ثریا قاسمی متولد سال ۱۳۱۹ در تهران است. اوایل دهه ۱۳۴۰ با گویندگی رادیو کار حرفهای خود را شروع کرد و سپس به تئاتر روی آورد. در همان سالها به صداپیشگی نیز پرداخت و در سریال پر هوادار «بالاتر از خطر» صداپیشگی کرد.
در نمایشهایی مثل «آنتیگون» و «از پشت شیشهها» به کارگردانی رکنالدین خسروی و «آندورا» به کارگردانی حمید سمندریان روی صحنه رفت.
با ایفای یکی از نقشهای اصلی «آرامش در حضور دیگران» به کارگردانی «ناصر تقوایی» عرصه جدی سینما را آزموده و آنقدر قدرتمند ظاهر شد که پس از گذشت سالها ـ همچون عزت الله انتظامی ـ از اکران آن فیلم همچنان با اولین فیلم بلندش به یاد آورده میشود.
او برخلاف مادرش (حمیده خیرآبادی) در فیلمهای سینمایی کمی بازی کرد و عمده تجربه سینماییاش مربوط سالهای اخیر است.
وی برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن و بهترین بازیگر نقش مکمل زن از نوزدهمین و سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر میباشد.
ثریا قاسمی دارای نشان درجه یک هنری کشور است.
ثریا قاسمی با اسم شناسنامهای مولود ملاقاسم در ۲۸ آذر ۱۳۱۹ در محله سقاباشی (خیابان ایران کنونی) تهران متولد شد.
مادرش «حمیده خیرآبادی» از هنرمندان تئاتر و سینما بود. او به همراه پدر (علی ملاقاسم) و مادر (حمیده خیرآبادی) در خانهای مشترک با عموها و مادربزرگ خویش زندگی میکرد. وی در این باره میگوید:
«ما در خانهای بزرگ زندگی میکردیم که حوضی بزرگ و کمعمق داشت و دورتادور آن اتاقهایی بود که ما و خانواده عمویم و مادربزرگم و عموی کوچکترم که مجرد بود در آنها زندگی میکردند.»
(مستند: بانوی آینه و ابریشم)
حمیده خیرآبادی، با نام هنری «نادره» از سال ۱۳۲۶ فعالیت هنری خویش را با تئاتر آغاز کرد و وارد عرصه سینما و صداپیشگی شد.
خیرآبادی پس از گرفتن دیپلم در سال ۱۳۲۶ وارد تئاتر و در سال ۱۳۳۲ با فیلم «میهنپرست» وارد سینما شد.
خیرآبادی با آغاز موج نوی سینمای ایران در دهه چهل در بسیاری از آثار کارگردانان مطرحی چون داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی و علی حاتمی بازی کرد.
از مهمترین فیلمهایی که او در آنها بازی کرده میتوان به «طوقی» (علی حاتمی)، «رضا موتوری» (مسعود کیمیایی)، «اجاره نشینها» (داریوش مهرجویی)، «زرد قناری» (رخشان بنیاعتماد)، «مادر» (علی حاتمی)، «ریحانه» (علیرضا رئیسیان)، «بانو» (داریوش مهرجویی) و «شیرین» (عباس کیارستمی) اشاره کرد. او سه بار کاندیدای سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شد. از جمله سریالهایی که خیرآبادی در آنها نقش آفرینی کرده است میتوان از «آپارتمان»، «پدرسالار» و «خانه سبز» نام برد.
دوران کودکی او در کنار مادربزرگ و عموهایش برای او بسیار شیرین بود، قاسمی آن دوران را اینگونه توصیف میکند:
«۴ ساله بودم، که عموی کوچکترم قبل از آنکه سر کار برود هر صبح من را سوار دوچرخه اش می کرد و دور بازارچه سقا باشی دور می زد. صبح ها زن عموی بزرگم، در تراس خانه فرش پهن کرده و بساط صبحانه را درست می کرد و عموی بزرگم در منقل نان گرم می کرد و من با عطر دلنگیز این نان بیدار میشدم.» (مستند بانوی آینه و ابریشم)
بعد از چند سال زندگی مشترک پدر و مادر از یکدیگر جدا شدند و ثریا بهواسطه این جدایی مدتی در خانه مادر و مدتی در خانه پدر زندگی میکرد.
آن جابهجاییها و تنهایی باعث شد ثریای کوچک از همان زمان متکی به خویش و مستقل تربیت گردد.
