جستجو در سایت

حامد محمدی

زندگینامه

حامد محمدی متولد 1358 در تهران، کارگردان و فیلمنامه‌نویس و نویسنده ایرانی است. او دارنده مدرک لیسانس حقوق بین الملل از دانشگاه تهران است. وی در فیلم سینمایی «مارمولک» که در سال 1382 به کارگردانی کمال تبریزی و تهیه‌کنندگی منوچهر محمدی ساخته شد، در سمت جانشین تهیه‌کننده حضور داشت. او در سال 1387 با نوشتن فیلم‌نامه فیلم «طلا و مس» نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌نامه جشنواره فیلم فجر و جایزه بهترین فیلم‌نامه جشن سینمای ایران شده و در جشن سینمایی حافظ (جشن خانه سینما) در آن سال تندیس حافظ برای بهترین فیلمنامه را دریافت کرد. فیلمنامه بعدی او به نام «حوض نقاشی» در سال 1391 به کارگردانی مازیار میری ساخته شد. وی در سال 1392 اولین فیلم سینمایی خود به نام «فرشته‌ها با هم می‌آیند» را کارگردانی کرد. او تاکنون فیلم‌های سینمایی «اکسیدان»، «چهارانگشت»، «چپ راست» و مجموعه تلویزیونی «زعفرانی» را نویسندگی و کارگردانی کرده است و اخیرا برای شبکه نمایش خانگی مجموعه «قبله عالم» را کار کرده است. از حامد محمدی دو مجموعه داستان کوتاه به نام‌های «شش و سی و دو دقیقه میدان تجریش» و «عاشقی روی خط عابر پیاده» منتشر شده است. بیوگرافی کامل: حامد محمدی در خانواده‌ای هنرمند و اهل سینما در هجدهم آذرماه سال 1358 در تهران متولد شد. پدرش منوچهر محمدی از تهیه‌کنندگان باسابقه و نام‌آشنای سینمای ایران محسوب می‌شود. او فارغ‌التحصیل رشته حقوق بین‌الملل از دانشگاه تهران است. آغاز فعالیت هنری: اولین‌بار در سن 6 سالگی در فیلم «آن‌سوی مه» به کارگردانی منوچهر عسگری‌نسب و نویسندگی سید محمد بهشتی جلوی دوربین به‌عنوان بازیگر قرار گرفت. وی در این باره می‌گوید: «سال 64 برای آن فیلم بازیگر پسربچه بازیگوشی می‌خواستند. لوکیشن فیلم هم نزدیک خانه ما بود. ظاهراً چون کسی را پیدا نکرده بودند از من برای بازی در فیلم استفاده کردند. بازی عجیب‌وغریبی در فیلم نداشتم و فقط در چند پلان حضور داشتم.» او به‌واسطه پدرش که تهیه‌کننده سینما بود از همان عنفوان کودکی با سینما و حال و هوای فیلم‌سازی آشنا شده بود. اما به‌یک‌باره و به‌واسطه پدر خویش وارد سینما نشد. او در این باره می‌گوید: «به‌هیچ‌عنوان کتمان نمی‌کنم که پدرم واسطه ورود جدی و راحت‌ترم به سینما بوده است. کدام پدری است که دلسوز فرزندش نباشد یا امکاناتی را از فرزندش دریغ کند، البته از این نظر که سینما حرفه بی‌رحم و به‌شدت گرانی است باید این امکانات به قول شما به شکل حساب شده و نظام‌مند در اختیار یک کارگردان جوان قرار بگیرد. شاید ورود به سینما برای فرزندان سینماگران راحت باشد، اما ادامه این کار و جدیت در آن به خود شخص و کارهایی که سابقه فیلمسازی‌اش را پر می‌کند، بستگی دارد. یعنی اگر کارهای اولیه با موفقیت همراه نباشد ادامه این کار پذیرفتنی نیست. به‌هرحال توفیق اجباری بوده که خاطرات بچگی‌ام با سینما