جستجو در سایت

1397/07/02 00:00

رابطه ی والدین و فرزند معتاد

رابطه ی والدین و فرزند معتاد

ترجمه اختصاصی سلام سینما

شب کریسمس است و آماده شدن خانواده ی «بِرنز» برای کریسمس با آمدن یک مهمان سرزده مصادف می شود. در حالت عادی ، بازگشت غیرمنتظره ی یک پسر یا برادر در این وقت از سال ، به گرمی مورد استقبال قرار می گیرد اما راجع به «بن»(لوکاس هجز) شرایط متفاوت است. او در حال ترک اعتیاد خود است و به خانواده اش اینطور می گوید که پزشک او با یک سفر کوتاه به خانه در ایام تعطیلات موافقت کرده و گفته است که اگر مدتی دور از شرایط درمان در کنار خانواده اش باشد ، می تواند به درمان سریع تر او کمک کند و برایش مفید خواهد بود.

«هولی»(جولیا رابرتز) با اینکه همسرش «نیل»(کورتنی بی.ونس) و دخترش «ایوای»(کاترین نیوتن) با بی اعتمادی و نگرانی به این قضیه نگاه می کنند اما او نمی تواند مانند آنها باشد و مثل پروانه دور «بن» می چرخد. او مثل هر مادری که پسر خود را در خانه اش می بیند ، هیجان زده است. اما در خلوت او به دور از نگاه «بن» ، نگرانی و اضطراب درباره ی احتمال بروز دوباره ی مشکلات «بن» به وضوح قابل مشاهده است.

تصمیم هیجان انگیز نویسنده و کارگردان فیلم «پیتر هجز» برای محدود کردن روایت فیلم در 24 ساعت ، بدون فلش بک (بازگشت به گذشته) باعث افزایش حس تنش در فیلم شده و یک چالش سخت را پیش روی او بعنوان یک قصه گو گذاشته است. در همان سکانس های اولیه ی فیلم درگیری های درونی «هولی» را می بینیم ، وقتی که فیلم کار خود را به نحو احسن انجام می دهد ، به راحتی می توان درک کرد که دوست داشتن یک معتاد تا چه اندازه می تواند کار دشواری باشد. این دومین فیلم جشنواره ی امسال تورنتو بعد از اثر «ون گرونینگن» یعنی «پسر زیبا» است که به موضوع درگیری های بین یک پدر و مادر و فرزند معتادشان پرداخته است. آن فیلم درباره ی خاطرات دو نفر است که وارد مسیر کابوس وار ترک اعتیاد می شوند. اما در این فیلم بصورت گسترده تر به موضوع پرداخته شده و سعی شده تا از پرداختن به جزئیات پرهیز شود.

هرچه که فیلم به پیش می رود ، فیلمنامه ی «پیتر هجز» سردرگم تر می شود و دلیل آن درگیری های بعضا مصنوعی است که هدف آن هیجان زده کردن مخاطبان است. وقتی که «هولی» با «بن» برای ماندن او به توافق می رسد ، اصرار می ورزد که «بن» همیشه جلوی چشم او باشد و به او می گوید که چقدر محیط خانه و محله می تواند «بن» را در معرض دوباره ی اعتیاد قرار دهد. اما خیلی زود می بینیم که برای هیجان انگیز کردن درام فیلم این شرایط فراموش می شود و «هولی» به «بن» اجازه می دهد تا خانه را بگردد ، او را به فروشگاه می برد تا هدیه بخرد اما دقیقا جایی که واضح است باید حواسش به «بن» باشد ، او روی خود را بر میگرداند.

از آنجایی که موضوع فیلم درباره ی اعتیاد به مشتقات تریاک است ، تلاش های ناقصی برای توضیح خوبی ها و بدی های این نوع اعتیاد نیز در فیلم وجود دارد. باید تایید کنم که این کار با نیت خیر انجام شده و گاهی فیلم تصویری را در ذهن ما می گذارد که احساس می کنیم در یک شهر کوچک گمشده در آمریکا هستیم. یک نکته ی هوشمندانه در مورد رنگ پوست «بن» در فیلم وجود دارد و آن که «نیل» به «هولی» می گوید که اگر «بن» یک سیاه پوست بود الان پشت میله های زندان به سر می برد. توانایی بازیگری «جولیا رابرتز» همان چیزی است که همیشه از او انتظار داریم اما در بعضی سکانس ها مثل سکانس اداره ی پلیس بنظر می رسد «پیتر هجز» به دنبال این است که «رابرتز» با این نقش بتواند توجهات را برای فصل جوایز به خود جلب کند و به همین دلیل احساسات اغراق شده ای را برای نقش او نوشته است. نقش آفرینی «رابرتز» با پسرش در فیلم که پسر واقعی کارگردان است ، بسیار خوب است. «لوکاس هجز» به خوبی از پس نقش خود برآمده و در گول زدن ما برای باور اینکه جذابیت «بن» چطور می تواند باعث سوء استفاده ی او از اعتماد دیگران شود ، بسیار چیره دست است. نیت فیلم و نقش آفرینی ها بسیار مثبت و خوب است اما همه ی آنها در فیلمی که تکلیف خود را نمی داند ، تلف شده اند.


منبع : گاردین

مترجم : وحید فیض خواه

فیلم های مرتبط

افراد مرتبط