جستجو در سایت

مازیار لرستانی

بایوگرافی

مازیار لرستانی در ۳۱ خرداد ۱۳۴۵ در شهر تهران متولد شده و بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون می‌باشد.

مازیار لرستانی - شهره لرستانی

وی فارغ‌التحصیل کارشناسی رشته کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد رشته فیلمنامه‌نویسی سینما از مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی مجتمع فیلمسازی باغ فردوس می‌باشد. بازی در تئاتر با نمایش‌های دانشجویی آغاز نموده و بازی در سینما را از سال ۱۳۷۰ با فیلم «نیاز» به کارگردانی علیرضا داوودنژاد تجربه کرد. 

مجموعه تلویزیونی «هتل» به کارگردانی مرضیه برومند و فیلم سینمایی «مأموریت آقای شادی» و چندین تله‌فیلم دیگر از جمله آثاری است که او به‌عنوان نویسنده در آنان حضور داشته است.

چندین فیلم کوتاه و تله‌فیلم از جمله کارهایی است که وی نویسندگی و کارگردانی کرده است.

وی مدرس جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، مدرسه عالی صداوسیما، دانشگاه اسلامی الزهرا، دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی واحد هنر و معماری، مدرسه عالی شهید شرافت، کانون تئاتر بانوان و نیز مؤسس و سرپرست گروه تئاتر «آگر»، رئیس فرهنگسرای سالمند، طراح و رئیس خانه پیش‌کسوتان هنر می‌باشد.

 

کودکی و نوجوانی مازیار لرستانی

کودکی مازیار لرستانی

مازیار صالحی لرستانی سال ۱۳۴۵ در بیمارستان هشترودیان تهران از خانواده‌ای اصالتاً خرم‌آبادی متولد شد. او یک خواهر بزرگ‌تر به نام شراره و برادری کوچک‌تر از خودش به نام شهاب دارد.

خواهرش شراره متولد ۱۰ بهمن ۱۳۳۹ تهران فارغ‌التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه هنر و فوق‌لیسانس پژوهش هنر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران می‌باشد. او نقاش و شاعر است و تا کنون دو مجموعه شعر از وی منتشر شده است. 

پدرش قاضی بازنشسته و مادرش نیز بازنشسته آموزش‌وپرورش می‌باشد. خانواده لرستانی اهل ادب و فرهنگ و هنردوست هستند. 

لرستانی درباره خانواده‌اش می‌گوید:

«پدر و مادر و خانواده در کل به هنر و فرهنگ علاقه داشتند. تفریح دوران کودکی ما مشاعره، شعر خواندن و کتاب خواندن بود. یک شب در میان به همراه خانواده به سینما می‌رفتیم و فیلم‌های خارجی و یا ایرانی را تماشا می‌کردیم و به‌واسطه شغل پدر همیشه نیز مهمان سینما بودیم.»

آن‌ها به‌واسطه شغل پدر خانواده در مازیارای مختلفی زندگی کردند. زمانی در بروجرد و زمانی را در همدان سپری کردند. 

او درباره شغل پدر و خاطراتی که از همراهی با او در دادگاه دارد می‌گوید:

«پدرم، من و برادرم را با خود به دادگاه می‌برد، چون او قاضی دادگاه خانواده بود، ما از زیر میز بسیار بزرگ دادگستری دعواهای زن و همسرانشان را تماشا می‌کردیم. خاطرات جالبی از آن زمان و تماشا کردن از درز میز دادگستری دارم، اما از دعواهای آنان می‌ترسیدیم، هنوز هم این ترس با من است، یعنی در این سن اگر دعوای زن‌وشوهری را ببینم هراسان می‌شوم. ولی این فضا باعث شد برخوردهای زن‌وشوهری و حتی مواجهات این شکلی را خیلی دقیق و با جزئیات بیاموزم و بعدتر در دیالوگ‌نویسی به من کمک کند.»

