سروش صحت نائینی ۸ آذر سال ۱۳۴۴ در اصفهان متولد شد. پدر و مادرش اهل روستای سلطان نصیر نائین اصفهان بودند. مادرش شاهیندخت شهدادی دبیر آموزشوپرورش بود. وی سه خواهر و یک برادر دارد. برادر او خشایار موحدیان از تدوینگران معروف سینما و تلویزیون میباشد.
برادر کوچکتر سروش صحت، خشایار موحدیان متولد ۳ اسفند ۱۳۵۶ در اصفهان میباشد. خشایار موحدیان تدوینگر مشهور سینما و تلویزیون است که بسیاری از طرفداران به دلیل تفاوت داشتن نام خانوادگی این دو هنرمند اطلاعی از برادر بودن آنها ندارند.
در کودکی و نوجوانی بهخاطر اینکه خواهر و برادرانش همسن او نبودند، اوقات خویش را با مطالعه داستان و رمان سپری میکرد. وی در این باره میگوید:
"من از زمان کودکی کتاب خواندن را آغاز کردم و چون خواهر و برادر نزدیک به سنوسال خودم نداشتم، ناچار بودم با کتاب خودم را سرگرم کنم. از طرفی، در خانوادهام همه اهل کتاب خواندن و مطالعه بودند و من هم به تبعیت از آنها، یک فرد کتابخوان شدم."
سروش نوجوان روزبهروز علاقهاش به مطالعه و کتابخوانی بیشتر میشد، وی در این باره میگوید:
"وقتی ۱۶ ساله بودم. از کتابخانهای، کتاب «راه رشد غیرسرمایهداری» را دزدیدم. بعد هم فهمیدم در حوزه علاقه من نیست و کتاب را برگرداندم. همچنان پس از چند سال معنای اسم این کتاب را نمیدانم. بههرحال از همان نوجوانی کتابخوانی را بهطورجدی آغاز کردم و هر روز بیشتر از قبل کتاب میخواندم. در سالهای نوجوانی من و همنسلهایم به دلیل اینکه ماهواره و موبایل و اینترنت نبود، نوجوانها خیلی بیشتر کتاب میخواندند و ما گاهی بر سر کتاب خواندن با هم رقابت داشتیم. کمکم با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا شدم و از آن طریق کتابهای داستان را تهیه میکردم و میخواندم."
سروش تا پایان دوران دبیرستان در اصفهان زندگی کرده و چنان که خودش هم گفته پابهپای زایندهرود نوجوانیاش را گذرانده است. او درباره وضعیت تحصیلیاش میگوید:
"در دوران ابتدایی شاگرد خوبی بودم، در دوران راهنمایی شاگرد متوسطی بودم، ولی در دبیرستان شاگرد ضعیفی بودم. سال اول دبیرستان ۳ تا تجدید آوردم، سال دوم ۳ یا ۶ تا تجدید آوردم و درس شیمی را هم تک ماده کردم و از رفوزه شدن نجات پیدا کردم. جالب اینجاست که من در دانشگاه رشته شیمی خواندم و بعدش هم معلم شیمی شدم! دلیلش این بود که من ۳ معلم عجیب در دوره دبیرستان داشتم که ریاضی، فیزیک و شیمی درس میدادند و این معلمها نقش بسیار مهمی در قبول شدن من در دانشگاه داشتند. این معلمها طوری درس میدادند که حتی من که در این درسها ضعیف بودم طور دیگری این سه درس رو یاد گرفتم و به این درسها علاقهمند شدم و حتی در سال چهارم دانشگاه، نمره درس شیمی ۵/ ۱۹ شدم، همان درسی که سال دوم دبیرستان تک ماده کرده بودم"
علاقه او به ادبیات و نویسندگی از همان دوران کودکی در او شکلگرفته بود، اما به اصرار خانواده خود را برای کنکور پزشکی آماده کرد که البته در آن رشته قبول نشد. وی در این باره میگوید:
"من از کودکی به ادبیات علاقهمند بودم و همیشه دوست داشتم نویسنده و داستاننویس بشوم ولی خانوادهام همیشه دوست داشتند که پزشکی بخوانم و در کنارش اگر خواستم به نویسندگی هم ادامه دهم. برای همین در کنکور در رشته پزشکی شرکت کردم ولی قبول نشدم. من در رشته شیمی قبول شدم و مدتی کار تدریس شیمی انجام دادم. در زمانی که کار تدریس انجام میدادم، همچنان عشق و علاقه به داستاننویسی همراهم بود. از سوی دیگر، دنبال کاری بودم که کمی برایم درآمدزا باشد. برای همین به اولین چیزی که فکر کردم فیلمنامهنویسی بود زیرا از این راه هم میتوانستم پول بیشتری در بیاورم و هم به دغدغه مهم زندگیام یعنی نوشتن و داستاننویسی در قالب فیلمنامه بپردازم."