شکل‌گرفته است. می‌شد از رابطه پدر و پسری استفاده کرد و به قول شما سریع رفت سر اصل مطلب، اما همیشه ترجیح می‌دادم با قدم‌های محکم و حساب شده، به هر کاری وارد شوم. این موضوع توصیه اکید آقای محمدی به‌عنوان تهیه‌کننده‌ای باسابقه در سینما هم بود که قدم‌های اولیه را باید برای ورود به سینما محکم برداشت.» او با اینکه در این حال و هوا رشد پیدا کرده بود در دانشگاه تهران حقوق بین‌الملل خواند و در این رشته فارغ‌التحصیل شد. اما علاقه‌ای که به نویسندگی و سینما داشت مانع از آن شد که در همان رشته نیز فعالیتش را ادامه دهد. او در این باره می‌گوید: «فضایی که در عرصه کارهای حقوقی است عمدتاً با حال و هوای خودم خیلی تناسب ندارد. طبیعی بود که از فعالیت در آن رضایت نداشته باشم و باعث شود کم‌کم از آن جریان فاصله بگیرم. راستش را بخواهید فکر می‌کنم با ابزار سینما و فیلمسازی امکان خدمت بیشتری به مردم دارم و می‌توانم با گفتن حرف‌هایی از جنس مردم، با آنها بیشتر حرف بزنم.» بنابراین او با مطالعه و جدیت در نویسندگی و سینما روزبه‌روز خود را ارتقا بخشیده و توانایی‌های بالقوه خویش را نمایان می‌کرد، علاقه به نویسندگی از کودکی در او وجود داشت، وقتی که به تماشای فیلم می‌نشست، تکه‌های روزنامه را می‌خواند و با رمان‌های نویسندگان مشهور ادبیات روز را شب و شب را روز می‌کرد. محمدی در این باره می‌گوید: «ناگفته نماند علاقه و جدیت در نوشتن از سال‌های دور در من بود و البته تحصیلات در رشته حقوق هم به این مهم کمک می‌کرد. طبیعی است برای نوشتن واقعاً احتیاجی به مطالعات آکادمیک و دانشگاهی نیست و می‌شود با مطالعه حساب شده و برنامه‌ریزی شده درس‌های زیادی گرفت.» بعد از حضوری کوتاه در فیلم «آن‌سوی مه» او در سال 1382 در فیلم «مارمولک» به کارگردانی کمال تبریزی و تهیه‌کنندگی پدرش (منوچهر محمدی) و نویسندگی پیمان قاسم‌خانی به‌عنوان دستیار تهیه به‌صورت حرفه‌ای وارد سینما شد. فیلم مارمولک از هر نظر فیلم موفقی بوده و البته حواشی فراوانی نیز به دنبالش پدید آمد. این فیلم شروع خوبی برای محمدی جوان در عرصه سینما قلمداد می‌شد. منوچهر محمدی: منوچهر محمدی از تهیه‌کنندگان نام‌آشنای کشور و متولد 16 آذرماه سال 1335 در آبادان است. وی فارغ‌التحصیل رشته جامعه‌شناسی دانشگاه تهران می‌باشد. از پروژه‌هایی که او در آن به‌عنوان تهیه‌کننده حضور داشته می‌توان از: مستند «تا شقایق هست» (1366)، «هی جو» (1367)، «گربه آوازه‌خوان» (1369)، «همسر» (1372)، «من زمین را دوست دارم» (1372)، «بازمانده» (1373)، «مسافر ری» (1379)، «زیر نور ماه» (1379)، «ارتفاع پست» (1380)، سریال «خاک سرخ» (1381)، «مارمولک» (1382)، «میم مثل مادر» (1385)، «عصر روز دهم» (1387)، «طلا و مس» (1387)، «ده رقمی» (1387)، «آن‌سوی رودخانه» (1387)، «بوسیدن روی ماه» (1390)، «حوض نقاشی» (1391)، «فرشته‌ها باهم می‌آیند» (1393)، «میهمان داریم» (1393)، «امکان مینا» (1395)، «اکسیدان» (1395)، «چپ راست» (1398)، «خورشید آن ماه» (1399)، سریال «جزیره» (1400) و سریال «قبله عالم» (1400) نام برد. آغاز نویسندگی: اما شاید بتوان گفت حامد محمدی فعالیت حرفه‌ای خویش در سینما را با نوشتن فیلم‌نامه فیلم «طلا و مس» در سال 1388 و به کاگردانی همایون اسعدیان و تهیه‌کنندگی پدرش (منوچهر محمدی) آغاز نمود. گرچه موفقیت این اثر نسبت به آثار شاخص بعدیش مانند فیلم «حوض نقاشی»، بیشتر نبود اما تجربه خوبی برای حامد محمدی محسوب می‌شود و همکاری با هنرمندانی همچون بهروز شعیبی، نگار جواهریان، سحر دولتشاهی و رضا رادمنش را نیز تجربه کرد. فیلم نامه «طلا و مس» در چهاردهمین جشن خانه سینما و بیست و هشمین جشنواره بین المللی فیلم فجر نامزد بهترین فیلم‌نامه شد و در دوازدهمین جشن دنیای تصویر برنده تندیس حافظ برای بهترین فیلم نامه را دریافت کرد. فیلمنامه بعدی او به نام «حوض نقاشی» در سال 1391 به کارگردانی مازیار میری و تهیه‌کنندگی پدرش (منوچهر محمدی) ساخته شد. این فیلم در صدر آرای فیلم‌های منتخب تماشاگران سی و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر قرار گرفت. او درباره فیلم‌نامه و اهمیت آن می‌گوید: «در سینمای ایران و جهان مهم‌ترین بخش، فیلم‌نامه‌نویسی می‌باشد، شاید برای تهیه یک فیلم‌نامه، نویسنده درباره آن اثر و ایده و ساختار داستان سال‌ها فکر کرده باشد و زمان بسیار زیادی را برای آن اختصاص داده باشد و پیاده‌سازی و نوشتن آن فیلم‌نامه آسان‌ترین بخش فیلم‌نامه‌نویسی باشد. متأسفانه در سینمای ایران، تقریباً در اکثر کارها، اگر نگوییم همه و نخواهیم حکم کلی صادر کنیم، در بیشتر آن‌ها آن‌طور که بایدوشاید به این مقوله مهم بها نمی‌دهند.» (برنامه کافه فیلم، شبکه آی‌فیلم) وی مهم‌ترین بخش فیلم‌نامه‌نویسی را استفاده از تجربیات خود و دیگران در قصه می‌داند. محمدی می‌گوید: «مهم‌ترین بخش فیلم‌نامه‌نویسی برای من و شروع این فرایند این است که تجربیات خودم و دیگران را دیده و حال حاصل از آن تجربیات و رویدادها را در کارم می‌آورم.» (برنامه کافه فیلم، شبکه آی‌فیلم) او درباره شخصیت‌های فیلم‌نامه‌هایش و فضای کلی داستان‌هایش می‌گوید: «طبیعی است سینماگر نباید قصه‌های غیرواقعی را تصویر کند. هم قصه‌هایی که در آنها همه مردم خوش و خرم و در رفاه کامل به سرمی برند در حال حاضر غیرواقعی است و هم قصه‌هایی که فقر تمام زندگی مردم را گرفته و اصلاً حال خوشی ندارند. اما اگر برای روایت قصه، دنیایی ملموس و واقعی برای مخاطب تصویر شود فکر می‌کنم کار فیلمساز را راحت می‌کند، چون شخصیت‌هایش برای مردم قابل‌درک و باور است. فقری که در زندگی شخصیت‌های داستان‌های من دیده می‌شود، سیاه‌نمایی نیست، بلکه نزدیک ‌شدن به زندگی عادی و روزمره مردم است. مگر چنین وضع اقتصادی بدی در جامعه نداریم؟ مگر اوضاع اقتصاد کشورمان بیمار نیست؟ مگر مردم ما برای گذران زندگی خود چند شغل ندارند؟ شاید تفاوت این قصه‌ها با قصه‌هایی که فقط تصویر بیمار و سختی از جامعه ارائه می‌دهند در همین باشد که قصه آدم‌های داستان‌های من به‌گونه‌ای روایت می‌شود که در اوج سختی‌های اقتصادی و معیشتی، زندگی عاشقانه‌ای دارند و با لذت‌های کوچک شاد می‌شوند. شخصیت‌هایی که سعی می‌کنم در فیلم‌ها تصویرشان کنم، زندگی را به خودشان و بالطبع اطرافیانشان سخت نمی‌گیرند. این شکل جهان‌بینی و شکل زندگی که در سالیان گذشته وجود داشته، دلیل تغییر زندگی در این سال‌ها، کم‌کم به سمت فراموشی می‌رود.» (روزنامه جام‌جم) حامد محمدی توانست با نوشتن فیلم‌نامه «حوض نقاشی» تجربه حرفه‌ای موفقی برای خود رقم بزند و همکاری در کنار بازیگران بزرگ و باتجربه‌ای نظیر سید شهاب حسینی، نگار جواهریان، فرشته صدرعرفایی و سیامک احصایی توانست سطح کاری او را متحول کند. مجموعه داستان‌های نوشته شده: از حامد محمدی تا کنون چهار اثر، فیلم‌نامه «طلا و مس» (1388)، مجموعه داستان کوتاه «عاشقی روی خط عابر پیاده» (1390)، فیلم‌نامه «چشمانی به رنگ زیتون» (1391) و مجموعه داستان کوتاه «شش و سی و دو دقیقه میدان تجریش» (1391) توسط انتشارات نیستان منتشر گردیده است. اولین تجربه کارگردانی: او در سال 1392 اولین فیلم سینمایی خود به نام «فرشته‌ها با هم می‌آیند» را کارگردانی کرد. محمدی جوان نشان داد موفقیت‌هایش در سینما و فیلمنامه‌نویسی اتفاقی و بر مبنای مناسبات خویشاوندی با پدر تهیه‌کننده‌اش (منوچهر محمدی) نبوده، بلکه بخش زیادی از آن به توانایی خودش مربوط می‌شود. او با ساختن «فرشته‌ها باهم می‌آیند» علاوه بر نویسندگی، کارگردانی آثار خویش را نیز برعهده گرفت، او در این فیلم از بازی‌گردان استفاده کرد. وی در این باره می‌گوید: «فراموش نکنیم که فیلم اولم بود و به‌خاطر تجربه کم از بازی‌گردان استفاده کردم تا هم حرف‌های من را آن‌طور که برای بازیگران قابل‌فهم است به آن‌ها انتقال بدهد و همین‌طور باعث افزایش کیفیت در کارم شود.» محمدی درباره قصه این فیلم در نشست خبری آن اظهار داشت: «هنرمند وظیفه ندارد برای مخاطبان نسخه بپیچد اما می‌تواند در ذهن آن‌ها تلنگرهایی ایجاد کند. من سعی نکردم قصه‌ای پیچیده را روایت کنم تنها با داشته‌هایم سعی کردم قصه‌ای ساده را روایت کنم.» وی درباره ممیزی فیلمش و همین‌طور باورپذیر کردن قصه می‌گوید: «فکر می‌کنم نسل ما، نسل ممیزی است. یعنی می‌دانیم تا کجا باید پیش برویم و آستانه تحمل‌ها تا کجاست. نکته دیگر این که قانون نوشته و مدونی در مورد ممیزی هم نداریم و هیچ‌وقت جایی ذکر نشده که درباره فلان موضوع نباید حرف زد. جذابیت این رشته هم به همین نانوشته بودن چنین موضوعاتی است. فکر می‌کنم حداقل در سینما می‌شود درباره هر موضوعی فیلم ساخت یا حرف زد، اما همه اینها به نوع نگاه فیلمساز بستگی دارد. من در فیلمنامه‌هایی که نوشته‌ام یا فیلمی که ساخته‌ام برای باورپذیر شدن رابطه شخصیت‌ها سعی کردم ارتباط نزدیک‌تری را میان آنها به نمایش بگذارم. فیلمساز باید بتواند با نگاه نجیبانه و پاک