خانواده آن‌ها خانواده‌ای اهل هنر و البته بسیار سرزنده و شاد بودند، لرستانی خاطرات بسیار دلنشینی از آن دوران دارد. او می‌گوید:

«شاید عجیب به نظر بیاید، اما من بوی «ویسک» و «امشی» را به‌خاطر خاطرات زیبای کودکی دوست دارم، بوی «ویسک» و «امشی» من را آرام می‌کند. وقتی که همدان بودیم، به‌خاطر سرمای زیاد همیشه استخوان درد داشتیم و با زدن «ویسک»، آن درد آرام می‌شد. این حس همچنان با من است، هنوز هم وقتی بوی «ویسک» به مشامم می‌رسد آرام می‌شوم. «امشی» نیز حس و حال دوران خوش کوکی و جمع‌شدن فامیل و پدربزرگ و خاطرات بسیار زیبای آن زمان را برایم تداعی می‌کند.»

 

تحصیلات مازیار لرستانی

از لحاظ درسی او دانش‌آموز متوسطی محسوب می‌شد، ولی در ادبیات و انشا ممتاز بود. از همان دوران مدرسه نیز به کارهای هنری و تئاتر علاقه‌مند بود و بیشتر وقت و زمان خود را به آن اختصاص می‌داد. او در این باره می‌گوید:

«درس را در حد کفایت می‌خواندم، اما انشا و ادبیاتم بسیار خوب بود، در عوض ریاضی‌ام بسیار ضعیف بود و هنوز هم در این مقوله بسیار مشکل دارم و متضرر شده‌ام، من اصلاً متوجه نشدم که ریاضی را برای چه اختراع کرده‌اند!»

با اینکه در دبیرستان رشته اقتصاد می‌خواند در مقطع نهم نمره درس ریاضی‌اش ۱٫۷۵ شده و در آن درس تجدید شد.

سپس به تهران بازگشته و دیپلم می‌گیرد و در کنکور سراسری در رشته تئاتر رتبه ۲ و در رشته سینما رتبه ۳ را به دست آورد.

به توصیه خواهر و بر خلاف میل خودش کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را برگزید و در سال ۱۳۶۹ فارغ‌التحصیل شد.

یک سال بعد در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی مجتمع فیلمسازی باغ فردوس در رشته فیلم‌نامه‌نویسی سینما نام‌نویسی کرده و در سال ۱۳۷۳ معادل کارشناسی ارشد را از آن مرکز دریافت کرد.
وی همچنین مدرس جهاد دانشگاه ای دانشگاه تهران و دانشگاه الزهرا و همچنین دانشگاه آزاد تهران واحد هنر و معماری می‌باشد.

 

آغاز فعالیت هنری مازیار لرستانی

او به‌واسطه خانواده که اهل فرهنگ و هنر بودند از همان دوران کودکی با هنر آشنا شده و خیلی زود مسیر زندگی خویش را پیدا کرده بود. او در این باره می گوید:

«من فرزند دوم خانواده هستم و ویژگی های فرزندان دوم را دارم، یعنی سرکشی، جسور بودن، توجه طلب تر بودن و از این دست ویژگی‌ها شاید به خاطرهمین هم هسمت هنر رفتم. در بچگی شاد و سرزنده بودم و خانواده را با تقلید صدا‌ها و جوک گفتن‌ها  شاد می‌کردم.»

او درباره علاقه به سینما و کارگردانی می‌گوید:

«از ۵ سالگی می‌خواستم وارد حرفه هنری و کارگردانی بشوم.
خانه عمو نظام که می‌رفتیم، در همان کودکی وقتی برنامه اجرا می‌کردم در آخر پرده را می‌کشیدم و می‌گفتم: کارگردان مازیار لرستانی.
کلاس دوم بودم که پشت بخاری پنهان می‌شدم و شروع می‌کردم به نوشتن داستان و یا دیالوگ‌های اعضای خانواده را عیناً می‌نوشتم بدون اینکه بدانم دارم چه کاری انجام می‌دهم، بعد از پشت بخاری می‌آمدم بیرون همان‌ها را برای اعضای خانواده می‌خواندم، و این باعث خنده آنان می‌شد.»

در مدرسه پای ثابت گروه‌های تئاتر بود و تقریبا همه کارهای نمایش، اعم از کارگردانی، نویسندگی و بازیگری را خودش به تنهایی انجام می‌داد. وی در این باره می گوید:

«آن اوايل نمایشنامه‌ نویسی که بلد نبودم اما قصه‌هایی شبیه نمایشنامه می نوشتم و با گروه تئاترمان اجرا می کردم. هميشه گروه تئاتر مدرسه با من بود ، از نوشتن و به وجود آوردن لذت می بردم.»

