جستجو در سایت

1397/07/25 00:00

یکی از واقع گرایانه ترین درام های سفر به ماه

یکی از واقع گرایانه ترین درام های سفر به ماه

ترجمه اختصاصی سلام سینما-  فیلم دیمین شزل درباره سفر نیل آمسترانگ به فضا یکی از واقع گرایانه ترین درام های سفر به ماه است. سفرهای فضایی همواره مانند خروج از حیات روی زمین به سمت قلمرویی برتر برای پرواز و عاری از جاذبه زمین نشان داده می شوند. اما در تصاویر دیدنی و درام هیجان انگیز "اولین مرد" دیمین شزل که درباره نیل آرمسترانگ و سفرش به فضا در دهه 1960 است، هیچ چیز آرامی وجود ندارد یا هیچ چیز اطمینان بخشی درباره موشکی احاطه شده با اعداد و دکمه ها وجود ندارد و عن قریب است که حتی درگیر انفجار شود.   

زمانی که بدن آرمسترانگ( رایان گاسلینگ )به یک کپسول انفجاری فضاپیما متصل می شود، فضاپیما به شدت شروع به لرزیدن می کند و انگار که درحال جداشدن است. موضوع فقط این نیست که در این جا نسبت به سایر درام های فضایی که دیده ایم راندن فضاپیما سخت تر، آشفته تر و ترسناک تر است، بلکه انرژی که از این ترس و وحشت برروی صفحه نمایش داده می شود بسیار بیشتر و شدیدتر است. آرمسترانگ در فضاپیمایی بسته شده است که به منظور ورود و شناخت کهکشان ساخته شده است. این می تواند توضیح دهد که چرا فشار ناشی از پرتاب بسیار شدید و خطرناک است. کپسول به دلیل فشار انتروپی شروع به لرزیدن می کند و در حال فروپاشی است.   

شزل می داند که داستان برنامه فضایی ناسا قبلا گفته شده است( به خصوص به طرز بسیار خاطره انگیزی در فیلم " مردان واقعی "شاهد آن بوده ایم )، استراتژی بی باکانه او این است که فیلمی بسیار واقع گرایانه بسازد تا تبدیل به درامی خطرناک شود. "اولین مرد "که بعد از "لالا لند "اولین فیلم شزل است نوعی مستند-درام است که به معنای واقعی موثق و هیجان انگیز است. اگرچه تقریبا شزل به طور کلی تمام نماها را از دید فضانوردان به تصویر کشیده است: چیزهایی که در طول عملیات می بینند و می شنوند( فیلم از نشان دادن تصاویر پانوراما که ضروری هم نیستند اجتناب می کند )و احساسات و تفکراتی که دارند.   

از همان تصاویر ابتدایی گیج کننده و پر هرج و مرج که در آن آرمسترانگ بعنوان یک خلبان آزمایشی در سال 1961 ، سوار بر X-15 شده و به نقطه ای از فضا وارد می شود که تقریبا دیگر نمی تواند برگردد( مرکز کنترل عملیات:" نیل، از اتمسفر خارج شده ای "). فیلم درارتباط با هرچیزی است که او تجربه می کند: نماهایی از آسمان، زوایای درهم، و موجودی که از داخل کابین به این نگاه می کند. در همین راستا فیلمبرداری raw-light  "لینوس سندگرن" و ادیت هیپونوتیزم کننده "تام کراس" باعث شده است تا "اولین مرد" چنان در یک تصادف غوطه ور شود که در مقابل آن درام فضایی مانند" آپولو13 مانند" یک نمایش خیمه شب بازی به نظر برسد.   

