فیلمی کاملا انرژی بخش و حماسی
اختصاصی سلام سینما- پس از یک جستجوی به یاد ماندنی درباره خاستگاه بتمن در فیلم "بتمن آغاز می کند"، کریستوفر نولان، کارگردان، در فیلم "شوالیه تاریکی"، دومین قسمت مهیج از فیلم جسورانه اش، فیلمی کاملا انرژی بخش و حماسی، تمامی آنچه را که در شهر گاتهام می گذرد را زیرمیکروسکوپ می برد. با هدف ایجاد حماسه ای جنایی از لحظات لذت بخش و پیچیدگی های اخلاقی، یکی از سرگرمی های زیرکانه ای را به وجود می آورد که تمام توقعات برخواسته از فیلم قبلی اش را برآورده می کند. باکس آفیس هم گواه این ادعا است، با اضافه شدن هیث لجر به عنوان جوکر هیجان دیدن فیلم جدید برادران وارنر افزایش پیداکرد.
با به وجود آمدن داستان های بتمن/بروس وین، طرفداران شوالیه تاریکی تلاش کردند تا نگاه وسیع تری به شهر گاتهام بیندازند-شهر را به صورت دیگ درحال جوشیدنی در بین ساختارهای قدرتمند متصل به یکدیگر، و احزاب جنایی را در بین لایه های پرتراکمی از فیلمنامه -به نوشته نولان و برادرش جاناتان- نشان دادند ( نویسنده داستان" بتمن آغاز می کند"دیوید اس. گویر بوده است. )
نولان جهت استفاده از پنج شخصیت قوی برای ارتباط دادن درام با پیامدهای ناشی از مرگ و زندگی در یک شهر بزرگ، از کتاب کمیک" باب کین" استفاده کرد و به طور بسیار دردناک و صریح به موشکافی مسئله عدالت و قدرت، فساد و هرج و مرج پرداخت و صدالبته برای اینکار به قهرمانی مثل بتمن نیاز بود- سوالی که در ذهن مخاطب و بخصوص شهروندان گاتهام ایجاد شد.
ال تی. جیم گوردن( گری اولدمن، به طرز فوق العاده ای مهار شده است )، و وکیل ایالتی هاروی دنت( آرون آکهارت سرسخت )قوانین حاکم بر مردم را رهبری می کنند، حتی وین( کریستین بل )تصور می کند که چهره شبانه اش وظیفه مراقبتی دارد. میلیاردر جوان آرزو دارد تا لباس بتمن را کنار بگذارد و رابطه اش را با دستیارش راشل داواز (مگی جیلنهال، که به جای کتی هولمز آمد و به سرعت پیشرفت کرد )تکرار کند. راشل داواز در همین حین با دنت رابطه دوستانه ای برقرار می کند.
اما بتمن بعنوان نمادی از خوبی، جنایتکاران شوم دیگری را به شهر گاتهام دعوت کرده است- همان طور که در سرقت از بانک دیدیم، که به طرز فوق العاده ای انجام شد. جوکر قاتل نسبت به انگیزه های جنایی ساده ای مانند حرص و طمع کاملا بی تفاوت است و مظهری از تمام شرارت هایی است که تاکنون در فیلم های مدرن مشاهده کرده ایم. او یک روانی بی رحم است، که در هرج و مرج جشن و پایکوبی می کند و از درد و مرگ هیچ ترسی ندارد.
بعد از مرگ لجر در ژانویه، نقش آفرینی او در یکی از آخرین فیلم هایش( فیلمی به کارگردانی تری گیلیام با نام "دکتر پارناسوس، مردی که به شیطان رو دست زد" )همچنان به عنوان یکی از هیجان انگیز ترین و غم انگیزترین اجراها دیده می شود. باید لجر را گرامی داشت زیرا وی باعث شد تا بیننده کاملا بازیگری را که در پشت این گریم ترک خورده و پوزخند قرمز خونی رنگ است را فراموش کند و غرق شدن او در نقشش کاملا ماهرانه و حتی ترسناک است. با نهایت احترام به جوکرهای قبلی مانند سزار رومرو و جک نیکولسون، باید بگویم لجرکاری کرد تا آنها شبیه به دلقک به نظر برسند.