اکثر نمایشنامه‌هایی که او و گروهش اجرا می‌کردند طنز بود و به همین دلیل در مدرسه نزد دانش‌آموزان و معلمان محبوب شده بود و او را تحسین می‌کردند. او در این باره می‌گوید:

«من از کلاس پنجم به بعد در تئاترهای مدرسه حضور فعالی داشتم، کارگردانی و نویسندگی می‌کردم، چون کارها بیشتر طنز بود به همین دلیل خیلی محبوب بودم. در همدان که بودیم به‌خاطر سرمای بسیار زیاد در مدرسه اتاق ورزش داشتیم، من در اتاق ورزش دیدم دو سیم بر روی زمین افتاده است، به بچه‌ها گفتم من الان می‌روم و آن‌ها را به یکدیگر وصل می‌کنم و وقتی سیم را در دست گرفتم، برق من را گرفت و در جا می‌لرزیدم، بعد از مدتی لرزیدن، برق من را به گوشه سالن پرتاب کرد، دوستان که اطراف من بودند فکر می‌کردند اینها بازی و هنر من است، سخت به وجد آمده و من را تشویق می‌کردند، درحالی‌که واقعاً من را برق‌گرفته بود.»

 

مازیار لرستانی در تئاتر

به‌محض ورود به دانشگاه در سال ۱۳۶۴، فعالیت حرفه‌ای خود را با بازی در نمایش‌های دانشجویی از جمله «آدم‌برفی»، «زیبایی بی‌اعتنا»، «من به باغ عرفان»، «آژاکس»، «پیشنهاد ازدواج»، «تبعیدی‌ها»، و… تجربه کرد و تا ۱۳۶۹ ادامه داد.

وی از سال ۱۳۶۶ تاکنون کارگردانی ۱۷ تئاتر حرفه‌ای در تئاتر شهر از جمله «خسیس دهکده روگافورد»، «گالری»، «پرده‌برداری»، «عقاب»، «داش آکل»، «آنتی گون»، «متوری»، «بنگاه تئاترال»، «تلخ بازی قمردرعقرب»، «شعبده و طلسم»، «زندگی دوگانه»، «پیک‌نیک در میدان جنگ» و «پوست شیر» را بر عهده داشته است.

 نمایش «سلطان مار» نوشته بهرام بیضائی، یکی از موفق‌ترین اجراهای تئاتر در دهه هفتاد از جمله کارهای موفق اوست. همچنین کارگردانی نمایش تلویزیونی «در پوست شیر» نوشته شون اوکیسی، برای شبکه چهار را انجام داده است.
او در سال ۱۳۹۸ در صفحه اینستاگرام خویش وعده اجرای نمایش «هملت» به گویش «لری» را داده بود.

 

مازیار لرستانی و نویسندگی

پدر مازیار لرستانی نیز به‌مانند خواهرش شاعر بوده و از وی دو مجموعه شعر منتشر شده است. 
 لرستانی نیز دستی بر قلم دارد، اما شاعر نبوده و تا کنون دو مجموعه داستان کوتاه نوشته است.

 

مازیار لرستانی در سینما و تلویزیون

پس از ایفای نقشی کوتاه در سریال «اغر بخیر» (۱۳۶۵) به کارگردانی مجید بهشتی، بازی در سینما را از سال ۱۳۷۰ با فیلم «نیاز» به کارگردانی علیرضا داوودنژاد آغاز کرد.

لرستانی درباره نحوه انتخاب خویش برای این فیلم توسط داوودنژاد می‌گوید:

«آن زمان خیلی فعال بودم، نمایش‌های بسیاری را کارگردانی و بازی کرده بودم. تا این که سر نمایش «زیبای بی‌اعتنا» در یکی از اجراها آقای داوودنژاد و صلح میرزایی برای تماشا آمده بودند. وقتی آن کارگردان‌ها را دیدم، استرس گرفته و خیلی هول شدم و حین اجرا به دیوار دکور برخورد کردم و دکور فروریخت، اما با همه این اتفاقات همچنان بازی و راکورد خودم را حفظ کردم. آقای داوودنژاد بازی من را پسندید.»

