جستجو در سایت

مهدی سلطانی

بایوگرافی

مهدی سلطانی سروستانی متولد سال 1350 در شیراز است ، لیسانس بازیگری خود را از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران و فوق لیسانس خود را از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر گرفته است. او سپس دکترای تئاتر خود را از دانشگاه آوینیوی فرانسه در سال 1387 دریافت کرد. مهدی سلطانی عضو هیثت علمی گروه تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران می باشد و در کلاس های بازیگری هم به تدریس مشغول است. او دراین‌باره می‌گوید: اگر فرصت داشته باشم برای دانشگاه مقاله های علمی می نویسم یا کتاب می خوانم ترجمه می کنم فیلم می بینم یا به سفر می روم، برای رسیدن به این نقطه باج به کسی ندادم چاپلوسی کسی را نکردم، اعتقاداتم را قربانی نکردم، مزدوری نکردم از حاشیه ها سوء استفاده نکردم زیر آّب کسی را نزدم و در باند کسی نبودم تنها مطالعه کردم. از وی مقاله های فراوانی در حوزه بازیگری منتشر شده است. مهدی سلطانی چندین پزوهش در حوزه هنری و کارگردانی داشته است، دو مقاله معتبر در مورد بازیگری و نویسندگی تحربربه نگارش کرده و یک کتاب با نام رئالیسم در تئاتر را نیز ترجمه کرده است. او در سال 1371 برای اولین بار وارد دانشگاه شد و از طریق دانشگاه وارد کار حرفه ای شد و کار حرفه ای را خیلی سریع در همان دوران دانشجویی آغاز کرد. اولین کار مهم او در تئاتر، "چند و چون به چاه رفتن چوپان" نوشته علیرضا نادری بود که در جشنواره تئاتر فجر 1373 اجرا شد و مورد توجه هیئت داوران هم قرار گرفت. مهدی سلطانی بیشتر از 25 نمایش بازی کرده است و در کنار این تجربه کارگردانی نمایش‌هایی مانند “خانۀ عروسک” و نمایش “چیزی یادم نمی آید” را در کارنامه هنری خود دارد. مهدی سلطانی درسال 1379 ازدواج کرده است و در سال 1392 صاحب یک فرزند دختر به نام روژا شد. همسر مهدی سلطانی خانه دار است و مهدی سلطانی می‌گوید در کارهای خرید و آشپزی همیشه در خانه به او کمک می‌کند. مهدی سلطانی فعالیت هنری و بازیگری خود را در مدیوم تصویر از سال 1374 با حضور در مجموعه کاراگاه ساخته حسن هدایت آغاز نمود. مهدی سلطانی پس از آن با سریال «در مسیر زاینده رود» به کارگردانی حسن فتحی و با بازی اشکان خطیبی و بهنوش طباطبایی درسال 89 به چهره شناخته شده ای بدل شد و سپس با نقش آفرینی در چند سریال پر مخاطب از جمله سریال «دیوار» ، «مادرانه» و «مدینه» نام خود را بر سر زبان‌ها انداخت. خود درباره این تجربیات می‌گوید: «نقش حاج بهزاد مصیب را در سریال در مسیر زاینده رود و نقش جمیل در سریال دیوار را خیلی دوست دارم، اردلان تمجید در سریال مادرانه را واقعا دوست دارم.» هرچند او با این سریال‌ها معروف شد اما بشمار زیادی از مردم امروزه بیش‌تر او را به‌خاطر بازی در نقش حاج علی تهرانی، در سریال «پدر» و همچنین بازی در نقش هاشم خان دماوندی در سریال «شهرزاد»‌ می‌شناسند. آخرین حضور او در تلویزیون در همین سریال «پدرن به کارگردانی بهرنگ توفیقی بود. او درباره این سریال‌ها می‌گوید: « در مورد سریال شهرزاد باید بگویم که همه چیز خوب بود و هیچ جای شکی برای من باقی نمانده بود. کارگردان حسن فتحی بود. نویسنده خود آقای فتحی به همراه نغمه ثمینی بود. نقش بسیار جذاب بود و گروه بازیگران هم در سطح بالایی قرار داشت. خوشبختانه وقت من هم آزاد بود و به من اجازه می داد در خدمت کار باشم. سریال بعدی «کیمیا» بود که از شبکه دوم سیما پخش می شد. در گذشته تجربه کار با افشار را در سریال «مادرانه» داشتم. از آن سریال گذشته تجربیات و خاطرات خوبی داشتم. نویسنده کار هم بهبهانی