قبول شدن دانشگاه در ۱۹ سالگی (سال ۱۳۶۳) پای سروش را به تهران و دانشگاه باز میکند. وی فارغالتحصیل کارشناسی شیمی و کارشناسی ارشد رشته آلودگی و حفاظت محیطزیست دریا میباشد.
برای امرارمعاش و کسب درآمد به تدریس خصوصی شیمی روی میآورد و اولین دستمزدش یک تراولچک ۵۰ هزارتومانی بود. او درباره خاطرات تدریسش میگوید:
"درآمد تدریس خصوصی پائین نبود. خیلی برای من تدریس لذتبخش بود. من شیمی، تدریس و کنار بچهها بودن را دوست داشتم. خیلی بهمان خوش میگذشت و لحظات شیرین و لذت بخشی با بچهها داشتیم ولی با همه اینها تدریس خیلی از آدم انرژی میگیرد و آدم باید جانش را بگذارد پشت آن چیزی که میخواهد بگوید."
سروش صحت در سال ۱۳۷۲ با سارا سالار ازدواج کرد. سارا سالار متولد ۱۳۴۵ در شهر زاهدان، نویسنده و مترجم است. از وی تابهحال دو رمان به نامهای «احتمالاً گم شدهام» و «هست یا نیست» در نشر چشمه منتشر شده است و در سال ۱۳۸۹ برای رمان «احتمالاً گم شدهام» برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری شده است. این رمان به زبان انگلیسی، ایتالیایی و آلمانی هم ترجمه شده است.
این دو بعد از ۸ سال زندگی مشترک در سال ۱۳۸۰ صاحب یک فرزند پسر بنام سورنا شدند.
وی درباره زندگی مشترک خود با سروش صحت میگوید:
"بالاخره زندگی مشترک با هرکسی در کنار لذتها، سختیها و مشکلات خودش را دارد و خب با یک هنرپیشه، کارگردان و نویسنده هم لذتهایش بیشتر است و هم سختیها و مشکلاتش. بااینحال تا حالا که خوب با هم دوام آوردیم و کارهای همسرم با وجود فشردگی زیاد تأثیر چندانی روی رابطهمان نداشته."
او که نویسندهای تواناست، بعد از بهدنیاآمدن فرزندشان سورنا چندسالی از نویسندگی فاصله گرفت. سالار در این باره میگوید:
"خیلی سال است که مشغول نوشتن هستم با داستان کوتاه شروع کردم بعد از مدتی تصمیم به ترجمه گرفتم یکی دو تا مجموعه داستان ترجمه کردم بعد از تجربة ترجمه بود که فهمیدم نمیتوانم از نوشتن دست بکشم فهمیدم که نوشتن واقعاً بخشی از وجودم است و با ازدستدادن این بخش با هیچ کار دیگری احساس خوبی نخواهم داشت این بار تصمیم گرفتم داستان بلند بنویسم. بعد از ۸ سال زندگی مشترک صاحب فرزند شدم بچهدار شدنم باعث شد مدتی نتوانم هیچ کاری بکنم البته آدم تنبل دنبال بهانه هم میگردد. ۴-۳ سال را کاملاً کنار پسرم گذراندم و الان از این قضیه راضی هستم چون وقتی که برای پسرم گذاشتم نتیجه خوبی گرفتم. با بهدنیاآمدن پسرم ذهنیت من برای نوشتن بهشدت تغییر کرد انگار با به دنیا آمدنش بعدی دیگر به من اضافه شد انگار از دنیای دوبعدی به دنیای سهبعدی شدم."