تصاویر به صورت زیرکانه ای جوکر را در جایگاه ابرقهرمان فیلم نشانده است( از یازده تا صحنه در نه تای آنها این دیده می شود )، کسی که تهدید کرده است که شهروندان گاتهام را تا زمانی که بتمن هویت واقعی خودش را نشان ندهد مورد حمله قرار خواهد داد. بتمن، گوردون و دنت باهم تلاش می کنند، اما به نظر می رسد که جوکر همواره و حتی پشت میله های زندان هم یک قدم از آنها جلوتر است، شهری که زمانی به دنبال امید بود، الان به مقابله با قهرمانش برخاسته، به نظر می رسد خشن تر و آسیب پذیر تر و خطرناک تر از هرزمان دیگری شده است.
فیلم نسبت به یادگاری و پرستیژ( فیلمنامه هردو به وسیله نولان نوشته شده است ) داستان خطی تری دارد، در این جا نیز داستان با نبوغ مشابهی حول مجموعه ای از پیچیدگی های نفس گیر می چرخد، که بیشتر این در یک تغییرشدید در دنت جمع شده است. جمع شدن مقدارزیادی از انگیزه های روانی در زمانی بسیارکوتاه از فیلم باعث شده تا این زیرمجموعه های داستان از ضعیف ترین پیوندهای فیلم شوند. آکهارت به زیبایی در خط سیر غم انگیز شخصیت داستان جا افتاد، و بر این نکته از فیلم تاکید کرد که نمادهای خوبی به راحتی از بین می روند.
از شوخی های بین وین و آلفرد( مایکل کین )درباره درک عموم مردم از بتمن تا شعرهای متفکرانه جوکر درباره سادیسم بی حد و اندازه اش، به نظر می رسد که شخصیت ها درحال بحث پیرامون حقیقت خوبی دربرابر بدی هستند و افرادی که برای خوبی می جنگند مسئولیت بزرگتری دارند. نولان یکی از فیلمسازانی است که قادر است تا فارغ از استفاده از شخصیت های پرطرفدار، مخاطبش را راضی کند و او پایان تم های مهم اش را این گونه متمایز می کند: نولان به طرز شجاعانه ای با نابودی شهر گاتهام و گوینده تمام می کند، مجموعه نادری را به وجود می آورد که واقعا شایستگی این را دارد تا فیلم دیگری در ادامه ساخته شود.
بینندگانی که به نظرشان فیلم" بتمن برمی خیزد" بسیار با ارزش است اگر بدانند که فیلم" شوالیه تاریکی" بسیار با قدرت و موفق آغاز شده است و طی دو ساعت و نیم از فیلم به ندرت در آن آرامش دیده می شود، بسیار خوشحال خواهند شد. نولان نسبت به فیلم اول با اعتماد به نفس بیشتری عمل می کند، تمام صحنه های بین زمین و آسمان و بزرگراه را به خوبی تنظیم می کند( و جدیدترین های بتمن را نشان می دهد )، در یک ابتکار جدید، با استفاده از دوربین های ایمکس، شش دنباله تصویر برداری شد و به فرمت یک تصویر بزرگ به نظر رسید.
فیلم برخلاف "بتمن برمی خیزد "زیاد به جزئیات نپرداخته است، "شوالیه تاریکی" مانند بتمن برمی خیزد فیزیک قوی و تعهدی به استفاده جدی از خشونت دارد، یک شات کوتاه از کبودی ها و خراش های روی بدن بل تاثیری معادل با درگیری های خشن فیلم دارد. شخصیت بل کمتر از سایر شخصیت ها در مرکز توجه است، اما فرماندهی قهرمانانه ی او به خوبی تاثیر خود را بر نقشش می گذارد.
تکنولوژی به کار برده شده در فیلم در بالاترین استاندارد قرار دارد، هنرمندان زیادی در این بخش مشارکت دارند- از طراحی صحنه به وسیله نیتن کرولی گرفته تا ترکیب تصویربرداری درخشان والی فیستر تا هانس زیمر و جیمز نیوتن هاوارد. شاید یکی از تاثیرگذارترین آنها ادیت فیلم توسط لی اسمیت باشد، با بیشترین تاثیرگذاری کات کرده است و مجموعه ای از حرکات را اداره کرده است. تصویربرداری خارجی در چین و هنگ کنگ انجام گرفت، جایی که برای اولین بار در فیلم بتمن، شخصیت اصلی شهر گاتهام را ترک کرد.
منبع: ورایتی
مترجم: مهتاب عیوضی