درخشش گلن کلوز
![درخشش گلن کلوز](/public/img/placeholder.png)
اختصاصی سلام سینما- گلن کلوز بعنوان همسر نویسنده ای که در اواخر زندگی دچار بحران شده کاملا می درخشد.
بعنوان همسر یک نویسنده برنده جایزه نوبل، کلوز یکی از بهترین نقش آفرینی هایش را در فیلمی با اقتباس از رمان مگ ولیتزر دارد.
ژوان کسلمن می گوید"هیچ چیز نمی تواند ترسناک تر از نویسنده ای باشد که احساساتش آسیب دیده است". زنی جذاب و با بصیرت و حامی همسر معروف نویسنده اش( جو کسلمن ) که در ادبیات نیویورک نقش قدرتمندی دارد. گلن کلوز اجرای ماهرانه و فوق العاده ای دارد. این کمدی تاریک از بیورن رونگه ، به نویسندگی جین اندرسون بوده و اقتباسی از رمان مگ ولیتزر است. شاید این کلوز باشد که کارش را به بهترین شکل انجام می دهد- بسیار ظریف، آرام و خودلگام. ژوان نشان دهنده درد زناشویی، فریب و سیاست های جنسی برای حفظ اعتبار است. می توان فیلم های" جذابیت دردناک" و "رابطه خطرناک" را در کنار نمایش کلوز قرار داد. برای طرفداران گلن کلوز این فیلمی است که نباید از دست داد، در واقع امکان ندارد که این فیلم را ببینید و طرفدار وی نشوید- اگر از قبل طرفدار وی نبوده اید.
کسلمن ها در هواپیما و در راه سوئد، آماده دریافت جایزه نوبل به وسیله جو می باشند. اگرچه در هواپیما ناتالیل بون آنها را به ستوه می آورد، خبرنگار سمجی که تلاش می کند تا جو برای نوشتن بیوگرافی اش همکاری کند. جو قبول نمی کند اما ژوان از وی می خواهد تا با تدبیر بیشتری عمل کند. در این درام لذت بخش لحظه کلیدی وجود دارد که در آن اوضاع بهم می ریزد.
جاناتان پرایس بعنوان یک نویسنده پیر خشن و تلخ، مردی که به طور کاملا بچه گانه ای جذب زرق و برق و ستایش و تمجید اطرافش شده است، بسیار خوب بازی می کند. کریستین اسلیتر یک روزنامه نگار خبیث و خطرناک است. مکس آیرون نقش پسر بدخلق جو به نام دیوید را ایفا می کند، کسی که او نیز می خواهد نویسنده شود، نیاز به تصدیق این مرد پیر دارد و از اینکه جو کارهایش را نقد می کند خشمگین است- نقدهایی که در آن ها هیچ نشانه ای مبنی بر این که او حرفه ی درستی را انتخاب کرده است وجود ندارد. لحظه ی پراضطرابی در هتل استکهلم وجود دارد، زمانی که جو نمی تواند نام یکی از شخصیت هایش را به خاطر بیاورد، ایا جو در حال زوال عقل است؟
در دایره آشنایان جو، ژوان زنی است که بسیار دوستش دارد و وی را تحسین می کند: زنی حامی، مادر- به زودی هم مادربزرگ می شود- همسری بسیار مهربان، که ظاهرا از زندگی اش راضی است. همه از این حقیقت آگاه اند، برخلاف اینکه جو در مهمانی به حضار می گوید که همسرش" نمی نویسد" ، ژوان بعنوان یک زن جوان در آرزوی نویسندگی است. به نظر می رسد که لحظه پیروزی جو در جایزه نوبل برای ژوان به یک بحران تبدیل می شود.
با فلش بک هایی به دهه 1950 و 60 ژوان را بعنوان دانشجویی می بینیم که با پروفسور مغرور و متاهل جو کسلمن که تنها داستان های کوتاه منتشر می کند، کلاس نویسندگی دارد. ژوان به وی ابراز علاقه می کند، از فرزندش نگه داری می کند، و داستان های کوتاهی به نام" همسر کارمندان" را در کلاس می خواند. همان طور که انتظار داریم پیش می رود و طولی نمی کشد که ژوان همسر دوم جو می شود، با این شک و تردید که اگر جو به او علاقه مند شده است ممکن است به زن دیگری نیز علاقه پیدا کند. جو در مراسم نوبل در حال گشت زدن است، در شهر کلینتون دهه 1990، و نفی هرگونه رابطه با زن جوان دیگری است.
فیلم نشان می دهد که چطور آرزوی ژوان برای نویسنده شدن در آن لحظه و زمان رنگ می بازد: الیزابت مک گاورن بعنوان یک نویسنده ناامید نقش جالبی را ایفا می کند و به وی می گوید تا این آرزو را رها کند. به زودی وی در یک انتشارات مشغول به کار می شود که در آن جا یک ادیتور بدبین به دنبال یک نویسنده یهودی می گردد. او از دست نوشته های ژوان استفاده می کند و به این ترتیب دوران جدیدی از زندگی وی آغاز می شود.
"بون" لجوج خیال میکند که به رمز موفقیت جو پی برده است و آن چیزی بجز ازدواج پر دردسرش نیست. در بین تمام جستجوهای بون، فیلم نشان می دهد که وی هنوز نتوانسته است واقعیت بین این زن و شوهر را دریابد، و شاید ژوان تا آن لحظه به طبیعت خودش بعنوان یک همسر مطیع واقف نشده بود. قسمت آخر می تواند بعنوان تمثیلی برای سیاست های شاهانه و اعتبار یک هنرمند به کار برده شود: زمانی که مردم رمان را می خوانند، نه تنها به آن واکنشی نشان نمی دهند بلکه اعتبار نویسنده را نیز زیر سوال می برند، که این خودش نوعی اعتراض است. این فیلمی تماشایی، هوشمندانه و سرگرم کننده است و کلوز یکی از تاثیر گذارترین نقش هایش را دارد.
منبع: گاردین
مترجم: مهتاب عیوضی