سروش صحت با مجموعه «جنگ ۷۷» مهران مدیری در سال ۱۳۷۷ پا به عرصه هنر گذاشت و همزمان در همان برنامه نویسندگی را در کنار بازیگری تجربه کرد. وی درباره آشنایی با مهران مدیری و آغاز فعالیت هنری خویش میگوید:
"من بهصورت کاملاً تصادفی در خانه رامین ناصرنصیر با آقای مدیری آشنا شدم. آقای مدیری از من دعوت کرد که برای بازی در کارشان حضور پیدا کنم و من هم برای بازی در سریالشان رفتم و کارم را آغاز کردم اما همان جا کار نوشتن آیتمها را هم انجام دادم."
بعد از شروع کار بهعنوان نویسنده «جنگ 77»، آیتمهای کمی را نوشت، تا اینکه اعتماد مدیری نسبت به او کمکم بیشتر شده و متنهای بیشتری نوشت. وی در این باره میگوید:
"من تنها نویسنده مجموعه نبودم و تعداد زیادی نویسنده دیگر هم در کار آقای مدیری حضور داشتند. من متنهایم را به آقای مدیری میدادم و وی بعضی از آنها را قبول میکرد و یک سری را کنار میگذاشت. ولی بعدها که اعتماد آقای مدیری نسبت به من بیشتر شد، متنهای بیشتری نوشتم."
در همان اولین کار نویسندگی همزمان بازیگری را نیز آغاز میکند. وی در این باره میگوید:
"یک شب از کار آقای مدیری با من تماس گرفته شد که نویسنده نمیخواهیم آیا حاضر هستی در کار ما بازی کنی یا نه؟ تا آن لحظه هیچوقت به بازیگری فکر نکرده بودم. بعد از تستی که آقای مدیری از من گرفتند که خیلیخیلی بد آن تست را اجرا کردم و دیگر کاملاً مطمئن شدم که برای بازیگری مناسب نیستم اما آقای مدیری به من گفتند بیا و بازی کن. اما وقتی بازی کردم بهمرور به بازیگری علاقهمند شدم."
سپس در سال ۱۳۷۸ در کار دیگر مهران مدیری، یعنی «ببخشید شما» همزمان نویسندگی و بازیگری کرد. در همان سال در مجموعه طنز «قطر ابدی» رضا عطاران، بهعنوان نویسنده حاضر شد، او سال پرکار خویش را با بازی در مجموعه «داستان یک شهر» اصغر فرهادی ادامه داده و در اولین تجربه سینمایی خویش در فیلم «شراره» سیامک شایقی بازی کرد. وی در این باره میگوید:
"تا مدتی، هم بازیگری میکردم و مینوشتم و هم شیمی درس میدادم اما کمکم آنقدر حجم کار بازیگریام زیاد شد که تدریس شیمی را ترک کرده و تماموقت بازیگری و نویسندگی را ادامه دادم."
صحت در سال ۱۳۸۶ مجموعه طنز «چارخونه» را برای شبکه سوم سیما به تهیهکنندگی محسن چگینی، کارگردانی کرد. «چارخونه» اولین تجربه کارگردانی سروش صحت بود. این سریال داستان زوج میانسال به نام منصور جمالی (با بازی حمید لولایی) و شکوه (با بازی مریم امیر جلالی) است که با دو دختر و دامادشان در مجتمعی آپارتمانی زندگی میکنند در هر قسمت اتفاق و ماجرای تازهای رخ میدهد. در این مجموعه علاوه بر بازیگران فوق، رضا شفیعیجم، سید جواد رضویان، اردلان شجاع کاوه، فلامک جنیدی و بهنوش بختیاری نیز بازی میکنند.
