مستندی درباره رابطهی مردم با طبیعت و گرمایش زمین تهیه و روایت کرد. همچنین خالق و تهیهکنندهی اجرایی گرینزبورگ، سریال تلویزیونی آمریکایی بود که از شبکه تلویزیونی Planet Green پخش شد.
در سال ۲۰۰۸ در "یک مشت دروغ" (Body of Lies) به کارگردانی ریدلی اسکات، که یک فیلم جاسوسی بر اساس رمانی به همین نام بود، بازی کرد. او در این اثر نقش یکی از سه مامور مبارزه با یک سازمان تروریستی در خاورمیانه را ظاهر شد.
در اواخر همین سال لئوناردو دیکاپریو بار دیگر با کیت وینسلت در درام "جاده انقلابی" (Revolutionary Road) به کارگردانی سام مندس، همبازی شد. او و کیت وینسلت، هر دو، جایزه گرفتند: کیت وینسلت، برنده گلدنگلوب شد و لئوناردو دیکاپریو نامزد آن. و بالاخره لئوناردو دیکاپریو دههی ۲۰۰۰ را با فیلم مهیج و ترسناک "یتیم" (Orphan) (۲۰۰۹) به کارگردانی ژاومه کویت- سرا به پایان رساند.
لئوناردو دیکاپریو دههی ۲۰۱۰ را برای بار چهارم با مارتین اسکورسیزی و با بازی در فیلمِ این کارگردان بزرگ به نام "جزیره شاتر" (Shutter Island) آغاز کرد. او در نقش ادوارد "تدی" دنیلز ، مارشال ایالات متحده، که در حال تحقیق در مورد یک مرکز روانپزشکی واقع در یک جزیره است بازی میکند و عقل و خرد و فهم خود را زیر سوال میبرد.
در همین سال، یعنی سال ۲۰۱۰ او در فیلم دیگری به نام تلقین (Inception) به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی کریستوفر نولان، در نقش یک دزد حرفهای که با نفوذ به ضمیر ناخودآگاه افراد، افکارشان را میدزدد ظاهر شد.
لئوناردو دیکاپریو پس از یک سال استراحت و دوری از بازیگری، در سال ۲۰۱۱ در فیلم زندگینامهای و درام "جی. ادگار" (J. Edgar) به کارگردانی کلینت ایستوود، در کنار آرمی هامر و نائومی واتس و در نقش جی. ادگار بازی کرد. منتقدان معتقد بودند که این اثر از انسجام کلی برخوردار نیست اما عملکرد لئوناردو دیکاپریو را ستودند.
در این سال نیز لئوناردو دیکاپریو دست به کار تهیهکنندگی زد و فیلم ضعیف "شنلقرمزی" (Le Petit Chaperon rouge) را تهیه کرد. مجله مری پولز تایم آن را به عنوان یکی از ده فیلم بد سال نام برد اما در گیشه بازدهی متوسطی داشت.
در سال ۲۰۱۲ در نقش مالک مزرعه در فیلم وسترن اسپاگتی کوئنتین تارانتینو "جنگوی زنجیرگسسته" (Django Unchained) بازی کرد. این فیلم باعث شد دی کاپریو نهمین نامزدی خود را در گلدن گلوب به دست آورد.
در سال ۲۰۱۳ لئوناردو دیکاپریو در فیلم گتسبی بزرگ (The Great Gatsby) به کارگردانی باز لورمن و در نقش میلیونر جی گتسبی بازی کرد. این اثر، بر پایه رمانی با همین نام به قلم اف. اسکات فیتزجرالد ساخته شده است. عملکرد دی کاپریو مورد ستایش قرار گرفت و جایزه اکتا (AACTA) را در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای او به ارمغان آورد.