ارتباط شخصیت‌های داستانش را به تصویر بکشد و این نمایش صرفاً جهت گیشه و جذب مخاطب نباشد.» (روزنامه جام‌جم) وی در این باره که چرا فیلم‌نامه‌نویسی را ادامه نداده و به کارگردانی روی آورده است می‌گوید: «شاید با یک مثل راحت‌تر بشود جواب این سؤال را داد. باتجربه مختصری که دارم، فیلمنامه‌نویس را مانند مادری می‌دانم که فقط لذت دوران خوش بارداری و بعد تولد کودک را احساس می‌کند، اما بعد از به‌دنیاآمدن بچه مجبور است این نوزاد را به خانواده یا پدر و مادر دیگری بسپارد و نمی‌تواند در خوشی‌ها و البته سختی‌هایی که در زندگی آینده این نوزاد متصور است، شریک باشد. این مادر، رشد کودک و مدرسه رفتن و دانشگاه رفتن او را نمی‌بیند و از افتخار جوانی کودکش بی‌نصیب است. البته حق طبیعی یک کارگردان است متنی را که به تصویر می‌کشد با نگاه خودش کارگردانی کند. خوشبختانه فیلمنامه‌هایی که نوشته‌ام توسط کارگردانان فهیم و با تجربه‌ای به فیلم تبدیل شده و از فیلمنامه چیزی کم نکردند. آنها واقعاً در ماندگار شدن آن قصه‌ها نقش زیاد و قابل‌احترامی داشتند.» (روزنامه جام‌جم) بعد از فیلم «فرشته‌ها باهم می‌آیند» او در سال 1395 فیلم «اکسیدان» را بر روی پرده سینما برد. «اکسیدان» فیلمی در ژانر کمدی و با بازی جواد عزتی، امیر جعفری، شبنم مقدمی و شقایق دهقان می‌باشد. این فیلم با فیلم «فرشته‌ها باهم می‌آیند» بسیار متفاوت بود. او در این باره می‌گوید: «من هم عضوی از این جامعه هستم و احساس می‌کنم حال مردم خوب نیست، شاید این دولت برود و دولتی دیگر بیاید، اما در کل حال مردم خوب نیست. ما هم باید کاری بکنیم، و یکی از ابزارهای ما به‌عنوان فیلم‌ساز خنداندن مردم است، هرچند خنداندن مردم ایران بسیار سخت است. اما من تمام سعی‌ام را کرده‌ام که با احترام به مخاطب ایرانی آن‌ها را بخندانم، البته دغدغه‌هایی هم در پشت فیلم بود که قابل‌اعتنا هستند.» (مجله تصویری طعم نقد) سریال «زعفرانی» : محمدی در نوروز 1395 برای شبکه دوم سیما مجموعه «زعفرانی» را تولید کرد. سریال «زعفرانی» از جمله کارهایی بوده که در آن بازیگران شناخته شده زیادی حضور داشتند و حتی تیتراژ پایانی آن را مهران مدیری خوانده بود، اما این سریال آن‌طور که باید نتوانست رضایت مخاطبان را به دست آورد؛ این مجموعه در اواخر مهرماه 1400 مجدد بر روی آنتن شبکه یکم سیما رفت. فیلم سینمایی «چهار انگشت»: بعد از تجربه نه‌چندان موفق سریال «زعفرانی»، حامد محمدی بار دیگر به سینما بازگشته و این بار کار دیگری را با جواد عزتی و امیر جعفری با عنوان «چهار انگشت» تولید کرد. «چهارانگشت» داستان مردی متصل به بدنه حاکمیت به نام احد فاتحی (با بازی امیر جعفری) است که به کمک مدیر برنامه خود نادر ایستاده (با بازی جواد عزتی) به بهانه سفر به مکه راهی تایلند شده و در آنجا درگیر مشکلاتی می‌شود. این فیلم البته به مانند همکاری پیشین این سه (حامد محمدی، جواد عزتی و امیر جعفری) آنچنان که باید مورد استقبال