این فیلم در زمان خودش بسیار دیده شد و موفقیت بی‌نظیری برای علیرضا داوودنژاد، قاضی‌نژاد (فیلم‌نامه‌نویس) و مازیار لرستانی محسوب می‌شد. او در این باره می‌گوید:

«بعد از اکران «نیاز» و جشنواره فجر بسیار شناخته شدم و همه به من تبریک می‌گفتند. جالب این که وقتی به سازمان تئاتر رفتم، با این که قبل از آن نمایش‌های بسیاری را کارگردانی و بازی کرده بودم، همه برای آن فیلم به من تبریک می‌گفتند»

بعد از آن در مجموعه‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی پرشمار دیگری نظیر: «آذرخش» احمدرضا درویش، «پناهنده» رسول ملاقلی‌پور، «مروارید سیاه» حبیب‌الله بهمنی و ... بازی کرد. تا این‌که در فیلم «لیلی با من است» کمال تبریزی با ایفای نقشی متفاوت در ژانر کمدی بسیار خوش درخشید. 


مازیار لرستانی و بازی در ژانر کمدی

با بازی در فیلم «لیلی با من است» مازیار لرستانی به‌عنوان بازیگر فیلم‌های طنز بیش‌ازپیش شناخته شد و بعد از آن در سریال‌ها و فیلم‌های طنز و پر فروش سینما و تلویزیون بازی کرد، آثاری همچون: «آپارتمان»، «زیر درخت هلو»، «هزارپا»، «اخراجی‌ها 1 و 2»، «پیامک از دیار باقی» و ... که هر کدام در زمان اکران و پخش بسیار محبوب و پرمخاطب بوده اند.

لرستانی یکی از پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون ایران به شمار می‌رود که تا به امروز در طی ۳ دهه فعالیت هنری خود در بین ۷۰ اثر مختلف ایفای نقش کرده است که در هرکدام از آن‌ها به‌خوبی دیده شد. به گفته لرستانی او به بازیگری آن‌چنان علاقه نداشته و بیش از آن به کارگردانی علاقه‌مند است، اما از آن جایی که او از این طریق امرارمعاش می‌کند چاره دیگری هم ندارد. وی در این باره می‌گوید:

 «کارگردانی و نویسندگی را بیشتر از بازیگری دوست دارم اما آن چیزی که مردم از من می‌شناسند همان بازیگری است. در بین فیلم‌ها و نقش‌هایی که بازی کرده‌ام هنوز کاری که خیلی دوستش داشته باشم را بازی نکرده‌ام، اما در کارنامه خودم کاری که با آقای لطیفی انجام داده‌ام به نام «فرار بزرگ» را دوست دارم. چون بعد از سال‌ها یعنی ۸ یا ۹ سال دوری از بازیگری آن را بازی کرده‌ام و بازگشت دوباره من محسوب می‌شود. به‌غیراز آن «زیر درخت هلو» را هم که با آقای جبلی بازی کردم دوست داشتم.» (دورهمی)

 

مازیار لرستانی و کارگردانی

مجموعه تلویزیونی «هتل» به کارگردانی مرضیه برومند و فیلم سینمایی «مأموریت آقای شادی» و چندین تله‌فیلم دیگر از جمله آثاری است که او به‌عنوان نویسنده در آنان حضور داشته است و اما کارگردانی را با تئاتر تلویزیونی «در پوست شیر» در سال ۱۳۷۹ آغاز کرده و تا کنون ۶ فیلم تلویزیونی، ۲ تئاتر تلویزیونی و ۱ سریال را کارگردانی کرده است. 
اما هنوز موفق نشده که فیلم سینمایی بلند موردنظر و محبوب خویش را بسازد، فیلمی با عنوان «ودود» که داستان آن فیلم در بستر طنز گروتسکی واقع می‌شود.  