- فیلم ضعیف "دونده دونده"
- فیلم ضعیف دیگری به نام "خارج از کوره"
- فیلم کمدی سیاه و درام "گرگ وال استریت" (The Wolf of Wall Street). این اثر، بر پایه زندگی کارگزار بورس اردن جردن بلفورت (با بازی دیکاپریو) است که در اواخر دهه ۱۹۹۰ به دلیل تقلب در اوراق بهادار و پولشویی دستگیر شد.
این فیلم، نقدهای بسیار مثبتی برای کارگردانی مارتین اسکورسیزی و عملکرد کمدی لئوناردو دیکاپریو دریافت کرد. تاد مک کارتی در نقد و بررسی خود برای هالیوود ریپورتر آن را بزرگترین و بهترین عملکرد دانست.
سال ۲۰۱۴ سال دوری از بازیگری و پرداختن به مسائل محیط زیست و ساختن مستند بود.
- درباره چهار نفر بود که برای محافظت از آخرین گوریلهای کوهستانی جهان در برابر جنگ و شکار غیرمجاز مبارزه میکردند
- "راز پایداری" بود که لئوناردو تهیهکنندهی اجراییاش بود.
در سال ۲۰۱۵ لئوناردو دیکاپریو، همزمان یک فیلم را تهیهکنندگی و بازیگری کرد. او در نقش تپ ماهیگیر، هیوگلس، در فیلم آمریکاییِ وسترنِ مدرن و درام و حماسی "بازگشته" (The Revenant) به کارگردانی الخاندرو گونسالس اینیاریتو و در کنار تام هاردی، ویل پولتر و دامنل گلیسون ظاهر شد. فیلمنامهی این فیلم از رمان "بازگشته" نوشته مایکل پانک اقتباس شده و نویسندگی آن را آلخاندرو اینیاریتو و مارک اسمیت برعهده داشتند.
لئوناردو دیکاپریو آن را سختترین فیلم خود توصیف کرده است. او مجبور شد کبد گوزن را خام خام بخورد و در میان لاشه حیوانات بخوابد. و به همین خاطر دچار سرمازدگی شد. او همچنین آموختن مشک، آتش افروختن، صحبت به دو زبان بومی آمریکا و به کار بردن تکنیکهای درمانی قدیمی را آموخت. این اثر، همچنین مورد استقبال منتقدان قرار گرفت و عملکرد لئوناردو دیکاپریو با استقبال جهانی روبرو شد.
لئوناردو دیکاپریو به مدت ۳ یا ۴ سال، از بازیگری فاصله گرفت و به تهیهکنندگی پرداخت و روایت مستندها را بر عهده داشت. در سال ۲۰۱۶ تهیهکنندهی اجرایی مستند "بازی عاج" بود که تجارت عاج را بررسی میکردد.
در مستندی دیگر در مورد تغییرات آب و هوایی بود که لئوناردو دیکاپریو آن را میزبانی و روایت کرد. اثر دیگرش تهیهکنندگی درام جنایی "زندگی و شب" بود. سپس فیلم ترسناک و روانشناختی "هذیان" را تولید کرد. پس از آن در بازخوانی همنام افسانه رابین هود تلاش کرد. بعد، مستند گرمایش جهانی یخ در آتش را روایت کرد.
لئوناردو دیکاپریو در اکتبر سال ۲۰۱۸ برای بازی در فیلم "قاتلان ماه کامل" به کارگردانی مارتین اسکورسیزی انتخاب شد. این فیلم به نظر میرسد که در سال ۲۰۲۲ اکران شود.
سال ۲۰۱۹ پس از سالها دوری از بازیگری، در فیلم آمریکایی و کمدی و درام "روزی روزگاری هالیوود" (Once Upon a Time in Hollywood) به نویسندگی و کارگردانی کوئنتین تارانتینو و در کنار بازیگرانی مانند برد پیت، آل پاچینو، مارگو رابی و کرت راسل بازی کرد و در نقش ریک دالتون، بازیگر فیلمهای وسترن هالیوود در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ میلادی برگرفته از شخصیت برت رینولدز ظاهر شد.