آرمسترانگ( گاسلینگ )شخصیتی است که ظاهرا صبور است اما در واقع درونش پر از هیاهو است او اولین جنگجوی پیروز برای کشف فضا است. ناسا نیازمند خلبانانی است که پیش زمینه مهندسی داشته باشند و آرمسترانگ مهندس ارشد بود، که در آن زمان بقای وی در فضا این را ثابت کرد." اولین مرد "نشان می دهد که فضانوردان تنها موجودات ثابت محبوس شده در فضاپیما نیستند. فیلم از اوایل دهه 60 آرمسترانگ را دنبال می کند، زمانی که او و همسرش جین( کلیر فوی ) تلاش می کنند تا کودکشان تسلیم سرطان نشود. دخترشان شکست می خورد، هم اکنون آنها با پسرشان( قبل از این پسر دیگری هم داشتند ) زندگی می کنند، مرگ کودکانشان آرمسترانگ را در غم فرو برد.   

در" اولین مرد" شزل ماجراجویی را با اضطراب همراه کرده است. فیلمنامه که به وسیله جاش سینگر( مانند فیلم های" اسپات لایت "و "پست" )نوشته شده است زمانی را صرف صحنه های بیوگرافیک نمی کند- مانند نشان دادن دلیل سیاسی انتخاب برخی از فضانوردان برای عملیات. رویکرد فیلم نشان دهنده برتری آرمسترانگ بعنوان یک سرباز وفادار به ایالت متحده امریکا است، چرا که مخاطرات این راه برایش اهمیتی ندارد. صداهایی که از رادیو به گوش می رسد بخشی از هیجان و جذابیت داستان است( " نیروی پشتیبانی TPI آماده است ").   

نیل و خانواده اش همراه با خانواده سایر فضانوردان به هوستون می رسند. شزل در صحنه هایی گذرا، سریع و با دقت آرمسترانگ را به همراه خانواده اش نشان می دهد تا وفاداری آنها را نشان دهد- برخلاف این باور قدیمی که این افراد در کنار خانواده نیستند و ممکن است کارشان به مرگ بکشد. بازیگران تاثیرات زیادی گذاشته اند از پاتریک فوگیت در نقش الیوت سی گرفته تا جکسون کلارک در نقش اد وایت، یکی از دوستان خوش مشرب و صمیمی آرمسترانگ، تا کوری استول در نقش باز آدرین، کسی که در رسیدن به خواسته هایش به گونه ای کورکورانه عمل می کند که کسی نمی تواند جلویش بایستد.   

گاسلینگ چنان نقش افرینی متقاعد کننده ای دارد که به مرور از وی بیشتر خوشتان می آید. او آرمسترانگ را به عنوان فردی به تصویر می کشد که یاد گرفته است چگونه احساسات درونی اش را حفظ کند. ( می دانیم که نیل در دوران کالج موسیقی می نوشته است اما الان از این کارش احساس شرمندگی می کند ). همچنان هم اجازه می دهد تا احساستی از وی تراوش کند، به خصوص زمانی که کسی ذهنش را مشغول کرده باشد، به او فرمان سکوت می دهد. مدت زمان کوتاهی بعد از اینکه بعنوان فضانورد انتخاب می شود، به محرک تمرینی بسته می شود که به نظر می رسد ترکیبی است از ماشین های سواری و دستگاه های شکنجه. نتیجه آن بیهوش شدن فضانوردان و بعدا دویدن آنها به سمت دستشویی برای بالا آوردن است. اما در آن زمان آرمسترانگ پرواز با موشک فضایی 8 را آغاز کرده بود و این دستگاه برایش عادی بود: هدفش در این ماموریت این بود تا کپسول خود را به موشک مجاور متصل کند، که این کار بدون هیچ تاخیری انجام شد، اما بعد از آن همه چیز خارج از کنترل شد. کپسول به صورت غیرقابل کنترلی شروع به چرخیدن کرد. گاسلینگ از آرمسترانگ چهره ای ساخته است که هرکاری را می تواند انجام دهد و توانایی او برای هدایت فضاپیما بخصوص در لحظه ای که با مرگ فاصله چندانی ندارد، یکی از ویژگی های شخصیتی وی است که در شرایط تحت فشار بروز می کند.   