تأسیس «خانه پیش‌کسوتان هنر» توسط مازیار لرستانی

در سال ۱۳۸۲ او «خانه پیش‌کسوتان هنر» را تأسیس کرد و به مدت هشت سال دغدغه و مسئله اصلی زندگی‌اش دستگیری و کمک به هنرمندان پیش‌کسوت و فراموش شده بوده است. مازیار لرستانی در این باره می‌گوید:

«آن سال‌ها به فکر تأسیس مرکزی افتادم که بشود با استفاده از خیرین دست هنرمندان پیش‌کسوت فراموش شده که بعضی از آن‌ها حتی از پرداخت هزینه‌های درمان خویش ناتوان بوده‌اند را بگیریم و کمک‌حالشان باشیم. هرچند بعد از چند سال بخش دولتی آمد و خودش مرکزی تأسیس کرد اما کارایی لازم را نداشته و ندارد، چون از جنس هنرمندان نیست. با این حساب همچنان کمک به هنرمندان پیش‌کسوت همچنان یکی از دغدغه‌های من است.» 

 

افسردگی و چاقی مازیار لرستانی

مازیار لرستانی می‌گوید عامل اصلی چاقی او مشکل بیماری در غده هیپوفیز مغزش می‌باشد و علاوه‌برآن رسیدگی به هنرمندان پیش‌کسوت و ازدست‌دادن ایشان به‌مرورزمان (به علت کهولت سن و بیماری) برای او افسردگی به ارمغان آورد. او در این باره می‌گوید:

«من بیماری دارم که عامل اصلی چاقی‌ام است شاید باورتان نشود من لب به شکلات و شیرینی و این چیزها نمی‌زنم اما من مشکل «هیپو تیروئید» دارم که یک قسمت داخل «هیپوفیزم» بد عمل می‌کند. علاوه بر این، آن روزها (خانه پیش‌کسوتان هنر) مدام به فکر حل مشکلات دیگران بودم مراقب بودم ببینم چه کسی بیمار است یا چه کسی به رحمت خدا رفته و باید برای بزرگداشتش اقدام کرد. آن دوران چون من کانال غم و درد آن عزیزان هم شده بودم باعث شد بیشتر چاق بشوم و عصبی خوری می‌کردم و ۱۲۷ کیلوگرم شده بودم.»

اضافه‌وزن بیش از اندازه مازیار لرستانی باعث شد که او چند سالی به سمت بازیگری تئاتر، تلویزیون و سینما نرود و بیشتر وقت خود را به رفع مشکلات و دستگیری هنرمندان پیش‌کسوت بگذراند و مشکلات خود را فراموش کند. وی در این باره می‌گوید:

«یک روز که داشتم دفتر خودم را که کارهایم را آنجا می‌نوشتم و اسامی هنرمندان پیش‌کسوت را آن جا نوشته بودم تا خیران را به آن‌ها وصل کنم، داشتم دفتر را ورق می‌زدم که ببینم کسی را از قلم نینداخته‌ام که ناگهان رسیدم به اسم لرستانی، با خودم گفتم ای داد، من خودم را فراموش کرده‌ام. باران می‌آمد و از دفتر کار بیرون زدم و همین‌طور پیاده در خیابان ولیعصر راه می‌رفتم که به ویترین مغازه‌ای رسیدم و در آینه آن خودم را دیدم.
بعد با خودم گفتم با خودت چه کردی؟ بعد تصمیم گرفتم با همین وضع کار کنم، به مازیار لرستانی اهمیت بدهم و به او رسیدگی کنم. تا اینکه بعد از آن رفتم پیش طبیب ماهری به نام خانم پروین قربان‌پور و ۴۳ کیلوگرم وزن کم کردم و این خیلی به تعادل من کمک کرد.»

بعدازاین دوره لرستانی پیشنهاد کاری محمدحسین لطیفی برای بازی در سریال «فرار بزرگ» را پذیرفت و با آن مجموعه بار دیگر به عرصه هنر بازگشت. 
فرار بزرگ یک مجموعه تلویزیونی محصول سال ۱۳۸۳ به کارگردانی محمدحسین لطیفی، نویسندگی سیامک صفری و تهیه‌کنندگی سیدکمال طباطبایی است که در پاییز و زمستان ۱۳۸۴ از شبکه یک پخش شد. این سریال به هجو وقایع سیاسی عصر پهلوی می‌پردازد.

