آتش زیر خاکستر اصلانی
فیلم شطرنج باد به کارگردانی محمدرضا اصلانی و تهیه کنندگی بهمن فرمان آرا در سال ۱۳۵۵ ساخته شد این فیلم فقط یک بار در جشنواره فیلم تهران اکران شد و با شکست در جلب توجه مخاطبان و منتقدان مواجه شد و نقدهای منفی بسیاری در آن زمان چهره فیلم را تخریب کردند گفته شده پس از گذشته چندین سال این فیلم در یک سمساری پیدا شد و توسط سینماتک بلونیا و بنیاد سینمایی اسکورسیزی مرمت و به مرحله نمایش موفق جهانی در آمد.
فیلم شطرنج باد یکی از محجور ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران است که به دلایل مختلفی در زمان خود دیده نشد.
این فیلم که داستانی آشنا برای ما دارد درباره دختری تنها از طبقه اشراف در دوران قاجار است که اطرافیانش با نقشه قصد به جنون کشاندن دختر را برای بالا کشیدن اموالش دارند.
اما نگاه های منفی به فیلم به چه دلایلی بوده و چه چیزی باعث شده که این فیلم بعد از گذشت سال ها به یک فیلم تحسین شده در جهان تبدیل شود مواردی است که در ادامه صحبت خواهیم کرد.
در سال 1355 که این فیلم اکران شد سینما در ایران صرفا سرگرمی به شمار میرفت و حتی اهل سینما هم با فیلم های هنری یا به اصطلاح تجربی آشنایی نداشتند از جمله نقد هایی که به این فیلم شد نورپردازی تاریک، عنوان مسائل خارج از عرف جامعه،عدم قصه گویی،ابهام و رمز آلود بودن که از ویژگی های خاص سینمای اکسپرسیونیست اند . همین موضوع تا حدودی ایراد های گرفته شده در آن زمان را جبران میکند و این فیلم را به خاطر فرم آن و ژانر آن که به وحشت نزدیک است میتوان در گروه فیلم های اکسپرسیونیستی جای داد .پس مورد اول این است که این فیلم یک فیلم آوانگارد بوده است که طبیعتاً نباید مورد استقبال همه قرار میگرفت.
فیلم با صحنه شکسته شدن شیشه ها توسط زنی با لباس اشرافی و عزا و گوی آهنی در دستش شروع میشود که سکانس آغازین این فیلم شاید بیشترین اطلاعات را به بیننده منتقل کند، در این سکانس حتی میتوان به دیوانه بودن زن هم فکر کرد.در ادامه وقتی سکانس ها جلو میروند بیننده بیشتر گیج میشود و در میان سکانس ها تداومی دیده نمیشود،سکانس ها بیشتر شکل نمادین دارند و بار معنایی و اطلاعات خاصی را به دوش نمیکشند،اصلانی در هر سکانس فقط یک صحنه نمادین را بازسازی میکند مثل چیدن سفره غذا توسط کنیزک و پسر بچه که به رقص تشبیه شده یا نماز خواندن حاج عمو که نشان از مذهب دارد.
اصلانی که مستند ساز با سوادی است در قصه و شخصیت پردازی و دیالوگ تبحری نداشته است،شخصیت ها را نمیتوان شناخت یا با آنها همزاد پنداری کرد، هیچ شخصیتی در فیلم نیست که به آن علاقه پیدا کنیم یا دلمان برایش بسوزد.دیالوگ ها نه داستان را جلو میبرند نه شخصیت هارا توصیف میکنند، صرفا کلماتی هستند برای پر کردن سکانس یا برای ایجاد ابهام از طریقی که دیالوگ نامفهوم به گوش میرسد. اصلانی برای رفع این کمبود ها فقط از میزانسن کمک میگیرد حتی برای پیش بردن قصه از صحنه های اپراگونه زنان رخت شور در امارت استفاده میکند که اطلاعاتی را میتوان از این سکانس ها دریافت کرد مثلا اینکه پدر خانوم کوچیک اتابک خان بوده که مادرش ارث را از او گرفته بوده است و اختلاف سنی زیادی با اتابک خان داشته است.
الحق که اصلانی در طراحی میزانسن بسیار موفق نیز بوده است
میزانسن های متناسب با هدف فیلم،مجلل و باشکوه،در جای جای میزانسن های فیلم اصلانی نکته و رازی نهفته که هر کدام از اجزا میزانسن هوشمندانه انتخاب شده است.اگر از میزانسن هر سکانس عکسی گرفته شود نتیجه مجموعه ای از عکس های زیبا و هنرمندانه میشود.
موتیف چراغ در دست کنیزک و پسر بچه به درستی انتخاب شده و در راستای هدف فیلم پیش میرود مثلا صحنه ای که کنیزک شمع های چلچراغ را روشن میکند نشان دهنده آن است که ریاست اصلی امارت در دست اوست،یا موتیف شطرنج که چندین بار نشان داده میشود با در مورد آن صحبت میشود نشان دهنده بازی بین اعضای خانه است که در پایان با پرت کردن شطرنج ها توسط کنیزک مشخص میشود این بازی برنده ای نداشته است.
موسیقی هایی که در فیلم شنیده میشود در القای رمز آلود بودن داستان و ترس به بیننده کمک شایانی میکند و از دیالوگ ها و آوا های دیگر فیلم موفق تر است و بهتر صحنه هارا جلو میبرد.
بازیگران بزرگ و زبردستی در این فیلم هستند که هوشمندانه اما اغراق آمیز بازی میکنند مثل سکانس مرگ خانوم کوچیک یا حرکات کنیزک و خانوم کوچیک، اغراقی که در کنش ها دیده میشود فیلم را بیشتر ناآشنا میکند برای مخاطبان و کاری که دیالوگ از آن عاجز بود بازیگری هم نمیتواند جبران کند.
فیلم آنقدر اروپایی پیش میرود که بعضی اوقات بیشتر یادآور طبقه اشراف قرون وسطی اروپا است تا ایران در دوران قاجار،لباس های خانوم کوچیک،طراحی صحنه،روابط خارج ار عرف جامعه گواه این مسئله است ، این فیلم نشان دهنده تحصیلات اصلانی در فرنگ است و در کل به نظر میرسد اصلانی سعی کرده است همه یافته ها و اطلاعات خود از فیلم ساختن و تحصیلات در غرب را تبدیل به فیلم کند تا اینکه فیلمی متناسب با ذائقه مردم ایران در آن دوران را بسازد.