زندگی با مادری هنرمند دردسرهای خود را داشت، آن زمان نگاه مردم به هنر، بازیگری و تئاتر نگاهی منفی بود.
ثریا قاسمی تعریف میکند که صاحبخانهشان وقتی متوجه میشود مادرش بازیگر تئاتر است، قرارداد اجاره منزل را فسخ کرده و آنان مجبور میشوند که نقل مکان کنند. وی در این باره میگوید:
«مادرم و همنسلان او جادهصافکنهای این مسیر، یعنی هنر و بازیگری بودند، آن زمان بهشدت بازی در تئاتر و این دست موارد از همه پنهان میشد، حتی مردها هم برای این کار از خانه بیرون میآمدند، میگفتند که برای اضافهکار میروند، به همین جهت تلاش این افراد بود که الان چنین نگاهی به تئاتر و بهطورکلی بازیگری وجود دارد.» (خندوانه)
حمیده خیرآبادی بهخاطر بازی در تئاتر و تمرینات طولانیمدت برای اجراهایش کمتر به دخترش توجه میکرد، بنابراین ثریا قاسمی بیشتر اوقات خویش را با مادربزرگش میگذراند. وی در این باره میگوید: «او تمام عمرش کار میکرد، یا مشغول فیلمهایش بود و یا در تئاتر فعال بود، به همین جهت از طرفی واقعاً زندگی نمیکرد و سهم من بیشتر این بود که پیش مادربزرگم باشم. الان که به این سن رسیدم تازه میفهمم که همه چیز کار نیست و نباید اینطور زندگی کرد ولی با همه اینها مادرم با کارهایش دین خود را به جامعه ادا کرد.» (خندوانه)
او دبیرستان را در مدرسه شاهدخت (دبیرستان علمیه کنونی) در محله شاه آباد (خیابان جمهوری اسلامی کنونی) سپری کرد. ثریا دانشآموز باهوش و با استعدادی بود، اما بیش از آن به هنر، بازیگری و صداپیشگی علاقه داشت. او با اینکه سن کمی داشت اوقات فراغت خویش را به مطالعه آثار ارزشمندی همچون: «مائدههای زمینی» نوشته آندره ژید و دیگر آثار شاخص ادبی اختصاص میداد و همین نکته در کنار زندگی با مادری هنرمند میتوانست دلیل خوبی باشد که او آینده و حرفه خویش را بهروشنی مجسم کند.
او رادیو را بسیار دوست داشت، رادیو نیز در همان سالی تأسیس شد که ثریا به دنیا آمده بود. وی در این باره میگوید:
«سالهای جوانی فهمیدم نه موزیسین هستم و نه نقاش، فهمیدم که میتوانم صداپیشه و بازیگر باشم و به همین دلیل سوار تاکسی شدم و به ساختمان رادیو رفتم. من رادیو را خیلی دوست دارم، رادیو خواهر بزرگتر من است، رادیو در ۴ اردیبهشت ۱۳۱۹ متولد شده است و من نیز در آذر ۱۳۱۹.»
رادیو ارتش برای برنامهای که یکشنبهشبها پخش میکرد به دنبال تعدادی گوینده بااستعداد و جوان بود، ثریا قاسمی نیز برای آن فرصت شغلی تست داده و پذیرفته شد. آن برنامه هر یکشنبهشب ساعت ۷ پخش میشد و در آن نامههایی که سربازان برای مادرانشان مینوشتند را گویندگان میخواندند.
در سال ۱۳۳۹، ثریا قاسمی به رادیو ملی رفته و در آنجا حرفه خویش را دنبال کرده و زیر نظر اساتید بزرگ آن زمان، فن بیان و گویندگی را آموخت و تجربههای گرانبهایی کسب کرد.
مدتی بعد، یعنی در سال ۱۳۴۲ وارد حرفه صداپیشگی میشود. اولین دیالوگش را در فیلمی بیان کرد که مدیر دوبلاژش «هوشنگ لطیف پور» بود. او در این باره میگوید:
«در انتهای سالن افرادی که کمتر کار میکردند و دنبال فرصت بودند مینشستند تا تک جملهای یا نقش کوتاهی را دوبله کنند، من نیز یک هفته تمام در آن سالن مینشستم و منتظر بودم تا به من نیز کاری داده شود، تا اینکه لطیف پور مرا فراخوانده و اولین جملهام را گفتم.»
