کارکرد نور پس زمینه در سینما
نور صرفا یک وسیله برای روشن کردن محیط نیست و استفادهاش در سینما به حدی مهم است که برخی از نظریه پردازان همچون دیوید بوردول آن را مهم ترین وجه میزانسن میدانند. نور در عمق بخشیدن به فضا، تضادهای تصویری و ایجاد حس و حال متفاوتی که قرار است مخاطب از هر تصویر بگیرد تاثیرگذار است. نور از عوامل اصلی ترکیب بندی هر نما است که میتواند نگاه ما را به اشیا و کنشهای خاصی جلب کند. با استفاده از نور میتوانیم به جزئیات بسیاری از یک تار عنکبوت تا درخشندگی یک شی را مورد توجه قرار دهیم، این عوامل، به کیفیت، جهت، منبع و رنگ نور بستگی دارد. نور پس زمینه (Background Light) همانطور که از نامش پیداست برای روشن کردن ناحیه پشت سوژه یا فضای پشت صحنه مورد استفاده قرار میگیرد. باید توجه داشت که نور پس زمینه با نور پشت یا بک لایت متفاوت است. در نور پس زمینه، منظور نوری است که فضای یک محیط که پشت سوژه قرار دارد روشن میشود اما نور پشت، نوری است که از پشت سوژه به آن تابیده میشود و درجایگذاری نور کاملا خلاف جهت همدیگر هستند. این نور پشت گاهی تلطیف کننده و برای تاکید و روشن تر کردن سوژه از پس زمینه به کار میرود و گاهی در نبود هیچ منبع نور دیگر تصویری ضد نور را میدهد مانند استفادهای که اورسون ولز در فیلم همشهری کین (1941) در برخی از صحنهها کرده است. هرچند گاهی و در برخی از منابع به اشتباه این دو را یکی میگیرند و بک را مخفف بکگراند میدانند که درواقع این دو متفاوت از یکدیگر هستند. اما قانون کلی و مهم نور پس زمینه در این است که نور پس زمینه هچوقت نباید از سوژهها و شخصیتها پر نورتر باشد مگر تعمدی برای القای حسی خاص مدنظر باشد.
اساس نورپردازی بر پایه نقاط تاریک و روشنی است که ایجاد میشود، که با نورپردازی پر مایه یا کم مایه میتوان جلوههای مختلفی به تصویر داد. به عنوان مثال محیط خانهای که با نور پردازی روشنتر انجام شده و سایه روشنها به چشم میخورد بزرگتر از محیطی با نور پردازی کمتر است که تیرگیاش بیشتر به چشم میآید. پس نور میتواند در جهت حجم دادن و جلوهای سه بعدی به کار رود و پس زمینه را متناسب با فضایی که میخواهد القا کند. تاثیر بازی با نور و ایجاد کنتراست میان پس زمینه و سوژه را به خوبی میشود در آثار اکسپرسیونیستی چون مطب دکتر کالیگاری (1920) از رابرت وینه حس کرد. اما اگر بخواهیم جزئیات پس زمینه همانطورکه با چشم دیده میشود عیان شود باید میزان نور پس زمینه را برابر با نوری که بر سوژه تابیده میشود قرار داد. گاهی نور پس زمینه مستقیما از رو به رو سوژه تابیده میشود و محیط پشت را روشن میکند که باعث ایجاد تصویری تخت میشود مانند نمونههایی که در فیلم زن چینی (1961) اثر ژان لوک گدار میبینیم. پس زاویه و جایگذاری نور نیز میتواند در جزئیات دیگری تاثیر گذار باشد. برای کار با پرده سبز معمولا نوری که به پرده میخورد پر نور تر از چیزی است که در لوکیشنهای معمولی استفاده میشود که نقض همان قانون مهم و کلی است. البته منطق این پر نور کردن و تمرکز نور بر پرده در استدیوهای کروماکی، برای از بین بردن هرگونه سایهای است که بعدا در حذف رنگ پرده که درون نرم افزار انجام میشود کمک کننده هستند. پس به این نکته نیز اشاره کردیم که با توجه به لوکیشنی چیده شده یا ضبط دراستدیوی کروماکی که بعدا المانهای صحنه در نرم افزار اضافه میشود، نورپردازی تغییراتی میکند.
علم نور و کاربردهای آن به حدی وسیع است که میشود در مورد هر کدام از چهار ویژگیاش، یعنی کیفیت، جهت، منبع و رنگ آن صحفهها نوشت و کاربردش را در زیبایشناسی اثر توضیح داد. و همانطور که در ابتدای متن اشاره کردم اهمیت نور به حدی است که شاید بتوانیم آن را مهمترین وجه میزانسن بدانیم به طوری که یک اشتباه در جایگذاری و استفاده از نور میتواند تمام زحماتی که در چیدمان میزانسن و رنگ بندیاش صورت گرفته را هدر دهد.
منبع:
هنر سینما, دیوید بوردول/ کریستین تامسون/ ترجمه: فتاح محمدی/نشر مرکز
تکنیک عکاسی/ آندریاس فی نینگر/ ترجمه: نصرالله کسرائیان/ انتشارات اسرار دانش