شاید بتوان گفت درخشش صحت بهعنوان نویسنده و کارگردان مجموعههای طنز با سریال «ساختمان پزشکان» در سال ۱۳۹۰ آغاز شد. کاری مشترک با پیمان و مهراب قاسمخانی بهعنوان نویسندگان اثر؛ این ترکیب جادویی در کارهای دیگر سروش صحت نیز موفق بوده و با استقبال گسترده مخاطبان روبهرو گردید.
سروش صحت در فیلم «نان، عشق و موتور 1000» به کارگردانی ابوالحسن داوودی بهعنوان بازیگر با پیمان قاسمخانی که نویسنده آن فیلم بود آشنا شده بود، بعد از آن فیلم، در کارهای مهران مدیری این دو نویسندگی مجموعهها را بر عهده داشتند و این باعث شد دوستیشان عمیقتر گردد.
ترکیب طلایی سروش صحت، پیمان و مهراب قاسمخانی در سریال پژمان با بازی روان و طنازانه پژمان جمشیدی و سام درخشانی یکی از بهیادماندنیترین مجموعههای طنز تلویزیون را رقم زد.
در این مجموعه تلویزیونی، پژمان جمشیدی، از بازیکنان سابق تیم ملی فوتبال ایران، نقش خودش یعنی ستاره پیشین پرسپولیس را بازی میکند. او نقش فوتبالیستی را دارد که برای چهارمین فصل پیدرپی با وجود تلاش بسیار، موفق نشدهاست که تیمی را برای خود پیدا کند. پژمان با این وجود، همچنان در حال و هوای شهرت به سر میبرد. او به همراه مدیر برنامهاش (با بازی سام درخشانی) به دنبال تیم میگردد و در این مسیر اتفاقات جالبی برای او و مدیر برنامهاش رخ میدهد.
بعد از سریالهای موفق ساختمان پزشکان و پژمان، سروش صحت سریال «شمعدونی» را برای شبکه سوم سیما تولید کرد. این مجموعه همانند آن دو پرمخاطب نبود، اما در مجموع سریال خوب و قابل قبولی بود.
در سال ۱۳۹۵ سروش صحت با یک سریال طنز دیگر که البته جنس طنز آن با بسیاری از آثار کمدی آن زمان سینما و تلویزیون متفاوت بود به تلویزیون بازگشت. ایمان صفایی بهمانند بسیاری از کارهای دیگر صحت، او را در نوشتن این مجموعه همراهی کرد.
سه جوان لیسانسه که هر یک مشکلاتی دارند. یکی فکر مهاجرت در سر دارد و یکی دنبال تشکیل زندگی و دیگری هم دنبال مسکن. مازیار رحمتی (با بازی امیر کاظمی) در یک خانواده ازهمپاشیده زندگی میکند پدر و مادر او از هم جدا شده و پدر او معتاد است و خودش در فکر مهاجرت است که متوجه بیماری سرطانش میشود و دیگر نمیتواند مهاجرت کند. حبیب نقوی (با بازی هوتن شکیبا) فردی پولدار است که بهشدت علاقه به ازدواج دارد ولی به علت ضعف در برقراری روابط اجتماعی هنوز نتوانسته همسری انتخاب کند. مسعود شریفیان (با بازی امیرحسین رستمی) در آستانه ازدواج با ترانه مهاجر (با بازی متین ستوده) هم مقداری پول برای مسکن احتیاج دارد و هم جویای کار است و از آن سو هم اختلافاتی با پدر زنش (با بازی بیژن بنفشهخواه) دارد. در واقع نقشهای اصلی این سریال را هوتن شکیبا، امیرحسین رستمی و امیر کاظمی ایفا میکنند.
لیسانسهها در هفدهمین جشن دنیای تصویر برنده تندیس حافظ برای بهترین مجموعه تلویزیونی، بهترین فیلمنامه تلویزیونی و بهترین بازیگر مرد کمدی تلویزیونی (هوتن شکیبا) شد. همینطور این مجموعه در چهارمین جشنواره تلویزیونی جامجم برنده جایزه ویژه هیئت داوران گردید.