از جمله فیلمهایی که او در آنها صداپیشگی کرده است میتوان به «داشتن و نداشتن» هاوارد هاکس و مجموعه پرمخاطب «سالهای دور از خانه» اشاره کرد.
در سال ۱۳۴۴ بازیگری در تئاتر را با بازی در نمایشنامه «هرکول و طویله اوجیاس» نوشته فردریش دورنمات و به کارگردانی حمید سمندریان آغاز کرد. سپس در در سال ۱۳۴۶ با بازی در نمایشنامه «آندورا» نوشته ماکس فریش همکاری خویش با حمید سمندریان را ادامه داد. سپس در سال ۱۳۴۷ با بازی در نمایشنامههای «از پشت شیشهها» نوشته اکبر رادی و «آنتیگون» نوشته ژان آنوی، به کارگردانی رکنالدین خسروی فعالیت خویش در صحنه تئاتر را تداوم بخشید.
او در نمایشهای دیگری همچون: «همه پسران من» نوشته آرتور میلر و کارگردانی اکبر زنجانپور (۱۳۴۷)، «سو تفاهم» نوشته آلبر کامو و کارگردانی علی پویان (۱۳۶۰)، «در مصر برف نمیبارد» نوشته محمد چرمشیر و کارگردانی علی رفیعی (۱۳۸۱) نیز به ایفای نقش پرداخته است.
همچنین در تلهتئاترهایی همچون: «بهسوی دمشق» به کارگردانی حمید سمندریان، «نکراسوف» به کارگردانی محمد رحمانیان و «بهسوی کعبه» به کارگردانی تاجبخش فنائیان نیز بازی کرده است.
ثریا قاسمی در سال ۱۳۴۹ وقتی که ۳۰ سال سن داشت پس از آشنایی با رحیم برفراز با وی ازدواج کرد.
حاصل وصلت ثریا قاسمی و رحیم برفراز یک دختر به نام بنفشه و دو پسر به نامهای بابک و بهروز است.
ثریا قاسمی در سال ۱۳۴۶ در یکی از اولین سریالهای تلویزیونی ایرانی با نام «پیوند» ساخته «نصرت کریمی» بازی کرد.
وی در سال ۱۳۴۹ با بازی در فیلم «آرامش در حضور دیگران» به کارگردانی «ناصر تقوایی» وارد سینما شد.
آن فیلم علاوه بر اینکه اولین تجربه سینمایی قاسمی بود، اولین اثر سینمایی ناصر تقوایی نیز محسوب میشد. فیلم اول ناصر تقوایی علاوه بر این که در جریان سینمای تجاری ایران تجربه نامتعارفی بود، تصویر بسیار متفاوتی از شخصیت زن به نمایش گذاشت.
اهمیت این موضوع از آن روست که در فیلمهای «قیصر» و «گاو» زن نقش چندانی نداشت و شاید بتوان ثریا قاسمی را پس از تاجی احمدی «خشت و آینه» دومین زنی دانست که در نقشی تأثیرگذار، عمیق و ماندگار درخشید.
«آرامش در حضور دیگران» داستان کوتاهی از غلامحسین ساعدی بود که تقوایی آن را تبدیل به فیلم کرد. در این فیلم شاعران سرشناسی همچون «محمدعلی سپانلو» و «منوچهر آتشی» در نقش خودشان بازی کردند. این فیلم برنده جایزه شیر نقره ونیز شد.
بااینهمه او پس از حضور در فیلم ناصر تقوایی که چهار سال پس از ساخت امکان نمایش عمومی پیدا کرد، ترجیح داد فعالیت اصلیاش را در رادیو و تئاتر متمرکز کند.
ثریا قاسمی برخلاف مادرش (حمیده خیرآبادی) در فیلمهای سینمایی کمی بازی کرده و عمده تجربههای سینماییاش مربوط به سالهای اخیر است.
او در ۳۳ سالگی، یعنی در سال ۱۳۵۲ در سریال «قصه عشق» به کارگردانی منصور پورمند بازی کرده است. او در این سریال با مادرش (حمیده خیرآبادی) همبازی میشود، این سریال تجربه خوبی برای ثریا قاسمی محسوب شده و علاوه بر حمیده خیرآبادی با هنرمندانی همچون نعمتالله گرجی، پروین سلیمانی و محمدعلی ورشوچیه نیز همبازی شده بود.
او از جمله هنرمندانی است که بعد از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ نیز توانست به فعالیت حرفهای خویش ادامه بدهد.