 

مازیار لرستانی دررادیو و «داستان شب»

لرستانی در بین سال‌های ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۷ که درگیر «خانه پیش‌کسوتان هنر» بود در نمایش‌های رادیویی «قصه شب» فعالیت می‌کرد. وی در این باره می‌گوید:

«اواخر دهه هفتاد من خیلی چاق شده بودم و دلم نمی‌خواست که به صحنه تئاتر و یا تلویزیون بروم، بنابراین رفتم رادیو و در «داستان شب» فعالیت و بازی می‌کردم. در اولین نمایشی هم که بازی کردم، کاری بود برای خانم مریم معترف و اولین نقشی را هم که بازی کردم، نقش «سیاه» بود.»

 

تغییر نام و هویت مازیار لرستانی

مازیار لرستانی که از پیش‌تر با نام شهره لرستانی در عرصه هنر وارد و شناخته شده بود در تیرماه ۱۴۰۱ با انتشار پستی در صفحه‌ی شخصی خود در اینستاگرام از نام و هویت جدیدش به عنوان مازیار لرستانی رونمایی کرد.

او در این پست نوشت:

"من، آهنگهایی هستم که در تنهایی خود گوش میدهم ...
من تمام اشکهایی هستم که سراسر زندگی ،در خفا ریخته ام ....
درد هایی که کشیده ام ....
من ،تمام تجربه های تلخ و شیرین ، تمام اتفاقهای زندگی.... آنان که فقط بر من رفته است ، هستم ...
من ...،تمام انتخاب هایم،...در تمام لحظات زیسته ام در این کره خاکم.....
این منم ،منی که ،عاقبت ،تکه های زخم خورده وجودش،یکپارچه شد ....
حالا..تکه های وجود من،تمام زندگی ام شوید ...کنارم بمانید تا با هم پیر شویم ....همراه باشیدبا پاهای خسته و دل شکسته ام .......
و صدایی ،از اعماق کودکی ،مرا بنام ،خواند :
ما،زیاریم و به یار برمی گردیم ...
مازیار..... اسامی را ،خدا می فرستد

پی نوشت :بعد از سردرگمی های بسیار ....
..وتلاطمی از پس تلاطم ....و .....
انسان ، در لحظه مرگ هم ،امکان دوباره زاده شدن دارد... زهی توفیق
که زنده ام و رسالت ام مرا زنده نگهداشته .....
پی نوشت دوم:شعر و صدااز هنرمند ناب مهدی امیری...است."

 

او همچنین در یک فایل صوتی توضیح داده است: من ۵۶ سال با اسم شهره زندگی کردم اما از آنجایی که عرفا و شرعا دیگر زن نیستم، در ماه‌های آینده مراحل قانونی را طی خواهم کرد تا در شناسنامه هم نامم را تغییر دهم و دردی را که از بچگی داشتم، به درمان برسانم و امیدوارم بتوانم باز هم زیر سایه‌ی بزرگان سینمای ایران به مردم کشورم خدمت کنم و شادی و نشاطم را در قالب دیگری به مردم منتقل کنم. 

 

حواشی

- ترس مازیار لرستانی از حیوانات و نگهداری از گربه

مازیار لرستانی سال‌ها از حیوانات می‌ترسید و نسبت به آن‌ها فوبیا داشت تا این‌که در مجموعه «ماجراهای خاله دنا و شپلک» آن مسئله را در خود درمان کرده و اکنون در خانه خود از تعداد بسیار زیادی گربه نگهداری می‌کند. سلطانی در این باره می‌گوید: «ما سر آن مجموعه شیر دوماهه و خرس شش‌ماهه و بسیاری دیگر از حیوانات را سر فیلم‌برداری آوردیم. اما این حیوانات چون بزرگ شده بودند گاهی حتی به ما حمله هم می‌کردند (با خنده)، اما با همه این‌ها ما آن کار را ساختیم و اتفاقاً دو بار از شبکه دوم سیما پخش شد.» (دورهمی)

 

- ابتلای مازیار لرستانی به کرونا

مردادماه سال ۱۴۰۰ مازیار سلطانی به بیماری کرونا مبتلا شد و به‌واسطة بالارفتن فشار و قند خون و پایین آمدن ضربان قلبش به آی‌سی‌یو منتقل شد و به مدت هشت روز در بیمارستان بستری شد او در صفحه شخصی اینستاگرامش عنوان کرد که به کرونا نوع دلتا مبتلا شده است. 

