جستجو در سایت

حامد بهداد

بایوگرافی

حامد بهداد در ۲۶ آبان ماه ۱۳۵۲ در مشهد به دنیا آمد. او در دوران کودکی خود در مشهد، نیشابور و تهران زندگی کرد.

بهداد از ۹ سالگی تئاتر بازی کرده و عاشق بازیگری است. او به مارلون براندو عشق می‌ورزد و این را مخفی هم نمی‌کند. بازی او همچنین تماشاگران را یاد بهروز وثوقی می‌اندازد.

دوست صمیمی او در زندگی اش حسام، برادرش می باشد. حسام بهداد، برادر کوچک حامد بهداد است که متولد سال ۱۳۵۴ می باشد.

با مهاجرت به نیشابور مدل رفتاری حامد بهداد و لباس پوشیدنش نسبت به همسن و سال‌هایش تغییر می‌کند. رفتار پدر و مادرش هم با او تغییر می‌کند و او اولین کتک را از پدرش در این شهر خورد که برایش خاطره انگیز است! اما پدر بهداد در نهایت ورشکسته می‌شود و خانواده مجبور می‌شوند به مشهد مراجعت کنند.

پدر او اهل شعر و شاعری است و خانواده‌اش هم اهل مسابقه مشاعره بودند. پس از پایان دبیرستان در رشته بازیگری تئاتر در دانشگاه آزاد تهران به ادامه تحصیل مشغول شد.

در همین دوره در کلاس‌های بازیگری حمید سمندریان هم شرکت می‌کند. به گفته خودش در دوران دانشجویی و زمانی که تئاتر می‌خواند فقر شدیدی را تحمل کرده و سختی زیادی کشیده است. در همان دوران دانشجویی در چند تئاتر مختلف و فیلم کوتاه بازی کرد تا اینکه توسط رامبد جوان به همایون اسعدیان معرفی شد تا اولین حضور خود در سینمای حرفه‌ای را با فیلم «آخر بازی» تجربه کند.

در آن زمان، بهداد در دفتر تبلیغاتی رامبد جوان کار می‌کرد و همزمان با تحصیل در رشته تئاتر، همه‌کاره این دفتر تبلیغاتی بود.

«آخر بازی» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی همایون اسعدیان محصول سال ۱۳۷۹ است.

داستان آن درباره پویا صادقی، دانشجوی سال دوم معماری، بود که به دلیل رفتارش در محیط دانشگاه توبیخ می‌شود، اما به او فرصت داده می‌شود تا یک ترم دیگر ادامه تحصیل دهد. نغمه که نامزد پویاست. تلاش می‌کند تا پویا که آدمی متفکر و در ضمن ناامید است را به زندگی امیدوار کند و... حامد بهداد برای اولین حضورش روی پرده سینما توانست کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شود که اتفاق کم سابقه‌ای بود. بعد از این تجربه‌های اولیه در «بوتیک» حمید نعمت‌الله و «کافه ستاره» سامان مقدم در نقشی فرعی درخشید. او برای دومین بار برای بازی خود در فیلم «روز سوم» هم مجددا کاندیدای سیمرغ، این‌بار در بخش بازیگر مکمل شد.

او در فیلم محمد حسین لطیفی نقش یک افسر عراقی را بازی می‌کرد که در بحبوحه محاصره خرمشهر عاشق دختری خرمشهری می‌شود. این نقش‌آفرینی هم جای پای او را در سینما و نزد سینماگران و منتقدان محکم کرد و از طرف دیگر نامش را سرزبان‌ها انداخت. حالا دیگر بسیاری از تماشاگران سینمای ایران حامد بهداد را می‌شناختند. سریال‌های «همسفر» و «سایه آفتاب» هم اولین آثار تلویزیونی بودند که بهداد با ایفای نقش در آن‌ها نزد تماشاگران بسیار محبوب شد.

فیلم سینمایی «هفت دقیقه تا پاییز» به کارگردانی علیرضا امینی از جمله فیلم های دیگری بود که حامد بهداد را در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر ۱۳۸۸ نامزد بهترین بازیگر مکمل مرد کرد. اما سیمرغ را نگرفت تا بالاخره در سال ۱۳۸۹ با ایفای نقش ناصر در فیلم سینمایی «جرم» ساخته مسعود کیمیایی توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را در بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر به دست آورد.

به قول خودش جشنواره همیشه با او نامهربان بوده است. «کسی از گربه‌های ایرانی خبر ندارد» به کارگردانی بهمن قبادی، تنها فیلمی بود که حامد بهداد توانست با آن راهی جشنواره کن شود. او برای این فیلم جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را در جشنواره ابوظبی از آن خود کرد. حامد بهداد بخشی از جایزه نقدی خود را به اولین جشنواره فیلم کوتاه ایران در کانادا تقدیم کرد.