برنامه فضایی با هدف فرود آمدن انسان برروی ماه( جنگ سرد )تا اواخر دهه است، نیل جزئی از برترین کاندید های این سفر بود، رفتن به جایی که تاکنون هیچ انسانی نرفته است، در هر سفر دوستانش رفته بودند و دیگر بازنگشته بودند. در هر پرواز باید کاری انجام می شد که در مرحله قبل قادر به انجامش نبوده اند، بنابراین هریک از آنها مخاطرات مخصوص به خودش را داشت. هدف از این سفر بررسی قدرت چرخیدن فضاپیما، اتصال و سپس آزاد کردن بخش کوچکی از فضا پیما بود( استراتژی که در طی آن یک ماه نشین بر سطح ماه فرود می اید )این بدان معناست که از اولین پرواز تا عملیات آپولو کارهایی انجام می شود که قبلا هرگز اتفاق نیفتاده است. همه چیز کاملا برنامه ریزی می شود اما در برخی از مراحل از حدس و گمان هم استفاده می شود. این می تواند توضیح دهد که چرا اشتباهات و تراژدی های زیادی رخ می دهد( مانند صحنه ای که اد وایت و دو فضانورد دیگر زمانی که در حال بررسی شرایط قبل از عملیات آپولو بودند در کابین سوخته و می میرند).  

تعجبی ندارد که همسر آرمسترانگ مضطرب است. کلیر فوی در نقش جین به عنوان زنی است که زندگی عادی می خواهد اما این را در پشت ماسکی پنهان کرده است. با پیشروی داستان نقش آفرینی فوی تغییر می کند، مرتب سیگار می کشد، و متوجه می شویم که آنچه در سینه دارد تنها ترس نیست. انگار تمام احساساتی که همسرش مخفی کرده است را بروز می دهد. او می داند که ناسا این چنین عملیاتی را چگونه انجام می دهد("، شما افرادی هستید که باید مدلی را ارائه دهید، شما نمی توانید چیزی را تحت کنترل داشته باشید")ممکن است آرمسترانگ و دوستان فضانوردش معروف شوند اما آنها میلیون ها مایل از عموم مردم، گزارشگران و رهبران کنفرانس ها فاصله دارند )آنها در پناهگاه فضایی خودشان قرار دارند.   

در طول فیلم شزل راه هایی را پیدا می کند تا از زوایای غیرمتعارف و حتی سرگرم کننده موضوع را نشان دهد. در یک بخش از آهنگ گیل اسکات هرون" Whitey On the Moon" استفاده می کند تا نشان دهد که چه تعداد از افرادی که در دهه 60 زندگی می کردند درگیر این عملیات بودند. با فرود به ماه شزل حقیقت تلخ درام را آغاز می کند." اولین مرد" ماه را از دریچه یک کپسول نشان می دهد، سپس از خیره شدن آرمسترانگ به کفش هایش که برروی ماه فرود آمده اند فیلمبرداری می کند. این یک پیروزی گیج کننده و اشاره ای پنهانی به یک سورئال یا حتی دیوانگی است و از نیل آرمسترانگ یک قهرمان امریکایی ساخته است.  "اولین مرد" تنها در فصل جوایز به نمایش در نیامده است بلکه به گونه ای تنظیم شده است تا منطبق با 50 امین سالگرد قدم گذاشتن ارمسترانگ به ماه منتشر شود و برای علاقه مندان به فیلم و سینما می تواند نمایشی دوباره از آنچه باشد که امریکایی ها زمانی انجام داده اند، و نشان دهد که امریکا زمانی چه گونه بوده است. بعد از دیدن" اولین مرد" بعید است که بخواهید درباره سفر به ماه یا قدم گذاشتن آرمسترانگ به ماه حتی فکر کنید. به طور عمیق تری متوجه خواهید شد که که چگونه سفر به ماه اتفاق افتاد، چه معنی داشت و اصلا چرا انجام شد، چرا مخفیانه است و همچنان در افشای آن تردید وجود دارد.  

منبع: ورایتی

مترجم: مهتاب عیوضی 

فیلم های مرتبط

افراد مرتبط