 

- گلایه مازیار لرستانی از باندبازی در سینما

مازیار لرستانی در سال ۱۳۹۸ از اینکه شش سال است فیلمنامه‌هایش مدام رد می‌شوند و نمی‌تواند در تلویزیون کار کند، گلایه کرد و این اتفاق را ناشی از وجود باندبازی دانست. وی در صفحه اینستاگرامش نوشت:

«امشب غربت عجیبی داشتم ... خیلی بده آدم در وطن خودش بیگانه باشه ...دردلش پی دلدار بگرده...در جیبش دنبال پول بگرده...این همه فیلمنامه بفروش داشته باشه اما هیچ پارتی و امکانی واسه ساختنش نداشته باشه...تف به این غربت...سی و پنج سال درس خوندم کار هنری کردم، واسه کار کردن توی تلویزیون مملکت خودم شش ساله به هر دری می‌زنم طرح‌هام رد می‌شن چون همه جا باندبازیه، پول و امکانات همه دست از ما بهترانه، کسانی برنامه‌سازی می‌کنن که نه به لحاظ تجربی، نه علمی و نه هنری حتی به پای شاگردهای منم نمی‌رسن...خسته شدم...غم غربت توی وطن منو کشت.»

 

نقل‌قول‌ها

- من در زندگی بسیار شکست خوردم گاهی یاد مورچه‌ای می‌افتم که در خرابه‌ای دیده شده است و بارهاوبارها باری را برده است و شاید بار هزارم به نتیجه رسیده است و یکی از تاریخ‌نگاران این را به رشته تحریر درآورده که من این مورچه را چندین بار دیدم و دیدم. (دورهمی)

 

- به من می‌گویند چرا کلاه می‌گذاری؟ چرا تیپ مردانه داری؟ من می‌گویم بیاییم این چراها را برداریم، آدم‌ها را همان جور که هستند بپذیریم، آدم‌ها را همان‌طور که هستند دوست بداریم.
و آن‌قدر سعی نکنیم همه شبیه هم باشیم. ارتش که نیست لباس فرم بپوشیم. هرکسی یک‌رنگی را دوست دارد. یک طرح لباس دوست دارد. به هم احترام بگذاریم. به خواسته‌های همدیگر احترام بگذاریم. ذات انسان بودن مهم است. نه آن چیزی که ما با آن متفاوت میشیم. دست از قضاوت کردن برداریم. تفاوت‌هاست که زندگی را زیبا می‌کند. (شب آهنگی)

 

- چرا مردم حرمت بزرگ و کوچک را یادشان رفته، چرا حرمت همسایه را یادشان رفته، همه منتظر هستند که به هم توهین کنند، از کی ما ایرانیان انقدر مردمان بدی شده‌ایم. ایرانی جماعت از کی انقدر بد شد؟ چه شد که در خیابان همه به همه فحش می‌دهیم؟ چه شد که کسی چشم ندارد کسی را ببیند؟ همه فقط منافع شخصی خودشان را می‌بینند. خیلی ناراحتم که اخلاقیات در اجتماع دارد از بین می‌رود. ما یک امام حسین می‌گفتیم: پشتمان تیر می‌کشید. اما نسل جدید به هیچ‌چیز باور ندارد. (صفحه شخصی اینستاگرام)

 

جوایز و نامزدی‌های مازیار لرستانی

دریافت جایزه بهترین کارگردانی فیلم کوتاه از جشنواره شانزدهم فیلم کوتاه برای کارگردانی فیلم «ننه» 

دریافت دیپلم افتخار بهترین کارگردانی نمایش تلویزیونی از جشنواره چهارم سیما برای کارگردانی نمایش تلویزیونی «در پوست شیر» 

۱۳۷۰: دریافت لوح و دیپلم افتخار اولین کارگردان زن سیاه‌بازی در ایران از جشنواره سوم نمایش‌های سنتی برای کارگردانی نمایش «بنگاه تئاترال» 
 

گالری تصاویر