هرچند که حامد بهداد تئاتر خوانده اما معمولاً در بازیگری تکنیک فاصله گذاری برشت را رعایت نمی کند و سیستم استانیسلاوسکی را پیروی می کند. حامد بهداد همچنین غیر از بازیگری در عرصه شعر و نقاشی و نواختن انواع سازهای موسیقی و خوانندگی هم اموزش دیده و فعالیت میکند و همچنین در عکاسی هم بصورت حرفه ای کار میکند و تابحال نمایشگاه عکاسی برگزار کرده است.

وی سال ۹۳ برای گروه دارکوب چند ترانه خواند و بعد از آن در آلبوم ساعت ۲۵ رضا یزدانی هم با او همراهی کرد و یک تیتراژ هم برای سریال «مثل یک کابوس» و سریال «دندون طلا» اجرا نمود.

اتفاقاتی که برای فیلم سینمایی «خانه دختر» افتاد، واکنش تند حامد بهداد را به همراه داشت. او در مورد ممنوعیت اکران این فیلم چنین گفت:

«آن‌هایی که عمیقاً هنرمند هستند حرفشان را می‌زنند و برخی سرمایه‌دارهای باهوش هم با آن‌ها همراه می‌شوند. وقتی فیلمی برای اصلاح جامعه ساخته می‌شود، چطور می‌خواهید جلویش را بگیرید؟ مجبورید نمایش بدهید چون مسئله داخلی می‌شود و باید زودتر جامعه را در جریان بگذارید که این اتفاق زشت و سیاه از حرکت بازایستد.»

حامد بهداد اظهارات جنجالی در جشن پرسروصدای امسال منتقدین و نویسندگان سینما داشت. او پس از دفاع از جمشید مشایخی و گله از روند پرونده پزشکی عباس کیارستمی، جایزه‌اش را به شهید محسن حججی تقدیم کرد. حامد بهداد که برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول این جشنواره برای فیلم «سد معبر» شد، گفت:

«نمی‌توانم بی‌تفاوت از تصویر زیبای برادر زیبا و رعنایم محسن حججی بگذرم. از آن چشم‌های زیبا و آرامش. این لحظه معتبر را تقدیم می‌کنم به روح پرفتوح محسن حججی.»

حامد بهداد درباره انتخاب نقش‌هایش می‌گوید:

«از آموخته‌هایمان در دوران دانشجویی همین است که چه نقش‌هایی را براساس توانایی‌هایمان انتخاب کنیم و در ادامه چگونه به سمت آن کاراکتر برویم و آن را ایفا کنیم. این انتخاب‌ها می‌تواند گاهی درست یا غلط باشد. شاید حضور در سینما تبدیل به یک عادت بد شده و باید آن را احتمالا با حضور برصحنه تغییر دهم اما به غلط یا اشتباه خودم را دانشجو و علاقه‌مند به تئاتر می‌دانم. به‌خاطر می‌آورم، هم نسل‌های من که در سینما راه پیدا کرده بودند، یا مجری تلویزیون بودند یا از طریق پدرهایشان امکان حضور در برخی فیلم‌های سینما را پیدا کرده بودند یا حداکثر، مدرسه‌های خصوصی بازیگری رفته بودند. به موازات این می‌دیدم که از همسالان و نسل من که تحصیلات تئاتری داشتند، کمتر به سینما راه پیدا می‌کنند و نمی‌توانستم بدانم چرا تجربیات و دانسته‌های بعضی‌هایشان بر عکس روی صحنه، در جلوی دوربین، خوب از آب در نمی‌آید و من همیشه مترصد آن بودم که آن رهایی و آزادی بازیگر روی صحنه را جلوی دوربین سینما بیازمایم. اتفاقی که در فیلم دوم (بوتیک) توانستم آن را تجربه و ظاهر کنم. رهایی ویژگی و توانایی ذهنی است که بازیگر، پس از تمرین‌های بسیار آن را روی صحنه تئاتر یا جلوی دوربین بازیگری به دست می‌آورد که من آن را در هیچ بازیگر ایرانی سراغ ندارم. به ندرت آن را در برخی بازی‌های خسرو شکیبایی می‌دیدم. دستور عمل ذهن بازیگر، مبتنی بر شرایط حاضر و موجود روی صحنه و جلوی دوربین و ارتباط بازیگر با ذهن خود یا داشتن توانایی بدنی و نیروی جسمی برای بروز آن دستورالعمل ذهنی، بدون آن‌که چیزی کم یا زیاد باشد، چیزی که باعث شگفتی تماشاگر می‌شود. بازی مارلون براندو در آخرین تانگو در پاریس، بهترین مثال و بیانگر مقصودم است. هنوز پس از گذشت آن‌همه سال، نمونه‌ای از بازی هیچ بازیگری تا این اندازه در دنیای سینما و نمایش سراغ ندارم. دروازه مرلین استریپ هم همچنین. در فیلم «آگوست: اوزیج کانت» تا حدی دیدم، منظورم اینهاست. همین رهایی را شما ظاهرا در بعضی از بازی‌های بهروز وثوقی دیده‌اید اما محصول استعداد و تمرین بی‌شمار آن بازیگر است، شاید در فیلم‌های «کندو» و «سوته دلان» تا حدی شاهد پردازش‌های آنی آن بازیگر در حین ایفای نقش باشیم. منظورم از رهایی، پردازش‌های انفجاری ذهن بازیگر است که البته از مسیرها و کانال‌های زیبایی شناسانه باید عبور کند و آموزش بازیگری مقصودش همین است. رهایی روی صحنه که در بدن و صورت و سلول‌های یک بازیگر می‌بینید گاهی در انواع قاب‌ها و چارچوب‌های دوربین به دست نمی‌آید، حالا چه باید کرد که این‌همه ارتعاش افکار را به عنوان بازیگر به دوربین سینما بچشانیم، چون اصولا سینما به راحتی این امکان را به بازیگر نمی‌دهد. شاید شناخت از عکس و عکاسی این اختیار را به بازیگر بدهد که تا حدی بتواند، امکانات نمایش روی صحنه را توسط دوربین، ترجمه به بازیگری در سینما کند. من اصلا نمی‌فهمم چرا بازیگرها عکاسی نمی‌کنند.» او درباره خودش می‌گوید: «آدمی جدی هستم اما در فضاهای خاصی، درست در دل همان لحظه که جدی هستم خیلی راحت شوخی می کنم چون اگر شوخی نکنم و راحت نباشم سقوط می کنم و برای اینکه سقوط نکنم دست و پا می زنم و اینها کمک می کند که علائم حیاتم از بین نرود. من از اینکه ضربان قلبم پایین بیاید می ترسم، از این تنهایی و از آرامش بیش از حد میترسم، جدیت من در چیزهای دیگری است و شاید بیشترش تظاهر باشد.»