فصل دوم لیسانسهها نیز در هجدهمین جشن دنیای تصویر برنده تندیس حافظ برای بهترین بازیگر زن کمدی تلویزیونی (رویا میرعلمی) شد.
سروش صحت با ایمان صفایی دوستی دیرینه دارد و فیلمنامههای مشترک بسیاری باهم نوشتهاند. صحت میگوید:
"تقریباً تبدیل به یک واحد شدهایم. احساس میکنم اگر روزی ایمان به هر دلیلی دیگر نخواهد بنویسد، تنهایی دیگر میلی به فیلمنامه نوشتن ندارم."
همکاری و دوستی این دو بسیار عمیق و مستحکم است درحالیکه خلقیاتشان بسیار باهم متفاوت است. او در این باره میگوید:
"اصولاً ایمان آدم کمحرفی است. بعد از «پوپک و مشماشالله» همیشه برای مصاحبه، من بهعنوان نویسنده همهجا حاضر میشدم. کمکم نشریات فکر میکردند که من دروغ میگویم که با نویسنده دیگری همکاری میکنم. نه عکسی از ایمان بود و نه گفتوگویی. به ایمان پیشنهاد دادم در یک نشست حضور داشته باشد. آمد و باز هر سؤالی که خبرنگاران میپرسیدند را من جواب میدادم. اصولاً فضای اینچنینی را دوست ندارد."
صحت درباره شروع همکاری و دوستی خود با ایمان صفایی میگوید:
"من برای نوشتن به کتابخانه فرهنگسرای ارسباران میرفتم. خیلی از دوستان وقتی به کتابخانه میآمدند، به من اظهار لطف میکردند. یک آقایی در کتابخانه مینشست که همیشه توجه من را جلب میکرد. با یک خودکار و کتاب و نکات داخل کتابها را هم با خودکار خط میکشید و بیاغراق روزی ۱۲ ساعت کتاب میخواند؛ مثلاً جلد یک «جنگوصلح» را جلوروی من سهروزه تمام کرد. گاهی با خودم فکر میکردم عجب آدم باحالی، چقدر کتاب میخواند، برخوردی باهم نداشتیم و خیلی توجهی به من نداشت. یکسال گذشت و یک روز سری برای من تکان داد و من از فرصت استفاده کردم و پیشنهاد کردم چایی با هم بخوریم و کلی گپ زدیم و تازه فهمیدم ریاضی میخوانده و تغییر رشته داده و به سمت تئاتر رفته است و خلاصه دوست شدیم. چندسال بعد از ایمان پرسیدم چرا یکسال من را میدیدی و واکنشی نداشتی، اما بعد از یکسال به نشانه سلام، برایم سری تکان دادی؟ ایمان گفت آن روز هم سرم را برای تو تکان ندادم تو اشتباهاً فکر کردی با تو هم آمدی با من احوالپرسی کردی."
در سال ۱۳۹۷ سروش صحت فیلم «جهان با من برقص» را به نویسندگی و کارگردانی خودش و تهیهکنندگی محمدرضا تختکشیان تولید کرد. در این فیلم نیز دوست دیرین صحت، یعنی ایمان صفایی بهعنوان نویسنده در کنارش حضور داشت.
این فیلم که اولین ساخته سینمایی سروش صحت در مقام کارگردان است، برای نخستین بار در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد و تحسین مخاطبان و منتقدین را به همراه داشت.
وی در سال ۱۳۹۸ برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی برای فیلم جهان با من برقص در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر شده است.
«کتابباز»، برنامه تلویزیونی شبکه نسیم است که از سال ۱۳۹۵ روی آنتن این شبکه میرود. این برنامه با موضوع کتاب و کتابخوانی و در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی و مطالعه تولید شده است. در هر قسمت از این برنامه مهمانانی مطرح در حوزههای مختلف حضور پیدا میکنند و علاوه بر گفتوگوی صمیمانه تعدادی کتاب به مخاطبان معرفی میشود. سروش صحت از فصل دوم این برنامه به اجرای آن پرداخت. پیشازاین امیرحسین صدیق اجرای «کتابباز» را برعهده داشت.