کوئنتین تارانتینو پس از رابرت ردفورد و پل نیومن این جفت را "هیجان انگیزترین دوتایی پویای ستاره" توصیف کرد. و لئوناردو دیکاپریو شیفته ادای احترام فیلم به هالیوود و تمرکز بر دوستی بین شخصیت خودش و برد پیت بود.
در سال ۲۰۲۰ اعلان شد که لئوناردو دیکاپریو در یک فیلم کمدی به کارگردانی آدام مککی برای نتفلیکس با نام "بالا را نگاه نکن" (Don't Look Up) بازی خواهد کرد که شامل بازیگرانی مانند مریل استریپ، کیت بلانشت، جونا هیل، کید کودی، متیو پری و آریانا گرانده خواهد بود.
لئوناردو دیکاپریو یکی از فعالترین افراد مشهور در جنبش تغییر آب و هوا است. او به قدری به محیط زیست اهمیت میدهد که معتقد است محیط مهمتر از معنویت است؛ و لذا او خود را ندانمگرا (آگوستیک) میداند.
وی در سال ۱۹۹۸ بنیاد لئوناردو دیکاپریو را تأسیس کرد. این بنیاد یک سازمان غیر انتفاعی است برای ارتقای آگاهی از محیط زیست. لئوناردو دیکاپریو در مسئله محیط زیست، بیش از هر چیز بر گرمایش زمین و حفظ تنوع زیستی زمین و حمایت از انرژیهای تجدیدپذیر تمرکز کرده است. این بنیاد همچنین اقدام به تأمین مبادله بدهی برای طبیعت کرده است.
لئوناردو دیکاپریو در طی این سالها از سوی گروههای گوناگون محیط زیستی از جمله محیط زیست مارتین لیتون و رهبری محیط زیست مورد تمجید قرار گرفته است. او نیز همواره یکی از حامیان این سازمانهای زیست محیطی بوده است. وی در هیئت مدیره صندوق جهانی حیات وحش و صندوق بین المللی رفاه حیوانات حضور داشته است.
لئوناردو دی کاپریو خودش در خانهاش وسایل نقلیه الکتریکی هیبریدیِ سازگار با محیط زیست و نیز پنلهای خورشیدی دارد. او اکیداً معتقد است که گرمایش زمین، چالش شماره یک محیط زیستِ همهی آدمها در همه جهان است.
او در سال ۲۰۰۰ رئیس جشن ملی روز زمین بود و در همانجا با بیل کلینتون درباره محیط زیست مصاحبه کرد. لئوناردو دیکاپریو در سال ۲۰۰۷ در پای زندهی زمین آمریکایی حاضر شد و در سال ۲۰۱۰ نامزد دریافت جایزه VH1 Do Something شد.
لئوناردو دیکاپریو در سخنرانی پذیرش خود در هشتاد و هشتمین دوره جوایز اسکار در سال ۲۰۱۶ میگوید:
"تغییرات آب و هوایی امری بیرونی و واقعی است و هماکنون در حال اتفاقافتادن است. این فوریترین تهدیدی است که همهی گونههای طبیعت در معرض خطر قرار داده است. و ما باید همگی با هم کار کنیم و کوتاهی نکنیم."
در نوامبر ۲۰۱۰ لئوناردو دیکاپریو در اجلاس ببر روسیه، یک میلیون دلار به انجمن حفاظت از حیات وحش هدیه داد. در سال ۲۰۱۱ لئوناردو دیکاپریو به کمپین صندوق دفاع از حقوق حیوانات پیوست. مزایده "ساعت ۱۱" حراج او در سال ۲۰۱۳ نزدیک به ۴۰ میلیون دلار برای بنیاد خودش جمعآوری کرد. او همان موقع به حاضران در مزایده گفت:
"به گونهای تصمیم بگیرید که گویی سرنوشت کره زمین به ما وابسته است."