مخاطبین قرار نگرفت. فیلم سینمایی چپ راست: آخرین فیلم سینمایی که حامد محمدی تولید کرده است، فیلم سینمایی «چپ راست» می‌باشد. این فیلم که پیش‌تولید و تولید آن در دی و بهمن‌ماه سال 1398 در سکوت کامل خبری پیش رفت، نخستین پروژه سینمایی بود که در اولین ساعات اعلام شیوع ویروس کرونا از سمت ستاد ملی مقابله با کرونا، جهت حفظ سلامت و ایمنی هنرمندان و عوامل پروژه، تصمیم به توقف فیلم‌برداری آن گرفته شد. این در حالی است که کمتر از یک هفته تا پایان فیلم‌برداری فیلم «چپ، راست» باقیمانده بود. فیلم چپ راست داستان آقای راستی (با بازی رامبد جوان) می‌باشد که با رقیب چپی‌اش (با بازی پیمان قاسم‌خانی) دشمنی دیرینه دارد و تصمیم می‌گیرد مثل قدیم برایش پاپوش درست کند و همسرش (با بازی سارا بهرامی) و رقیبش (با بازی ویشکا آسایش) هم وارد داستان می‌شوند. این دو رقیب با ورود یک زن غریبه به زندگی‌شان دچار تحول شده و با یکدیگر متحد می‌شوند. در این فیلم رامبد جوان، سروش صحت، پیمان قاسم‌خانی، ستاره اسکندری، ویشکا آسایش، سارا بهرامی و مونا فرجاد هنرنمایی می‌کنند. سریال «قبله عالم»: آخرین پروژه حامد محمدی سریال «قبله عالم» در سال 1400 برای شبکه نمایش خانگی تولید شده بود که هنگام پخش با ممیزی‌ها و حواشی فراوانی همراه بود. این سریال درباره زندگی ناصرالدین‌شاه قاجار و سفر زمان او به حال ساخته شده‌است. قسمت نخست این سریال در 10 مرداد 1400 از طریق پلتفرم فیلیمو منتشر شد. در 21 مهر 1400 پخش سریال «قبله‌عالم» به دلیل ممیزی‌های فراوان و به بهانه احترام به مخاطبان متوقف می‌شود. سریال قبله عالم از روز نخستِ پخش در فرایند تولید و ممیزی دچار چالش‌های فراوان شد، به‌گونه‌ای که پیوستگی خود را از دست داد و بخش عمده‌ای از هر قسمت سریال مورد حذف قرار گرفت. بنابراین فیلیمو تصمیم گرفت برای احترام به مخاطب قسمت هفتم قبله عالم، قسمت پایانی آن باشد و پخش آن به طور کامل متوقف شود. سکانسِ جنجالی و حساسیت برانگیز «قبله عالم» صحنه‌ای است که افشین (سام درخشانی)، سرایدار کاخ دکتر تاجبخش، در محاصره ارواح تاریخی گرفتار شده و این دیالوگ را می‌گوید: «دکتر پا شو بیا! اگه اینا روح نیستن، پس چی‌ان حاجی!؟» و بعد گوشی تلفنش را جلوی تصاویر دوربین‌های مداربسته می‌گیرد. این صحنه تا حد زیادی شبیه لحظه‌ای است که حاج احمد متوسلیان (هادی حجازی‌فر) در فیلم «ایستاده در غبار»، زیر حملات دشمن، شاسی بیسیم را فشار می‌دهد تا صدای رگبار گلوله و شلیک آرپی‌جی و فریاد تکبیر را به آن سوی خط برساند؛ یکی از مهم‌ترین قاب‌ها و شمایل‌ سینمای جنگ و تاریخ سینمای ایران. برخی مخاطبان، این صحنه در قبله عالم را توهین به شخصیت حاج احمد متوسلیان (فرمانده لشکر 27 محمد رسول‌الله) و تمسخر فیلم «ایستاده در غبار» و آن فضا می‌دانند. در همین حال حامد محمدی در مقام نویسنده و کارگردان اثر در قالب متنی کوتاه نسبت به اصلاحات سه قسمت ابتدایی این مجموعه که در دسترس