مجتبی شکوری در برنامه «کتابباز» بهعنوان کارشناس حضور دارد. از دیگر کارشناسان این برنامه، اردشیر رستمی، حسین فروتن، مسعود فراستی، رشید کاکاوند، احسان رضایی و منصوره مصطفیزاده میباشند.
او از کودکی به علت اینکه برادر و خواهرانش فاصله سنی زیادی با او داشتند اوقات خوی را با مطالعه سپری میکرد، البته دراینبین خانواده که به مطالعه اهمیت میدادند نیز بیتأثیر نبود.
او برای مطالعه کتاب، پیشنهاد میکند که دیگران نیز از علایق خود شروع کنند. وی میگوید:
"به نظرم همه کسانی هم که میخواهند این فرهنگ را در زندگیشان تقویت کنند بهتر است مطالعه را با کتابهایی که برایشان دلپذیر است و به آنها علاقهمند هستند شروع کنند. مطالعه چیزی نیست که اگر در زندگی متوقف شد دیگر نتوان آنرا ادامه داد. چون برای مطالعه همیشه فرصت هست و اگر در زندگی متوقف شود میتوان مجدداً آن را تقویت کرد. البته این کار امکان دارد برای افرادی که عادت به مطالعه ندارند یا آن را کنار گذاشتهاند، قدری مشکل باشد ولی به نظرم آنها هم برای آغاز و تقویت مجدد مطالعه، بهتر است سراغ کتابهایی که دوستان و آشنایانشان معرفی میکنند و سلیقهشان به هم نزدیک است بروند."
او بیشتر وقت خود را به مطالعه رمانها و ادبیات میگذراند. صحت در این باره میگوید:
"من از مطالعه کتابهای ادبیات و رمان لذت زیادی میبرم زیرا قصه خواندن من را به دنیایی میبرد که برایم دلپذیرتر است و از طریق آن با آدمها، جهان و تجربههای ناشناختهای آشنا میشوم. البته کتابهای پیرامون حوزه نمایش، جامعهشناسی، روانشناسی و فلسفه را هم دوست دارم و آنها را هم دنبال میکنم. شعر معاصر هم میخوانم. هروقت غمگین و افسرده یا آشفتهام شعر به من خیلی کمک میکند، شعرهای سعدی را بهشدت دوست دارم. به حافظ و مولوی و خیام هم علاقه دارم و عطار برایم بهشدت جذاب است، فروغ فرخزاد و شعرهای آخر سهراب سپهری را دوست دارم."
او درباره کتابهای تأثیرگذار در زندگیاش میگوید:
"کتابهای تأثیرگذار در زندگیام کم نبودهاند. بهعنوانمثال یک دورهای «ناتور دشت» دی جی سلینجر برایم خیلی خاص و متفاوت بود و یا «بیگانه» آلبر کامو و «جنایات و مکافات» داستایوفسکی هم از چنین خصوصیاتی برخوردار بودند. معتقدم هر یک از این کتابها در مقطعی برای من مهم و تأثیرگذار بودند."
او درباره استفاده از شبکههای مجازی و کمشدن آمار مطالعه در بین ایرانیان میگوید:
"من جزء مخالفین اینستاگرام و تلگرام نیستم و فکر میکنم آنها هم فواید خاص خودشان را دارند چون آدم مگر چقدر میخواهد اینستاگرام را بالا و پایین کند و پیغامها و پستها را ببیند و بخواند! ما آنقدر ساعتهای پرت زیاد در روز داریم که به نظرم با یک برنامهریزی صحیح، هم میتوان به مطالعه پرداخت و هم به زندگی و کار و فضای مجازی. زیرا تقریباً حجم زیادی از زندگی روزانه ما در ترافیک و صفهای انتظار میگذرد که اگر از هرکدام از این فرصتها درست استفاده کنیم، به مطالعهمان هم میتوانیم برسیم. به طور مثال اگر کتاب همیشه در داخل کیف و قابلدسترس باشد، در هر زمانی میتوانیم فرصت خالی برای مطالعه پیدا کنیم. حتی به نظرم در صف نانوایی هم میتوان از طریق تلفن همراه کتابهای الکترونیکی را مطالعه کرد."