قاسمی در سال ۱۳۵۸ در فیلم سینمایی «زندهباد» جلوی دوربین خسرو سینایی قرار گرفت.
«زندهباد» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی خسرو سینایی ساخته سال ۱۳۵۸ است و اولین فیلم (بعد از انقلاب اسلامی) بود که در یک جشنواره الف بینالمللی، یعنی جشنواره «کارلووی واری» در سال ۱۹۸۰ جایزه گرفت.
در اوایل دهه ۷۰ او چندین برنامه و نمایش تلویزیونی را اجرا کرد که البته در بین تجربهها و فعالیتهای هنریاش کارهای شاخصی محسوب نمیشوند.
بعد از بازی در فیلم خسرو سینایی او در سال ۱۳۶۵ در فیلم سینمایی «خانه ابری» به کارگردانی اکبر خواجویی بازی کرد. در این فیلم نیز با مادرش (حمیده خیرآبادی) همبازی بود.
بعد از «خانه ابری» وی در چندین مجموعه تلویزیونی و فیلم سینمایی، همچون: «در پناه تو»، «در قلب من»، «حریف دل»، «مجسمه»، «خواستگاری» و «ستاره و الماس» به ایفای نقش پرداخت.
تا اینکه در سال ۱۳۷۹ مهدی صباغزاده برای بازی در فیلم «مارال» از ثریا قاسمی دعوت کرد. بازی درخشان و باورپذیر ثریا قاسمی در آن فیلم توجه مخاطبین و داوران نوزدهمین جشنواره فیلم فجر را به خود جلب کرد، و برای او در سن شصت سالگی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را به همراه داشت. وی در این باره میگوید:
«آن سیمرغ بهنوعی تقدیر از آنهمه سال بازیگری در تئاتر، تلویزیون، سینما، گویندگی در رادیو و صداپیشگی بود، نهتنها صرفاً برای یک فیلم.» (مستند بانوی آینه و ابریشم)
او درباره نقشهایی که بازی کرده و خودش آنها را میپسندد میگوید:
«بهطورقطع بیشتر نقشهایم را دوست دارم چون برای آنها زحمت کشیدهام اما در این میان فیلم «خواستگاری» و فیلم «دختر شیرینیفروش» بیشتر در ذهن مردم باقیمانده است.»
بعد از بازی در فیلم سینمایی «مارال» فریدون جیرانی در «شام آخر» نقش متفاوتی به ثریا قاسمی واگذار کرد که با چهره مادرانه او در فیلمها و سریالهای متعددش فرق زیادی داشت. بازی کوتاه، اما تأثیرگذار در همین فیلم جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل را از جشن خانه سینما برای او به همراه داشت.
ثریا قاسمی برای دومن بار در سال ۱۳۹۵ در سن ۷۶ سالگی برای فیلم سینمایی «ویلاییها» به کارگردانی منیر قیدی توانست در سیوپنجمین دوره جشنواره فیلم فجر در بخش سودای سیمرغ، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را دریافت نماید.
ثریا قاسمی در عرصه تلویزیون نیز در آثار پرمخاطب و محبوبی همچون: «در پناه تو» به کارگردانی حمید لبخنده (۱۳۷۴)، «پس از باران» به کارگردانی سعید سلطانی (۱۳۷۹)، «شب دهم» به کارگردانی حسن فتحی (۱۳۸۱)، «او یک فرشته بود» به کارگردانی علیرضا افخمی (۱۳۸۴)، «صاحبدلان» به کارگردانی محمدحسین لطیفی (۱۳۸۵)، «نابرده رنج» به کارگردانی علیرضا بذرافشان (۱۳۹۰)، «سرزمین مادری» به کارگردانی کمال تبریزی (۱۳۹۲)، «بچه مهندس ۳» به کارگردانی علی غفاری بازی کرده است.
او با بازی در دو سریال تلویزیونی «در پناه تو» (حمید لبخنده) و «شب دهم» (حسن فتحی) محبوبیت فراوانی پیدا کرد.
شاید بتوان گفت که یکی از بهترین بازیهای ثریا قاسمی در بین مجموعههای تلویزیونی که در آنها حضور داشته، بازی در نقش «طلا» در سریال «نابرده رنج» میباشد. او سال ۱۳۸۸ در ۶۹ سالگی در سریال «نابرده رنج» نقش مهمی بازی کرده است که توانست با مهارت خویش، آن نقش را میان مخاطبان تلویزیون ماندگار کند.
