بیژن بنفشهخواه یکم فروردینماه ۱۳۵۲ در محله خواجه عبدالله تهران و در خانوادهای فرهنگی و هنری به دنیا آمد.
دوران کودکی او با انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و مصائب آن سپری شد. پدرش (رضا بنفشه خواه) درباره آن دوران میگوید:
"آن زمان شرایط سختی بود، اما مرگ دست خداست، من به این موضوع باور دارم، اما خارم هست، یک روز در نزدیکی محل زندگی ما که اتفاقاً همسرم نیز در همان محل مدرسه محل کارش قرار داشت بمباران میشود، او سراسیمه به مهدکودک پژمان (برادر کوچکتر بیژن) رفته و او را برمیدارد و به مدرسه بیژن میرود، آن زمان بیژن در مقطع راهنمایی تحصیل میکرد، وقتی به مدرسه او میرسد، شیشههای مدرسه در اثر موج انفجار شکسته شده بود و بیژن و دوستانش توسط آن شیشهها مجروح شده بودند."
عکسی از جوانی بیژن بنفشه خواه
پدرش رضا بنفشهخواه نیز از بازیگران پیشکسوت و کارمند بازنشسته وزارت کار و رفاه اجتماعی و مادرش نیکیزاده (جشنی) رهبر دبیر بازنشسته آموزشوپرورش است. پدر و مادر در سال ۱۳۴۸ با یکدیگر ازدواج کرده و حاصل ازدواجشان ۳ پسر به نامهای هژیر (متولد ۱۳۴۹)، بیژن (متولد ۱۳۵۲) و پژمان (متولد ۱۳۶۰) میباشد. عموی او محمود بنفشهخواه نیز بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون بوده است.
عکس پدر و مادر بیژن بنفشه خواه در سال ۱۳۴۸
رضا بنفشه خواه در چهاردهم بهمنماه سال ۱۳۲۲ در دروازه شمران تهران متولد شد و در سال ۱۳۴۲ پس از دریافت دیپلم ریاضی به «هنرکده آناهیتا» رفت و زیر نظر مصطفی اسکویی و همسرش مهین اسکویی آموزش بازیگری دید و نخستین بازی تئاتر خود را در همان سال بازی کرد. نخستین بازی تلویزیونی وی در فیلم «مخمصه» در سال ۱۳۶۲ بود و نخستین کار سینمایی وی بازی در فیلم «شب مکافات» در سال ۱۳۶۳ بود.
او در بیش از ۱۰۰ پروژه سینمایی و تلویزیونی به ایفای نقش پرداخته است.
محمود بنفشه خواه در ۲۷ مهر ۱۳۲۱ در تهران زاده شد. نخستین فعالیت هنری او، بازی در نمایش «در اعماق» به کارگردانی مهین اسکویی در سال ۱۳۵۲ بود. وی بازی در تلویزیون را در سال ۱۳۶۵ با بازی در نقش کوتاهی در سریال «ماجراهای آقای خیرخواه» به کارگردانی امیر سماواتی که نقش اصلی آنرا برادرش (رضا بنفشهخواه) عهدهدار بود و بازی در سینما را از سال ۱۳۷۰ با بازی در فیلم «مدرسه پیرمردها» به کارگردانی علی سجادحسینی آغاز کرد. آخرین حضور بنفشهخواه در سینما، بازی در فیلم «پسر آدم، دختر حوا» به کارگردانی رامبد جوان در سال ۱۳۸۷ بود. بنفشهخواه نزدیک به ۴۰ سال در عرصههای مختلف سینما و تئاتر حضور داشت.
محمود بنفشهخواه در نخستین ساعات روز چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۹ بر اثر ایست قلبی درگذشت.
پژمان بنفشه خواه برادر کوچکتر بیژن، متولد ۳۱ مردادماه ۱۳۶۰ در تهران میباشد. وی دیپلم هنرهای تجسمی از هنرستان صداوسیما و همینطور لیسانس نقاشی از دانشگاه سوره دارد. او از چهرهپردازان سینما، تئاتر و تلویزیون است.
عکسی از بیژن بنفشه خواه و برادرش، پژمان(حدودا سال ۱۳۶۴)
بنفشه خواه به سفارش پدر (رضا بنفشه خواه) در سنین ۱۰ و ۱۲ سالگی در نقشهای کوتاهی بازی کرد، سپس در ۱۷ سالگی بازهم به سفارش پدر در فیلم سینمایی «برخورد» به کارگردانی سعید مولایی به ایفای نقش پرداخت.
