فرار از مخمصۀ کلیشه
ترجمه اختصاصی سلام سینما
یک سکانس در فیلم «مخمصه» ساخته ی «مایکل مان» محصول سال 1995 وجود دارد که موضوع واقعی فیلم را به تصویر می کشد. در ابتدای فیلم ، یک کاراگاه پلیس لس آنجلس به نام «هانا»(ال پاچینو) در تعقیب یک سارق کارکشته به نام «مک کاولی»(رابرت دنیرو) است. مک کاولی آن قدر باهوش و کاربلد است که به نظر می رسد به تله انداختن او غیرممکن است. بنابراین در عصر یک روز ، وقتی مک کاولی سوار خودرو اش می شود ، هانا فلاشرها را روشن می کند و او را به دام می اندازد. مک کاولی به آهستگی اسلحه اش را که خشابی پر داشت را به سمت هانا می چرخاند اما هانا وقتی به او می رسد می گوید : " نظرت چیست که یک قهوه مهمانت کنم؟" و مک کاولی در جواب می گوید : "پیشنهاد خوبی است". این دو مرد روبروی هم در یک کافه می نشینند. هر دو میانسال ، خوش پوش با کوله باری از تجربه در کاری که انجام می دهند. آنها دقیقا می دانند که از چه چیزهایی در قبال هم نمایندگی می کنند. اما در این لحظه فقط ترجیح می دهند که قهوه بنوشند.
مکالمه ی این دو کاراکتر به قسمت های هیجان انگیزی می رسد و در انتها مایکل مان به دنبال این است که نشان دهد این دو کاراکتر همدیگر را تکمیل می کنند و برای زندگی کردن به یکدیگر نیاز دارند. به همین دلیل زمان های مساوی از فیلم را در اختیار این دو کاراکترش قرار می دهد. آنها دشمن هم هستند ولی بیشتر از دوستهایشان و همسرانشان ، با یکدیگر ارتباط دارند. موضوع دیگر فیلم ، «زن» است. دو کاراکتر اصلی فیلم «مخمصه» همسر دارند. در طول فیلم مک کاولی عاشق می شود که این خلاف قواعد کاری اوست. هانا در حال زندگی ازدواج سومش با زنی بنام «جاستیس»(دایان ونورا) است که از علاقه ی هانا به شغلش ناراحت است و به او می گوید که "تو در میان بازماندگان افراد مرده زندگی می کنی". یکی از همکاران مک کاولی نیز «شیهرلیس»(وال کیلمر) و همسرش «شارلین»(اشلی جود) نام دارند. سیاست کاری مک کاولی این است که درگیر چیزی نشود که نتواند در کمتر از سی ثانیه از شر آن خلاص شود. روزی در یک رستوران او زنی بنام «ایدی»(ایمی برنمن) را ملاقات می کند و گفت و گویی بین آنها شکل می گیرد. ایدی سوالات زیادی را از مک کاولی می پرسد که باعث می شود مک کاولی از او بپرسد : "چرا این قدر به دانستن راجع به شغل من علاقه مندید ؟". ایدی در جواب می گوید : "من تنهام" اما مک کاولی می گوید : "من تنها نیستم". مک کاولی دروغ می گوید ، او خیلی زود می فهمد که تنهاترین مرد دنیاست و به ایدی نیاز دارد. درگیری و تعارض بین شغل مردان و سلیقه و اصول همسرانشان ریشه ای قدیمی در سینمای اکشن آمریکا دارد. همواره زنان می خواهند تا مردان را اغوا کنند و همیشه آنها را در خانه نگه دارند. «مخمصه» با ادبیات نامانوسی که مایکل مان در آن به کار برده به خوبی توانسته این معادله را در داستانش برقرار کند. مردان فیلم میکل مان ، به شغلشان اعتیاد دارند. در سکانسی که سارقان پول هنگفتی به جیب زده اند و می توانند بازنشسته شود و حتی مک کاولی یک منزل نیز برای خودش در نیوزیلند خریده تا به آنجا رود اما وقتی که پیشنهاد کاری جدید به دستش می رسد ، نمی تواند از آن دل بکند.
دنیرو و پاچینو دو بازیگر کارکشته در ژانر جنایی هستند. آنها زمان بیشتری را به عنوان دزد یا پلیس نسبت به دزدها و پلیسهای واقعی زندگی کرده اند. همواره صحبت هایی درباره ی اینکه چگونه بازیگران باید مخاطبان را به کاراکترشان وابسته کنند وجود دارد. در این نقطه از کارنامه کاری دنیرو و پاچینو ، اگر آنها به پلیس ها و دزدها یاد دهند که چگونه یک پلیس یا دزد باشند ، قطعا در زندگی واقعی نیز شاهد فیلم های جنایی قدیمی خواهیم بود.
یک نکته جذاب دیگر در فیلم وجود دارد و آن نیز نحوه ی استفاده مایکل مان از کاراکترهای زن فیلمش است. همسران در این فیلم نقشی جدی و معنادار در روند داستان دارند. همسر پاچینو در فیلم که توسط ونورا نقش آفرینی شده ، زنی بداخلاق است که همسرش را نمی بخشد. او معتقد است که همسرش شب ها با خود جنازه ها را در رویایش به تخت خوابشان می آورد. دختر او بسیار سر به هوا و خرابکار است که پاچینو وظیفه ی پدری اش را در قبال او به کلی فراموش کرده است. ازدواج آنها مانند یک جوک است و وقتی که هانا مچ او را با مردی دیگر می گیرد ، جاستیس می گوید که هانا او را مجبور کرده تا خودش را به معنا بپندارد. زن های دیگر فیلم زیر نقشی بسیار مهم در روند داستان دارند که نویسندگی و کارگردانی مایکل مان باعث ارتقاء کیفیت نقش آنها شده است.
این تنها یک فیلم اکشن نیست. بالاتر از همه چیز ، دیالوگ ها به اندازه ای پیچیده هستند که به کاراکترها اجازه دهند آنچه را می اندیشند به زبان آورند. وقتی نیاز باشد ، آنها می توانند سخنور ، دوراندیش ، شیک یا شاعرانه باشند. کلیشه ها آنها را گیر ننداخته اند. یکی از بدترین حس های دنیا این است که نتوانی به دیگران حست را بگویی. این کاراکترها می توانند این کار را انجام دهند. اما این چیزی نیست که آنها را از «مخمصه» نجات دهد.
منبع : Chicago Sun-Times
مترجم : وحید فیض خواه