ابتذال، دلمشغولی مردم من
به نام خدا
سینمای ایران، همچون سینمای عمده ی کشور های جهان سوم از ابتدا شاهد دوره های طلایی یا موج های ماندگار نبوده، بلکه همچون تک مضراب های موسیقیایی، فیلم های خوب داشته و نه سینمای خوب.
کمدی در این سینما، از ابتدا اساس را بر تقلید دسته چندمی از آثار فیلمسازان برجسته ی کلاسیک، همچون کاپرا از غرب و کاپور از شرق گذاشت و سینمای بومی کمدی به ماهُوَ کمدی در ایران وجود نداشت(و ندارد). پرویز صیاد که یکی از پیشتازان این امر بود با کارگردانان بسیاری در دورهی پهلوی کارکرده و از خود کاپرا شخصیتش را بیشتر به این طرف و آن طرف کشور میفرستاد. کاپرا به واشنگتن و نیویورک بسنده کرد اما صمد ما به مشهد هم سفر کرد! از مزاح که فاصله بگیریم، این وضعیت اسفبار در تمام ادوار سینمایی بر سر این رسانه ی سرگرمی در کشور ما چمبره زده بود. هند از امریکا تقلید میکرد و ایران از هند! نتیجه فیلم های ماقبل مبتذلی از آب در میآمدند که با سیاستی ثابت، امروزه در مختصات کاملا متفاوت به مخاطبان عرضه میشود. مسئله ی مخاطب سینما رو در ایران از همان ورود صنعت سینما مسئله ی بسیار جدی و مهمی بوده و هست. مخاطب عام سینمای ایران(به معنی جدی کلمه) ، امروزه مخاطب ژانر کمدی اند. کمدی نه به آنچه کمدی است، بلکه به سایه و کارت پستال مبتذل کمدی و چرایی و دلیل این امر نیازمند تجزیه و تحلیل است.
_سینما برای هیچکدام از مخاطبان عام در ایران، به عنوان هنر مسئله نیست. بلکه ابزاری است برای رهایی از مسائل و مصائب اجتماعی / اقتصادی و فرار از روزمرگی. جامعه ی شبه مدرن(نیمه سنتی) ایران در قلمرو هپروت مدرن شدنش سیر میکند، فارق از اینکه هدفش از سینما رفتن، با هدف طبقه و کاست نجس های هندوستان مشترک است.
_اساس کمدی در هنر های روایی زمانمند (چون سینما) و غیر زمانمند (همچون ادبیات)، نقد است. کمدی یعنی نقد و کسی که نقد میفهمد کمدی هم میفهمد. نقد نیز یک کنش است که از بُعد فردی به اجتماعی shift کرده و هدفمند و معنا دار میشود.
در ایران کاملا خلاف این است. یعنی کمدی نه تنها کنش نیست، بلکه واکنشی هزل آمیز به نیاز های کاذب مردم طبقه ی کارگر (آن دسته ای که نه مولد اند نه اهل کنش اجتماعی) است. با چنین تعبیری وضعیت موجود بسیار هشدار دهنده و نذار است و باید آن را جدی گرفت. مخاطب سینما رو برای برطرف کردن عقده های اجتماعی طبقاتی یا جنسی و عمدتاً اقتصادی، رو به سینما کرده و از آن عقده گشایی میطلبد.
_ عوامل اقتصادی، سواد کم مردم و هنجار و باور پارادوکسیکال جامعه پس از دوره قاجار، نتیجتاً معنای کمدی را در ایران تغییر داده و آن را تبدیل کرده به ابزاری برای خنده. به قولی :هر کاری میکنم تا بخندی!
پس ایرادات وارده (سطحی و نه عمیق) چه به این طرف تضاد(فیلمساز) چه به آن طرف(مخاطب)، ریشه در معنای مفهومی است که آن را تحت عنوان ژانر کمدی میشناسند. علوم شناختی مجموعه علومی است که مواجهه ی اولیه انسان با پدیده ها را بررسی میکند و جلوتر از آن نمیرود. مواجهه ی جامعه ی سراسر انحطاط ایران پس از قاجار با مفهوم کمدی، یک مواجهه ی اولیه بوده و برخلاف روشنفکران و هنرمندان مغرب زمین، رسالت و فلسفه ی کمدی را درک نکرده و مواجهه ی اولیه را مدنظر قرار میدادند و نه کمدی را . هر کاری میکنم تا بخندی...