بیژن دانشآموز ممتازی نبود، و آنطور که باید به درسخواندن علاقهای نداشت، البته دانشآموز تنبلی نیز نبود. با اینکه علاقه داشت به هنرستان برود، به توصیه پدر رشته تجربی را انتخاب کرد و پس از مردودی در همان سال اول، به هر نحوی که بود دیپلم گرفت.
بر خلاف تصور اطرافیان در سال ۱۳۷۱ در رشته نمایش و تئاتر در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز قبول شد.
بعد از قبولی در دانشگاه، پدرش به او میگوید که برای هزینه تحصیل خویش میبایست کار کند، او نیز برای کسب درآمد به کارهای متفرقه میپردازد تا اینکه در سال ۱۳۷۳ توسط امیر غفارمنش مطلع میگردد که داریوش کاردان و مهرداد خسروی برای ساخت مجموعهای طنز به دنبال هنرمندانی برای کارشان هستند، او به استودیو ۲۵ شبکه دوم سیما (محل فیلمبرداری جنگ ۳۹) رفته و تست بازیگری میدهد و و برای مجموعه طنز «جنگ 39» انتخاب میشود. وی دراین باره میگوید:
"امیرغفارمنش (بازیگر) آمد و گفت داریوش کاردان و مرحوم خسروی (آن موقع رئیس گروه اجتماعی شبکه دو بودند) و هنوز شبکه سه راه نیفتاده بود، برنامهای کار میکنند من دارم کسانی که فکر میکنم استعداد دارند و میتوانند از عهده این کار برآیند معرفی کنم.
رفتم تست دادم قبول شدم. جالب است بدانید آن موقع کیهان ملکی کار اولش بود، رحمان سیفیآزاد که بعدها جزو مسئولین صداوسیما شد، علی سلیمانی، کیومرث مرادی، مهران غفوریان و حسین رفیعی همه از «۳۹» داریوش کاردان شروع کردیم. اصلاً مردم خوششان نیامد و نگرفت و همزمان مردم طرفدار «ساعت خوش» بودند. در واقع انگیزه مالی باعث شد که وارد دنیای تصویر شوم و بتوانم شهریه دانشگاهم را بپردازم."
مهران غفوریان نیز که همراه بنفشهخواه اولین کار حرفهای خویش را با این مجموعه آغاز کرده بود در این باره میگوید:
"توسط پژمان شکیب مطلع شدم که داریوش کاردان برای مجموعه طنز به دنبال بازیگر است، من هم به استودیو ۲۵ شبکه دوم سیما رفته و داریوش کاردان توسط بیژن بنفشهخواه که قبلتر از من برای آن مجموعه انتخاب شده بود، از من تست بازیگری گرفت و اینگونه بازیگری من و دوستی ما با بیژن بنفشهخواه آغاز شد."
اولین آیتمی که بیژن بنفشهخواه و مهران غفوریان در «جنگ 39» اجرا کردند، طنزی درباره یک فقیر (با بازی بیژن بنفشهخواه) و عابری بیخیال (با بازی مهران غفوریان) بود. «جنگ 39» بهخاطر همزمانی در پخش با مجموعه «ساعت خوش» به کارگردانی مهران مدیری آنطور که باید مورد استقبال قرار نگرفت، اما شروع خوبی برای بازیگری و درخشش استعداد طنز بیژن بنفشهخواه محسوب میشد.
مهران غفوریان و بیژن بنفشه خواه
ازآنجاکه بیژن بنفشه خواه حرفه خویش را با بازی در مجموعهای طنز آغاز کرده، بیشتر پیشنهاداتی که تابهحال به او شده است کارهای کمدی و طنز بوده است. وی در این باره میگوید:
"کارهای جدی هم انجام دادهام، هرچند به نسبت کارهای طنزم کمتر است، چون شروع کارم با طنز و کمدی بود، بعد از آن کار نیز بیشتر پیشنهادات نیز نقشهای کمدی بود. اما خب طنز برای جامعه ایران و مردم لازم است، مردم در این شرایط سخت اقتصادی دوست دارند چند ساعتی فارغ از همه مشکلات خوش باشند و بخندند." (همشهری)
دراینبین اما او در کارهای کمدی شاخص سینما و تلویزیون ایران بازی کرده است.