یکی از حواشی سریال «ساختمان پزشکان»، بهتصویرکشیدن همجنسگرایی بود. این موضوع اشاره به قسمتی دارد که پدر نیما، دوست نیما را با خود به خانه خودشان میبرد و پس از بستن درها و پنجرهها و همچنین انداختن پردهها، لحاف و تشکی فراهم کرده و از وی میخواهد که آنجا بنشیند؛ البته در لحظه آخر که دوست نیما هم بهشدت از این اقدامات ترسیده بود، مشخص میشود که پدر نیما قصد داشته از لای تشک پول خارج کند. بهزعم منتقدین غیر از این سکانس در قسمتهای دیگر این مجموعه نیز اشاراتی به همجنسگرایی شده بود.
مهراب قاسمخانی در اینباره گفت:
"به ما اتهامهای عجیب و غریبی زدهاند … اتفاقاً سر سریال ساختمان پزشکان بود که پیمان برای من لینکی فرستاد که ما را فراماسونر معرفی کرده بودند. من واقعاً تعریف درستی از این واژه نداشتم. بعد رفتم تحقیق کنم که فرماسونری اصلاً چیست."
سروش صحت درباره حواشی سریال «ساختمان پزشکان» گفت:
خیلی به این موضوع فکر کردم. در حرف، همه از ما طنز گزنده میخواهند که زشتیها را نشان بدهد. اگر در کار طنز کسی دروغ میگوید و خیلی زود هم دروغش لو میرود یا آن دروغ شرایط سختتری برایش ایجاد میکند، ما دروغ را ترویج کردهایم؟ در «ساختمان پزشکان» همسر تو نقش خانم شیرزاد را بازی کرد. آنجا عدهای معترض بودند که به زنان جامعه توهین کردهایم. اگر قرار باشد به خانمها توهین کنیم که از شقایق دهقان برای بازی در این نقش استفاده نمیکنیم. پس قصد ما بههیچوجه توهین به خانمها نبوده. یا اینکه انتقاد میکردند چرا به یک فوتبالیست توهین میکنید و من بارها به این نکته اشاره کردم اگر قرار باشد کسی از ما دلگیر باشد پژمان جمشیدی است. اصلاً اگر همه در کار طنز درست رفتار کنند، موقعیت کمیک ما کجاست؟
او درباره طرفداری از تیم فوتبال میگوید:
"امروز طرفدار سپاهان هستم اما همزمان یک رقیب دیگر به نام تراکتورسازی هست که طرفدار این تیم هم هستم یا مثلاً باور میکنید بازی رئالمادرید و بارسلونا، من طرفدار هر دوتای آنها هستم."
1396: برنده تندیس حافظ بهترین فیلمنامه تلویزیونی برای مجموعه «لیسانسهها» در هفدهمین جشن دنیای تصویر
1398: برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی برای فیلم «جهان با من برقص» در سی و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر
1396: نامزدی تندیس حافظ بهترین کارگردانی تلویزیونی برای مجموعه «لیسانسهها» در هفدهمین جشن دنیای تصویر
1396: نامزدی تندیس بهترین فیلمنامه تلویزیونی در چهارمین جشنواره تلویزیونی جامجم
1397: نامزدی تندیس حافظ بهترین فیلمنامه تلویزیونی برای مجموعه «لیسانسهها» در هجدهمین جشن دنیای تصویر
1399: نامزدی تندیس حافظ بهترین فیلمنامه برای فیلم «جهان با من برقص» در بیستمین جشن دنیای تصویر
1399: نامزدی نشان کیارستمی بهترین کارگردانی برای فیلم «جهان با من برقص» در بیستمین جشن دنیای تصویر