در سال۲۰۱۴ او نماینده سازمان ملل متحد در تغییرات آب و هوایی شد. در سال ۲۰۱۵ هدف خود را برای کنار گذاشتن از سوختهای فسیلی اعلام کرد. او بار دیگر در آوریل ۲۰۱۶ پیش از امضای توافقنامهی تغییرات آب و هواییِ پاریس در سازمان ملل سخنرانی کرد.
در دیدار ۲۰۱۶ با پاپ فرانسیس در باره موضوعات زیست محیطی صحبت کرد. چند روز بعد، شاید تحت تأثیر این دیدار، پاپ گفت که در یک فیلم خیریه بازی خواهد کرد. لئوناردو دیکاپریو در اوایل سال ۲۰۱۶ به اندونزی سفر کرد و از شیوههای پاکسازی و سوزاندن جنگلهای صنعت روغن نخل از دولت اندونزی گله کرد.
در ژوئیه ۲۰۱۶ بنیاد وی پانزده و نیم میلیون دلار در راه کمک به حفاظت از حیات وحش و حقوق بومیان آمریکا اهدا کرد. در آوریل۲۰۱۷ با شرکت در راهپیمایی اقلیم، به بی عملی ترامپ در درباره تغییرات آب و هوایی اعتراض کرد. در ماه جولای حراج خیریه و کنسرت افراد مشهور که توسط بنیاد لئوناردو دیکاپریو برگزار شد، بیش از ۳۰ میلیون دلار در روزهای افتتاحیه آن جمعآوری کرده بود.
بنیاد لئوناردو دیکاپریو در دسامبر ۲۰۱۸، صد میلیون دلار برای مبارزه با تغییرات آب و هوایی هزینه کرد. در سال ۲۰۱۹ سازمان غیر دولتی محیط زیستِ دی کاپریو قبود کرد و عهد بست که ۵ میلیون دلار برای حمایت از آمازون، بعد از آتشسوزی بخشهای زیادی از جنگلهای بارانی در ژوئیه و آگوست آن سال هزینه کند.
لئوناردو دیکاپریو به طور کلی از دموکراتهای آمریکا حمایت میکرده است. او در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۴ در حمایت از جان کری کمپین تبلیغاتی راه انداخت و به او کمک مالی کرد. او ۲۳۰۰ دلار نیز به کمپین ریاست جمهوری باراک اوباما در انتخابات ۲۰۰۸ و نیز ۵۰۰۰ دلار به کمپین اوباما در سال ۲۰۱۲ اهدا کرد.
لئوناردو دیکاپریو از هیلاری کلینتون نیز برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ حمایت کرد. او در مارس ۲۰۲۰ نیز در جمعآوری کمکهای مالی برای جو بایدن در خانه شری لانسینگ، مدیر پارامونت پیکچرز، شرکت کرد.
او حتی قبل از انتخابات ۲۰۲۰ یک مجموعه مستند در مورد حق رای درست کرد و تأکید کرد:
"ممکن است همه ما برابر باشیم اما تا وقتی که همه ما رای ندهیم، هرگز برابر نخواهیم بود. بنابراین منتظر نباشید."
او در رسانههای اجتماعی از رای دهندگان خواست تا برای رأیگیری خود برنامهای بگذارند و توجهها را به سرکوب رایدهندگان و قوانین محدودکنندهی شناسنامهی رایدهندگان جلب کنند.
لئوناردو دیکاپریو و مادرش در ۱۹۹۸ سی و پنج هزار دلار به مرکز کامپیوتریِ لئوناردو دیکاپریو اهدا کردند. این مرکز در کتابخانهی لوس فلیز در محل خانهی دوران کودکیاش بود. در سال ۲۰۱۰، مبلغ یک میلیون دلار به مرکز امدادرسانی در هائیتی پس از زلزله اهدا کرد.
در آوریل ۲۰۱۳ لئوناردو دیکاپریو مبلغ ۶۱۰۰۰ دلار به گروه همجنسگرایانِ گِلاد اهدا کرد. در سال ۲۰۱۶ در جمعآوری کمکهای مالی صندوق کودکان ارمنستان شرکت کرد و ۶۵۰۰۰ دلار کمک کرد.