او در بیش از صد اثر سینمایی، تلویزیونی و تئاتری به ایفای نقش پرداخته و از جمله پرکارترین زنان سینمای ایران محسوب میشود. دراینبین او هشت مرتبه با مادر خویش (حمیده خیرآبادی) همبازی شده است.
ثریا قاسمی درباره اینکه چرا مراسم درگذشت مادرش را به سکوت برگزار کرده گفت:
«واقعاً متأسفم از این شایعات بیاساس و البته خدا رو شکرمی کنم که من کلاً آدم بی حاشیه و بی شایعهای هستم. مادر من خیلی رنج برد که نمیخواهم وارد جزئیات شوم. به آن حدی که در توانش بود، نرسید. به آن حدی که در شأن مادر بود، به او رسیدگی نشد و آن حدی که باید زندگیاش به لحاظ رفاه تأمین میشد، نشد. هیچ حرف و سخنی از طرف هیچکس به من گفته نشد.
ما هر دو آرامش و آسایش را دوست داشتیم و اهل شو دادن نبودیم و همیشه از جاهای شلوغ نمایش دادن خودمان پرهیز میکردیم و من بسیار مخالف این هستم که این دوستان وفات یافتهمان را برای نشاندادن خودشان ببرند دور تالار وحدت بچرخانند و یک عده بیایند و عکس بگیرند و بخشی از مردم که کمتر مرا دوست دارند، به اندوه ما بخندند. من ترجیح میدهم مراسم را بسیار مدیریت شده برگزار کنم.»
ثریا قاسمی ادامه میدهد:
«ساعت شش زنگ زدم بیمارستان و ماشین آمد و ایشان را در آرامشی که دوست داشتند خاک سپاری کردم. بعد هم از آنجا به سر کار رفتم؛ چون مادرم آن قدر کارش را دوست داشت که می خواست من در این شرایط به سر کار بروم. اصلاً گریه و سوگواری نکردم؛ سیاه نپوشیدم؛ زیرا جزو نادر افرادی بود که خداوند دعایش را اجابت کرد. همیشه خواسته اش این بود که ایستاده وفات کند. همواره از خدا می خواست که در رختخواب نیفتد که کسی از او پرستاری و نگهداری کند. من از بیمارستان آوردمشان منزل و خودشان کلیدشان را از کیفشان درآوردند و در را باز کردند. این یعنی شادمانی کامل، شکرگزاری کامل، یعنی فهمیدم چه کردی. هم او فهمید خدا چه کرد و هم من فهمیدم بر ما چه گذشت. پس این سوگواری ندارد، به سوی نور و روشنایی رفتن اشک ریختن و روسری سیاه ندارد مادرم جسمش رفته است. رنج های من و مادرم را بگذاریم مانند فانوس هایی که ژاپنی ها به آسمان می فرستند، به خدا برسد. گرچه او می داند اما بگذار بنده اش نداند؛ بگذار تکبرها و خودستایی ها، بهره بردار از شرکت در این گونه مراسم ها را کسب و کار خود کنند؛ که کسب کارشان همین است، نه هنر. شادی دیدن پرواز و بال گشودن مادرم با آن لبخند زیبا و صورت مهربان و جذاب همواره برایم به یادماندنی است.» (تابناک)
چندی قبل در فضای مجازی خبر فوت ثریا قاسمی منتشر شد که البته بعد از مدت کوتاهی نیز آن خبر توسط خبرگزاریهای داخلی تکذیب شد.
او در این باره میگوید:
«در منزل دخترم در آلمان بودم که از خبرگزاریها با من تماس گرفتند، چون تماسهای کاری از طریق موبایلم صورت میگیرد، بنابراین موبایل ایرانم را همراه داشته و خاموش نکرده بودم، دیدم یکی پس از دیگری خبرگزاریها تماس میگیرند و حالم را جویا میشوند، متوجه شدم کسی یا کسانی در فضای مجازی شایعه فوت من را منتشر کردهاند. واقعاً کار بدی است، زیرا اقوام و آشنایان و دوستان آن فرد اذیت میشوند.»