او در مجموعههای طنز «این چند نفر» به کارگردانی مهران غفوریان، «بدون شرح» به کارگردانی مهدی مظلومی، «پیامک از دیار باقی» به کارگردانی سیروس مقدم، «دزد و پلیس» به کارگردانی سعید آقاخانی، «مرد دو هزارچهره»، «قهوه تلخ» به کارگردانی مهران مدیری، «ساختمان پزشکان»، «پژمان»، «لیسانسهها» و «فوق لیسانسهها» به کارگردانی سروش صحت به ایفای نقش پرداخته است.
بیژن بنفشه خواه در ۳۶ سالگی، یعنی در سال ۱۳۸۸ ازدواج کرد. همسر او از دوستان لیلی رشیدی از بازیگران سینما و تلویزیون میباشد. حاصل این ازدواج یک پسر به نام امیرعلی و یک دختر به نام یاسمین میباشد.
عکسی از همسر و دختر بیژن بنفشه خواه
دخترش یاسمین هنگام فیلمبرداری مجموعه «پژمان» در ۳۱ فروردین ۱۳۹۲ به دنیا آمد.
آدرس صفحه اینستاگرام یاسمین بنفشه خواه: https://www.instagram.com/yasmin_banafshekhah/
عکس بیژن بنفشه خواه در کنار دخترش، یاسمین بنفشه خواه
آدرس صفحه اینستاگرام بیژن بنفشه خواه: https://www.instagram.com/bijan_banafshehkhah/
او بارها در مصاحبههای خویش از این که بهعنوان یک هنرپیشه آینده شغلی مناسبی ندارد گله کرده است. وی در این باره میگوید:
"نگران آینده هستم و به حرفه و شغل بازیگری امیدوار نیستم. بعد از این همه سال کار کردن هنوز عضو خانه سینما نیز نیستم و شغل و پیشه دیگری هم ندارم، حتی بیمه درمانی نیز ندارم. اگر اتفاقی بیفتد، مثلاً اگر پایمان بشکند باید خانه بمانیم و از جیب بخوریم، متأسفانه در حرفه ما امنیت شغلی وجود ندارد. بسیاری از پیشکسوتان سینما، مخصوصاً الان که کارها کمتر است خانهنشین شدهاند و درآمدی هم ندارند." (همشهری)
بیژن بنفشهخواه از جمله بازیگرانی بود که پس از مرگ شهلا صافی ضمیر (با اسم هنری مرجان) خواننده، استوری را در تمجید و تسلیت به مناسبت وفات او از این خواننده منتشر کرد.
اما پس از آنکه مشخص شد مرجان از طرفداران گروهک منافقین (مجاهدین خلق) است، در فضای مجازی هجمه شدید انتقادات به بنفشهخواه آغاز گردید، دراینبین بعضی از نشریات و روزنامهها نیز حملات تندی به او کردند.
بنفشهخواه پس از این وقایع در دو استوری و یک پست اینستاگرامی پس از عذرخواهی اعلام کرد که اطلاعی از طرفداری مرجان از گروهک منافقین نداشته و صرفاً بهخاطر خاطرهای که از موسیقی او از کودکی داشته آن قطعه را منتشر کرده است. وی در این باره با خبرگزاری تسنیم میگوید:
"اصلاً نمیدانستم این خانم خواننده طرفدار منافقین است و البته خیلیها هم نمیدانستند. من آهنگ قدیمی ایشان را استوری کردم، آهنگی که ۵۰ سال پیش خوانده بودند، زمانی که اصلاً مجاهدین وجود نداشت. نه تسلیت گفتم، نه قلب سیاه و استیکر گریه گذاشتم! اما در آن نشریه نوشته بودند سوگ هنرمندان. از کودکی آهنگ ایشان را شنیده بودم و اصلاً نمیدانستم 30، ۴۰ سال آهنگ دادند. جالب است که هیچکس به من چیزی نگفت. دو سه روز بعد جلد روزنامهشان (منافقین) منتشر شد کارگردان، دستیار و برنامهریز و بازیگری تصویر آن روزنامه را برای من فرستادند و گفتند بیژن این تصاویر چیست؟ تازه فحشها شروع شد و فهمیدم مردم هم نمیدانستند. نمیخواستم اینها (منافقین) مطرح شوند اما برای اینکه افکارعمومی روشن شود دو استوری و پست در فضای مجازی گذاشتم. البته از قبل هم سابقه دارد که دست به چنین سوء استفادههایی میزنند. نمیخواهم بیشتر باز کنم اما قبلاً ویدئویی از خودم گذاشته بودم و کسی در خارج از کشور که متنفرم نامش را بر زبان بیاورم این ویدئو را داخل پیجش گذاشت.