*فیلم‌های سینمایی حامد بهداد: ● سد معبر – 1395 ● نیمه شب اتفاق افتاد – 1394 ● هفت ماهگی – 1394 ● هیهات – 1394 ● خانه دختر – 1393 ● چهارشنبه خون به پا می‌شود – 1393 ● آرایش غلیظ – 1392 ● چرک‌ نویس – 1392 ● زندگی جای دیگریست – 1392 ● چه خوبه که برگشتی – 1391 ● فرزند چهارم – 1391 ● بی‌ تابی – 1390 ● به فاصله یک نفس – 1390 ● پله آخر – 1390 ● نارنجی پوش – 1390 ● انتهای خیابان هشتم – 1389 ● جرم – 1389 ● سعادت‌آباد – 1389 ● پرتقال خونی – 1389 ● قبرستان – 1389 ● هفت دقیقه تا پاییز – 1388 ● لطفاً مزاحم نشوید – 1388 ● آدم‌ کش – 1388 ● بیداری – 1387 ● کیمیا و خاک – 1387 ● کسی از گربه‌ های ایرانی خبر نداره – 1387 ● موج سوم – 1387 ● مردی که گیلاس‌ هایش را خورد – 1387 ● محاکمه – 1387 ● زندگی با چشمان بسته – 1387 ● دل خون – 1387 ● شبانه روز – 1387 ● دو راه حل برای یک مسئله – 1386 ● هر شب تنهایی – 1386 ● مجنون لیلی – 1386 ● تسویه‌ حساب – 1386 ● رویای زمین – 1386 ● دایره زنگی – 1386 ● حس پنهان – 1385 ● آدم – 1385 ● روز سوم – 1385 ● باغ فردوس – 1384 ● پیشنهاد بی‌شرمانه به نقاش مرده – 1384 ● رقص با ماه – 1384 ● عروس کوهستان – 1384 ● کافه ستاره – 1383 ● این زن حرف نمی‌ زند – 1382 ● خواهرخوانده – 1382 ● بوتیک – 1381 ● چای تلخ – 1381 ● آخر بازی – 1379 *فیلم‌ های تلویزیونی ● صبح روزی که متولد شدم – 1381 ● شب عقرب – 1382 ● خواهرخوانده – 1382 ● عروس کوهستان – 1384 ● تله روباه – 1385 *مجموعه‌ های تلویزیونی ● همسفر (اپیزود فردا دیر است) – 1379 ● سایه آفتاب – 1383 ● یک مشت پر عقاب – 1386 ● آخرین دعوت – 1387 ● سقوط آزاد – 1390 ● آسمان من – 1391 ● کیمیا – 1393 ● دندون طلا – 1394

*جوایز دیپلم افتخار و جایزه نقدی بخش ویدیویی و سینما و نگاه نو برای بازی در فیلم «دل‌خون» از بیست و هفتمین جشنواره فجر 1387 بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشنواره ابوظبی برای فیلم «کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره»-1388 برنده تندیس بهترین بازیگر مرد جشنواره حافظ برای فیلم «روز سوم» 1388 برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در فیلم «جرم» بیست و نهمین جشنواره فجر 1389 برنده چهره سال بازیگری جشن یک‌سالگی مجله رونا-1389 برنده جایزه بهترین بازیگر مرد در نخستی دوره جشن ستارگان مجله اتفاق نو برای فیلم «جرم»-1390 برنده تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران برای فیلم «سد معبر»-1396

گالری تصاویر

اخبار