بعد از طوفان هاروی در سال ۲۰۱۷ از طریق بنیاد خودش یک میلیون دلار به صندوق بازیابی یونایتد وی هاروی کمک کرد. در سال ۲۰۲۰ بنیادِ خودش ۳ میلیون دلار به اتفاق تلخ آتشسوزی استرالیا کمک کرد.
ـ لئوناردو دیکاپریو بعد از خواندن فیلمنامهی "جنگوی زنجیرگسسته" از میزان زیاد نژادپرستی در آن، واکنش منفی نشان داد و از این مسئله خیلی ناراحت بود.
ـ لئوناردو دیکاپریو و مارتین اسکورسیزی سابقه ۵ بار همکاری تحسینشده و صمیمی با هم را دارند. لئوناردو دیکاپریو رابطه خود با وی را تقریباً مثل یک رویا توصیف کرده است. او دانش مارتین اسکورسیزی را در بسیار تحسین میکند. مارتین اسکورسیزی نیز گفته است: "لئو احساسی را در جایی پدید میآورد انتظارش را ندارم."
ـ هنگام فیلمبرداری فیلم "جنگوی زنجیرگسسته" لئوناردو دیکاپریو به طور تصادفی دستش بر اثر برخورد با شیشه برید اما فیلمبرداری را ادامه داد.
ـ در آغاز فیلم «بازگشته»، هیو گلاس (با بازی لئوناردو دیکاپریو) توسط یک خرس وحشی و بزرگ صدمات بسیار شدیدی میبیند. این صحنه که با تکنولوژی CGI و برنامههای کامپیوتری ساخته شده بود، به قدری طبیعی در آمده بود که بسیاری از اهالی سینما و طرفداران این فیلم عقیده داشتند تصاویر مربوط به این خرس واقعی بوده و سازندگان فیلم از یک خرس واقعی استفاده کردهاند و لئوناردو دیکاپریو صدمه دیده است.
ـ در یکی از سکانسهای فیلم «بازگشته»، هیو گلاس (دیکاپریو) از شدت گرسنگی کبد خام یک بایسون (حیوانی شبیه به گاو) را میخورد. قبل از فیلمبرداری، سکانسی که هیو کبد خام را میخورد، اصلاً قرار نبوده است که لئوناردو دیکاپریوو این کار را به صورت واقعی انجام دهد.
ـ در یکی از درگیریهای میان شخصیتهای نایومی با بازی مارگو رابی و جوردن بلفورت با بازی لئوناردو دیکاپریو در فیلم «گرگ وال استریت»، نایومی باید در آن صحنه یک سیلی به جوردن بلفورت میزد. مارگو رابی در آن صحنه بهقدری در نقش خود فرو رفته بود که آن سیلی را بسیار محکمتر از حالت معمولی زد. این سیلی بهقدری محکم بود که تمام تیم سازنده فیلم بهدلیل تعجب سکوت کردند و حتی باعث عصبانیت کم لئوناردو دیکاپریو شد.