ما نباید همدیگر را خراب کنیم و آنقدر زود قضاوت کنیم. ما که همدیگر را میشناسیم؛ در طول این ۴۷ سال عمرم در این مملکت، بیشترین زمانی که از این مملکت بیرون بودم به دو ماه میرسد. منتها ما دنبال بهانهایم همدیگر را خراب کنیم. آنقدر به من خائن، مزدور و بیسواد گفتند. من هیچوقت نگفتهام و یادم نمیآید بگویم من آدم با سوادیام! حافظ و سعدی بلدم و معلومات زیادی دارم. استوری من نشاندهنده باسوادی یا بیسوادی من است.
من بالای ۹۵ درصد کامنتها را میخوانم و جواب میدهم جزو معدود بازیگرانیام که جواب مردم و طرفدارانم را میدهم. موقعی که این اتفاق افتاد آنقدر حجم انتقادها بالا رفت که میگفتند بیسوادی! چرا تحقیق نکردی؟ چه تحقیقی کنم اصلاً آنها (منافقین) برای من مهم نیستند که بخواهم راجع به آنها تحقیق کنم و آمارشان را بگیرم. برای ما و امثالهم مهم نیست. این قضیه باعث شد دوباره سرزبانها بیایند و البته دوباره برای خودشان لعن و نفرین خریدند.
صادقانه میگویم یک نفر را گیر نمیآورید از اینها (منافقین) خوششان بیاید و همه با کلمات زشت و نفرت یادشان میکنند مخصوصاً با آن عملیاتی که ایرانی را گذاشتند روبروی ایرانی و با صدام همدست شدند و فجیعترین کارشان آن بود و البته جنایتهای دیگری از آنها در تاریخ ثبت شده که فراموششدنی نیست."
بیژن بنفشهخواه برای فیلم «رنج پنهان» به کارگردانی بیژن میرباقری برای ایفای نقش یک روحانی انتخاب شده بود، اما ممیزی سازمان صداوسیما این انتخاب را نپذیرفت و حضور بنفشهخواه در آن نقش و سریال منتفی شد. (خبر آنلاین)
بیژن بنفشهخواه در این باره میگوید:
"من مثل برخی از همکاران دیگرم، پستی گذاشتم که به ایشان رأی میدهم و چیز دیگری نگفتم و یا چیزی ننوشتم که کسی برود به ایشان رأی بدهد. ۲۴ میلیون رفتند به آقای روحانی رأی دادند؛ آیا ۲۴ میلیون بهخاطر ۵۰ بازیگر رفتند رأی دادند؟ نمیگویم بیتأثیر نیست اما شعور، دانش و فهم آن ۲۴ میلیون زیر سؤال نمیرود؟ کماکان ما باید فحش بخوریم که به آقای روحانی رأی دادیم. من هنوز هم فحش میخورم که به آقای روحانی رأی دادم. اگر مشکلی در جامعه و مملکت وجود دارد برای این است که به آقای روحانی رأی دادم؛ این بازیگر تخریب کردن است. من رفتم به آقای روحانی رأی دادم و ایشان قانونی رئیسجمهور مملکت شدند. چرا باید عذرخواهی کنم؟ آنهایی باید عذرخواهی کنند که در طول این ۴۰ سال رأی ندادند. طوری رفتار میکنند که به خودسانسوری دچار شویم و نظرمان را بیان نکنیم، واقعاً من الان میترسم و میخواستم پیجم را ببندم و دیگر سعی میکنم درباره هیچچیز اظهارنظر نکنم. ما هم مثل آدمهای معمولی حق اظهارنظر داریم شاید برخی موافقش باشند و برخی نه! تا زمانی که با نظرات و اعتقادات همدیگر کنار نیاییم این رویه وجود خواهد داشت.
ما چه میدانستیم چنین میشود. چند نفر کاندیدای ریاستجمهوری شدند و فکر میکردیم این انسان از بقیه بهتر است؛ آیا به وعدهها و حرفهایشان عمل میکنند؟ در واقع هیچ تضمینی وجود ندارد.
نه پولی گرفتیم و نه در دوره ایشان وضعم بهتر شد. نه کارگردان شدم و نه تهیهکننده؛ پیشازاین وضعم بهتر بود و هم ماشین و خانه بهتری داشتم. بدانید زنجیروار همه به هم وصلیم، کارگرها بدتر از همه و البته کارخانهدارها هم مثل قبل، سود نمیبرند و هرکس بهاندازه خودش ضرر کرده است." (تسنیم)