نقد فصل سوم: پایانبندی هیجانانگیز برای سریال علمی تخیلی میخکوبکننده
ترجمه اختصاصی سلام سینما
از نیمهی دوم فصل سوم سریال «دارک»، دنبال کردن ادامهی قسمتهای آن برای مخاطب عام غیرممکن میشود زیرا تجزیه و تحلیل اتفاقاتی که در دو جهان موازی روی میدهد و شناختن ورژنهای مختلف از کاراکترهای داستان، کار بسیار دشواری است. با هر معیاری که بخواهیم اندازهگیری کنیم، نیمهی دوم فصل سوم، ملغمهای از داستانها و کاراکترهاست. البته باید این را هم در نظر داشت که هدف اصلی این سریال علمی تخیلی آلمانی همین است. «دارک» ابتدا از یک فضای دراماتیک و همدلی برانگیز عبور کرد و سپس با سرعت یک میلیون مایل بر ساعت، کاراکترهایش را جابجا کرد.
اگر بخواهیم نگاهی کوتاه به دو فصل قبل بیاندازیم، داستان از جایی شروع شد که برخی از اهالی ویندن متوجه شدند که سایت نیروگاه اتمی این شهر مواد رادیواکتیوی از خود ساطع میکند که با کمک آن میتوان در زمان سفر کرد. قسمت بد ماجرا آنجاست که آنها هرچقدر تلاش میکنند تا به گذشته برگردند و حال را تغییر دهند، در یک انفجار اتمی خود را نابود میکنند. در سکانس پایانی فصل دوم دریافتیم که آنها حتی میتوانند به یک جهان دیگر نیز دسترسی پیدا کنند. قلمروی بعدی داستان جایی است که اکنون در آن حضور داریم و برای مدتی است که همه چیز آرام است.
وقتی که بنظر میرسد که «دارک» سریالی درام دربارهی فریب، راز ، دروغ و یک کودک گمشده است، در واقع دوباره از نو آغاز میشود. حالا چند داستان جانبی نیز داریم. یک پدر بد که به دنبال مادران دوستان فرزنداش است و فردی زنباره است. روانشناس شهر به یک کشیش تبدیل شده است. دختر کوچک یکی از خانوادههای داستان ناشنوا است. کاراکتری که در جهان دیگر زنده است، در این جهان جانش را از دست داده است. «دارک» ماتریسی از سوگواری و هیجان است. استرسزا تر از هرچیز دیگری این است کسی «جوناس» قهرمان نوجوان داستان را نمیشناسد و این مسئله او را بیش از پیش به حاشیه رانده است.
تنها چیزی که تغییر نمیکند شهر ویندن است و همچنان رو به ویرانی است. میزان امیدواری بین دهههای مختلف افزایش مییابد. سال 2050 به اندازهی سال 1880 امیدوارکننده است. همینجاست که سریالی که به پیچیدگی خود مینازند، میتواند پایانبندی قابل قبولی داشته باشد. این بدان معنی است که «دارک» در ذات خود خالص و اصیل است، این سریال ترکیبی از بحثهای فلسفی عمیق و روایتهای غمانگیزی دربارهی خیانت و از دست دادن است که همگی در یک اثر علمی تخیلی با طراحی صحنهی زیبا گرد هم آمدهاند که ایدههایی خیالانگیز و جلوههایی چشمنواز را به نمایش میگذارد.
برای اولین بار در تاریخ تلویزیون، این اتفاق در سریال «دارک» رقم خورده است که دو کاراکتر یکدیگر را به قتل میرسانند اما هردوی آنجا نجات پیدا میکنند. همچنان که به پایان فصل سوم نزدیک میشویم، محدودیتهای خطوط زمانی متفاوت داستان بر روایت غلبه میکنند و کمی کار را بهم میریزند. بهترین واکنش این است که بخندید و از آتشبازیها لذت ببرید. «دارک» به شدت عاشق آشوب است و سازندگان آن باید کمی سعی در برقراری تعادل میکردند. البته که آنها قطعا از نتیجهی کار خویش پشیمان نیستند اما منصفانه باید گفت آنها هرکاری که ممکن بود را انجام دادند و البته خیلی از کارها را نیز انجام ندادند.
مترجم : وحید فیض خواه