محمدرضا غفاری متولد 6 مرداد 1364 در تهران، بازیگر است. او لیسانس رشته گرافیک دارد و پسر بزرگ خانواده است. بهخاطر علاقهاش به بازیگری در سال 1381، وقتی 17 ساله بود، به کلاسهای بازیگری آموزشگاه کارنامه رفت و سه سال بعد از همین کلاسها برای بازیگری به پوران درخشنده معرفی شد. محمدرضا غفاری درباره تصمیمش برای مهاجرت از ایران میگوید: "در 17 سالگی میخواستم برای همیشه از ایران بروم اما در نهایت تصمیم گرفتم بمانم و همینجا زندگی کنم و تا این لحظه بابت این تصمیم خیلی خوشحالم و خدا را شکر میکنم." او درباره علاقهاش به رشته گرافیک میگوید: "در کنار بازیگری چون گرافیک خوندم، نقاشی میکنم، اصلا به کارگردانی فکر نمیکنم، فعلا از نقاشی لذت میبرم و شاید یک روزی گالری بگذارم، البته از این کار درآمدی ندارم." محمدرضا غفاری مهمان برنامه «دورهمی» بود و در پاسخ به سوال مهران مدیری دربارهی علاقهاش به بازیگری گفت: "واقعا رویای من بود، خیلی دوست داشتم. من اولین بار در 13 سالگی، برای فیلم شما تست دادم، البته شما تست نگرفتید، دستیارتون ازم تست گرفت و قبول نشدم. یه بارم سر «ساعت خوش» اینقدر گریه کردم که بالاخره مامانم من رو آورد سر لوکیشن و من با شما عکس دارم." محمدرضا غفاری با اولین تجربه خود در فیلم «رویای خیس» در سال 1384 در کنار افسانه پاکرو، دیده و مسیر هنری او وارد فاز حرفهای شد. پروسهی انتخاب بازیگر این فیلم نسبتا طولانی بود و 7 ماه طول کشید تا از بین 800 پسر، یک نفر یعنی محمدرضا غفاری انتخاب شود. بعد از آن، در سال 1386 در فیلم «ستارههای سوخته» ساخته سیروس الوند و در سال 1387 نیز در مجموعه تلویزیونی «آشپزباشی» به کارگردانی محمدرضا هنرمند به ایفای نقش پرداخت. درباره این تجربه میگوید: "سریال «آشپزباشی» تجربه خوبی برای من بود. به طبع کار در تلویزیون تماشاگر بیشتری خواهد داشت. کار با محمدرضا هنرمند در کنار پرویز پرستویی و فاطمه معتمدآریا برای من مانند یک دانشگاه مفید و آموزنده بود." بعد از سریال «آشپزباشی»، نزدیک 10 سال در تلویزیون کار نکرد، در نهایت سال 1396 در نقش فرعی سریال «سایه بان» به تلویزیون بازگشت، او دربارهی کار نکردنش در این مدت میگوید: "نقشها با سلیقهام همسو نبود." محمدرضا غفاری فیلم های «گس» ، «برف» و «قائده تصادف» را از مهم ترین فیلمهای سینماییاش می داند. به گفتهی او، فیلم «برف» خیلی به روحیاتش نزدیک است. محمدرضا غفاری در پاسخ به سوال مهران مدیری دربارهی اینکه «آیا کار دیگری به جز بازیگری هست دوست داشته باشی انجام بدی» گفت: "تا این سن نه، ولی اگر برمی گشتم به گذشته دوست داشتم تدوینگرشم، به این دلیل که فکر میکنم تنها شغلی است در سینما، که او عشق سینما رو داره ولی مواجه نیست با آدم های دیگه ی این حرفه." محمدرضا غفاری درباره زندگی شخصیش، چنین توضیح میدهد: "در بدترین حالت روحی خیلی ساکت می شوم و ترجیح می دهم تنها باشم و پیاده روی یا در اتوبان رانندگی کنم تا آرام شوم و به زندگی عادی برگردم. در بهترین حالت روحی هم دوست دارم با دوستان و خانواده باشم. اصولا در پوشش طرفدار ساده هستم. برای من متفاوت بودن سخت است، گاهی هم از این موضوع خجالت میکشم که لباسی بپوشم که عجیب و متفاوت باشد، در واقع سبک و سلیقه من اینطور نیست. من عاشق لباس خریدن هستم و یکی از علایق اصلی ام است. بین 22 تا 25 سالگی خیلی به این موضوع اهمیت میدادم و پول زیادی برایش خرج میکردم که حتما مارک یا برند خاصی باشد اما در سالهای اخیر این حساست از بین رفته است. زیبا بودن لباس هایی که می خرم از همه چیز مهم تر است." آثاری که محمدرضا غفاری در آنها به ایفای نقش پرداخته، عبارتند از: -«خیابان دیوار» (1396) -«آبا جان» (1395) -«زار» (1395) -«آخرین بار کی سحر را دیدی؟» (1394) -«کوچه بینام» (1393) -«برف» (1392) -«فرشتگان قصاب» (1391) -«قاعده تصادف» (1391) -«گس» (1391) -«انتهای خیابان هشتم» (1390) -«گیرنده» (1390) -«تله روباه» (1385) -«رویای خیس» (1384) -«آشپزباشی» (1388) -«سایه بان» (1396) -«دلدار» (1397)