زمانی که برای فیلم «ویلاییها» در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل زن شد، از او برای شرکت در مراسم اختتامیه دعوتی صورت نگرفت. او در مصاحبهای گفت: «من از جشنواره و نتایجاش خبر چندانی ندارم و دوستان اطرافم به من گفتند چه اتفاقهایی افتاده و حتی آنها به من گفتند که جایزه گرفتم. من اصلا اطلاع نداشتم که بخواهم به این مراسم بیایم، قاعدتا باید اینطور میبود که زنگ میزدند و اطلاع میدادند اما این اتفاق نیفتاد. فکر میکنم چنین رفتاری جزو آداب دعوتهای رسمی است که باید به آنها اهمیت داد. وقتی چنین رفتاری صورت نمیگیرد طبیعی است که من هم پیگیر نمیشوم و حالا هم از هیچ چیز اطلاع ندارم. البته ممکن است یک دعوتنامهای به دفتر تهیهکننده فرستاده باشند ولی این مسئله به شخص من ربطی ندارد. وقتی ما میخواهیم یک فرد به خصوص را به جایی یا حتی منزلمان دعوت کنیم از خود شخص رسما دعوت به عمل میآوریم. این کار را حتی با یک تلفن هم میتوان انجام داد و به نظرم پیش پا افتادهترین حالت ممکن است. حالا ممکن بود من باز هم نروم و نتوانم در مراسم شرکت داشته باشم اما فکر میکنم اصول و قاعده چیزی غیر از این رفتار را میطلبید.
من همان قدر برای مسئولین جشنواره بیاهمیت بودم که آنها برای من!
اصلا من جایزه را میخواهم چه کار کنم؟ بهتر است به جای همه این تشریفات و برو و بیاهای تجملاتی که این همه آدم ۶ ماه یا یکسال از وقت شان را برای ده روز صرف میکنند که آدمها بیایند فیلم ببینند و بعد هم به چهار نفر سیمرغ بدهند، فکری برای ساماندهی وضعیت نا به سامان هنرمندان بیکار و بیمار بکنند.» (خبرآنلاین)
وی عضو افتخاری و سفیر انجمن اهدای عضو میباشد.
او برای آشناکردن مردم با این امر حسنه به نقاط مختلف کشور و حتی کشورهای دیگر رفته و در این باره سخنرانیهای متعددی نیز انجام داده است. وی در این باره میگوید:
«به کسی لطمه نمیخورد برای اهدای عضوش، آن عمل در شرایط خاص انجام میپذیرد. این شناخت در بسیاری از نقاط ایران و حتی جهان که من درباره آن صحبت کردم وجود نداشت، و بعضاً پرخاشگرانه میگویند: که ما دوست نداریم به اعضای عزیزانمان دستبرد زده شود. هرچند در این چند سال اخیر وضعیت بهتر شده است، پزشکان ما نیز در این زمینه، یعنی عمل پیوند بسیار متبحر هستند.»
- ما وقتی یک نقش را بازی میکنیم آن را به وجود میآوریم و این کار درست مثل مادری است که فرزندی را به دنیا میآورد. علاوه بر این در این عرصه هنرجو باید فیلم را جور دیگری ببیند همچنین خواندن رمان نمایشنامه خیلی اهمیت دارد چرا که هنر تنها این نیست که خوب جلو دوربین ظاهر شوی بلکه شیوه این قرارگیری اهمیت دارد.
- چیزی که خیلی من را عصبانی میکند، حضور نابلدهایی است که کاری را بهزور عهدهدار میشوند. من هنگام رویارویی با آنها مدام با خودم کلنجار میروم و حرف میزنم تا آرام شوم و بتوانم به کار ادامه دهم.
- بازی صادقانه مهمترین نکتهای است که به ماندگاری و تأثیرگذاری نقش روی مخاطب کمک میکند، خود من همیشه واقعاً اشک میریزم، میخندم و عصبانی میشوم چرا که این انرژی قطعاً به بیننده هم منتقل میشود و او را به باورپذیری کار نزدیک و نزدیکتر میکند.
۱۳۷۹: سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای بازی در فیلم «مارال» در نوزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر
۱۳۷۹: برنده بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره کانزاسسیتی برای بازی در فیلم «مارال»
۱۳۸۰: جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن از جشن خانه سینما برای بازی در فیلم «شام آخر»
۱۳۹۵: سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای بازی در فیلم «ویلاییها» در سی و پنجمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر
۱۳۹۷: جایزه بهترین بازیگر زن مکمل برای بازی در فیلم «ویلاییها» از پنجاه و هشتمین دوره جشنواره آسیا پاسفیک