۱۹۹۴: نامزدی جایزه اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، برای "چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار میدهد"
۱۹۹۴: نامزدی گلدنگلوب در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، برای "چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار میدهد"
۱۹۹۷: نامزدی انجمن بازیگران فیلم در رشته بازیگر مرد شایستهی تقدیر، برای "اتاق ماروین"
۱۹۹۸: نامزدی گلدنگلوب در رشته بهترین بازیگر مرد در فیلمهای درام، برای "تایتانیک"
۱۹۹۸: نامزدی انجمن بازیگران فیلم در رشته بازیگر مردِ شایستهی قدردانی، برای "تایتانیک"
۲۰۰۳: نامزدی گلدنگلوب در رشته بهترین بازیگر مرد در فیلمهای درام، برای "اگه میتونی بیا منو بگیر"
۲۰۰۵: نامزدی اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای "هوانورد"
۲۰۰۵: برنده گلدنگلوب در رشته بهترین بازیگر مرد در فیلمهای درام، برای "هوانورد"
۲۰۰۵: نامزدی بفتا در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای "هوانورد"
۲۰۰۵: نامزدی انجمن بازیگران فیلم در رشته بازیگر شایستهی تقدیر برای نقش اصلی، برای "هوانورد"
۲۰۰۶: برنده گلدن گلوب در رشته بهترین بازیگر سال، برای "رفتگان"
۲۰۰۷: نامزدی جایزه اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای "الماس خونین"
۲۰۰۷: نامزدی گلدنگلوب در رشته بهترین بازیگر مرد در فیلمهای درام، برای "الماس خونین"
۲۰۰۷: نامزدی بفتا در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای "رفتگان"
۲۰۰۷: نامزدی انجمن بازیگران فیلم در رشته بازیگر مرد شایستهی تقدیر و نیز در رشته بازیگر مرد شایسته تقدیر برای نقش مکمل، برای "رفتگان"
۲۰۰۷: نامزدی انجمن بازیگران فیلم در رشته بازیگر مرد شایسته تقدیر برای نقش اصلی، برای "الماس خونین"
۲۰۰۹: نامزدی گلدنگلوب در رشته بهترین بازیگر مرد در فیلمهای درام، برای "جاده انقلابی"
۲۰۰۹: برنده جایزه گروه بازیگران در جشنواره بینالمللی فیلم پالم اسپرینگ، برای "جاده انقلابی"
۲۰۱۲: نامزدی گلدنگلوب در رشته بهترین بازیگر مرد در فیلمهای درام، برای "جی ادگار"
۲۰۱۲: نامزد جشنواره بینالمللی فیلم پالم اسپرینگ در رشته بهترین بازیگر، برای "جی ادگار"
۲۰۱۲: نامزدی انجمن بازیگران فیلم در رشته بازیگر مرد شایسته تقدیر برای نقش اصلی، برای "جی ادگار"
۲۰۱۳: نامزدی گلدنگلوب در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، برای "جنگوی زنجیرگسسته"
۲۰۱۴: نامزدی جایزه اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای "گرگ وال استریت"
۲۰۱۴: برنده گلدنگلوب در رشته بهترین بازیگر مرد در فیلمهای کمدی، برای "گرگ وال استریت"
۲۰۱۴: نامزدی بفتا در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای "گرگ وال استریت"
۲۰۱۴: نامزدی جایزه برگزیده مردم در رشته بازیگر محبوب مرد
۲۰۱۴: برنده جایزه برگزیده مردم در رشته بازیگر محبوب مرد در فیلمهای درام
۲۰۱۴: نامزد جشنواره بینالمللی فیلم پالم اسپرینگ در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای "گرگ وال استریت"
۲۰۱۵: نامزدی انجمن بازیگران فیلم در رشته بهترین بازیگر مرد، برای "بازگشته"
۲۰۱۶: برندهی جایزه اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای "بازگشته"
۲۰1۶: برنده گلدنگلوب در رشته بهترین بازیگر مرد در فیلمهای درام، برای "بازگشته"
۲۰۱۶: برنده بفتا در رشته بهترین بازیگر مرد برای "بازگشته"
۲۰۱۶: برنده جشنواره بینالمللی فیلم پالم اسپرینگ در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای "بازگشته"
۲۰۱۹: نامزدی جایزه برگزیده مردم در رشته ستاره محبوب فیلمهای درام، برای "روزی روزگاری هالیوود"
۲۰۲۰: نامزدی جایزه اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای "روزی روزگاری هالیوود"
۲۰۲۰: نامزدی گلدنگلوب در رشته بهترین بازیگر مرد در فیلمهای کمدی، برای "روزی روزگاری هالیوود"
۲۰۲۰: نامزدی بفتا در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای "روزی روزگاری هالیوود"