مخاطبان قرار گرفته بود، اعتراض کرده و متنی را منتشر کرد. محمدی می‌نویسد: «هم‌وطنان صبورم، دوست داشتیم با این وضعیت پیچیده جهان و پیچیده‌تر و تلخ‌تر کشور عزیزمان که هر روز خبر ازدست‌دادن ناگهانی عزیزانمان را می‌شنویم، با کمی لبخند به خانه‌هایتان بیاییم اما عده‌ای نهاد ناشناخته و همیشه دلسوز، حتی دوست ندارند مردم در این شرایط هم برای لحظه‌ای کوتاه بخندند. تلاش کردیم با مذاکره، گفتگو، تعامل و دوری از رسانه‌ای شدن اتفاقات پیش‌آمده، این سوء تفاهم‌ها حل شود یا این اثر تا اطلاع ثانوی منتشر نشود اما زورمان به حق طبیعی خودمان و شما نرسید. شما که غریبه نیستید، اصلاحیه قسمت‌های پخش شده و پخش نشده به استناد برگه‌های ممهور و مستند (قابل‌ارائه به مردم عزیز ایران در هر کجای جهان) آن‌قدر زیاد است که متأسفانه آنچه از این سریال پخش شده و پخش نشده اثر ساخته شده توسط من و تیم همراه و درجه یک سازنده این اثر نیست و برای احترام به مخاطبین، چنانچه بعدتر این سریال به خانه‌های شما بیاید، بدون تیتراژ ابتدایی و انتهایی پخش خواهد شد. ارادتمند تک تک ملت صبور و عزیز ایران. حامد محمدی. نویسنده و کارگردان» در نهایت پلتفرم فیلیمو تصمیم گرفت به علت ممیزی‌های فراوان و چالش‌هایی که در پخش این مجموعه به وجود آمده بود قسمت هفتم این سریال، قسمت پایانی باشد و پخش آن به طور کامل متوقف شود. نقل قول‌ها: وظیفه فیلمساز، نسخه پیچیدن و نصیحت به مخاطب نیست و نباید نگاهش به زندگی و اتفاقات اطراف را به مخاطب تحمیل کند. طبیعی است هیچ‌وقت مخاطب سینما حوصله نصیحت و موعظه را ندارد. وظیفه فیلمساز هم چنین برخوردی با مخاطب نیست و قطعاً مخاطب این برخورد یک‌سویه را پس می‌زند و هیچ‌وقت دنبال نمی‌کند. (جام‌جم) من فکر می کنم وظیفه فیلم‌ساز این است که راه امید را برای مخاطب قرار بدهد، یعنی اگر شرایط زندگی بسیار سخت و تحمل ناپذیر است، فیلم‌ساز وظیفه دارد که بگوید: می شود شرایط را به گونه دیگری نیز دید، مهمترین وظیفه فیلم ساز اینجا به نظر من ایجاد امید است. (کافه فیلم، شبکه آی‌فیلم) قطعاً تلاش کردم این اتفاق بیفتد. در تمام این چند سال تلاش کردم لحن و روایت خودم را در سینما داشته باشم و امضای خودم را در تمام این کارها دنبال کنم. به نظرم، عشق، بحث جهان‌شمولی است. عشق با هر نگاه و مذهبی در همه جای دنیا با مردم می‌تواند ارتباط برقرار کند. تلاش کردم در فیلمنامه‌هایی که می‌نویسم عشقی را که بافرهنگ ما سازگار است و ریشه در اعتقادات قلبی مردم دارد، بازگو کنم. (جام‌جم) جوایز و نامزدی‌ها: 1388: نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌نامه در بیست و هشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر برای فیلم «طلا و مس» 1389: نامزد بهترین فیلم‌نامه در چهاردهمین جشن خانه سینما برای فیلم «طلا و مس» 1390: برنده تندیس حافظ بهترین فیلم‌نامه در دوازدهمین جشن دنیای تصویر برای فیلم «طلا و مس»

گالری تصاویر