بود. ایشان به عنوان یک درام نویس حرفه ای کارهای درخشانی از جمله «نرگس» و «خاک سرخ» داشتند. نقشی هم که به من پیشنهاد شد، برایم جای کار بسیاری برای خلاقیت و ایجاد فضایی دیگر داشت زیرا با یک ساواکی تاکنون چنین برخوردی در آثار نمایشی ما نشده بود. طی صحبت هایی هم که با کارگردان کار داشتم، قرار بر این شد که ما «قضاوت منفی» نسبت به شخصیت شهرام کامفر نداشته باشیم. من به مثابه یک بازیگر هیچ گاه یک کاراکتر را به شکل منفی بازی نخواهم کرد؛ حتی اگر پرسوناژ یک قاتل بالفطره باشد. از دریچه چشمان نقش به جهان پیرامون می نگرم و از ذهنیت او اتفاقات را تحلیل و پردازش می کنم و تلاش می کنم نقش را قضاوت نکنم. در مورد تئاتر «خاطرات و کابوس های یک جامه دار از زندگی و قتل میرزاتقی خان فراهانی» همین رخدادهایی که عرض کردم اتفاق افتاد. دکتر علی رفیعی بزرگمرد ورطه هنر تئاتر در این مملکت است که آثار او در تاریخ جای خوش خواهند کرد. ایشان کارهای پربیننده و هنرمندانه ای را ارائه داده اند. موضوع این نمایش مربوط به شخصیت و احوال امیرکبیر بود. نقش پیشنهاد شده به من نیز نقش خود میرزاتقی خان فراهانی بود. تمام این عوامل دست به دست هم دادند و شانس ایفای این نقش به من رسید. با دنبال کردن نقش ها و کاراکترهایی که ایفا کردید متوجه یک نوع «باور» و «تاثیرگذاری» شدم که شما به نقش ها می دهید. اگر بخواهم به جزییات این پدیده بپردازم باید به همین نمایش «خاطرات و کابوس های یک جامه دار…» اشاره کنم. جهان نمایشی علی رفیعی مخصوصا از نظر بازیگری به شکل «برونگرا» است. یعنی بازیگران با حرکات و گفتار بیرونی، نقش خود را پردازش می کنند. این اجرا شباهت های بسیاری به اجراهای وسوالد میرهولد و برتولت برشت دارد. به نظر من باید در ابتدا نقش را به دو بخش کلی تقسیم کرد. در وهله اول، «رسیدن به نقش» مهم است و در وهله بعدی «چگونگی ایفای نقش» درجه اهمیت بالایی دارد. در رسیدن به نقش تئاتر، سینما و تلویزیون با یکدیگر تفاوت ماهوی ندارند. اگر کاراکتر شما امیرکبیر است، باید به آن نقش برسید. وقتی این مرحله را انجام دادید به چگونگی ایفای نقش می رسید. حالا شما می بینید که نقشی را که به آن رسیده اید، باید چگونه در این مدیوم ایفا کنید. باید نقش را متناسب با رسانه مورد نظر بکنید و این امر از اوجب واجبات است. شما می توانید یک قاشق نمک را در یک قابلمه کوچک بریزید و در انتها متوجه می شوید شور شده است. یا یک قاشق نمک را در یک دیگ بزرگتر بریزید و ببینید که چقدر بی نمک شده است. به نظر من این مثال می تواند به خوبی نشان بدهد که چگونگی ایفای نقش را دریابید. باید بسنجید که چه مقدار نمک در غذای خود بریزید تا شور یا بی نمک نشود. تجربه بازیگری در تئاتر نکات مهمی را به یک بازیگر هدیه می دهد من معتقدم یک بازیگر باید منحصر به فرد باشد. یعنی یک بازیگر باید متناسب با آن شرایط مفروض عمل بکند که اگر چنین بشود یگانه می شود. به نظرم باید همیشه شبیه به خودت باشی. این امر فقط در مورد یک نقش نباید اتفاق بیفتد. باید در مورد همه کاراکترها چنین شود. شما یک بازیگر به خصوص هستید که توانسته اید آن نقش را آن گونه بازی کنید و اگر بازیگر دیگری بود به شکل متفاوتی آن نقش را ایفا می کرد. یک نقش از درونیات و فیلتر ذهنیت و تجربیات یک بازیگر به خصوص می گذرد و به منصه ظهور می رسد. واقعیات پیرامون، شخصیت و گذشته یک هنرمند شیوه ایفای نقش او را تعیین می کند. هر چند آن مجسمه ای که شما خلق می کنید متوسط هم باشد اما زندگی در آن جریان دارد. البته منظور من تقلید و کپی برداری از یک بازیگر دیگر نبود. در واقع بگذارید این طور بگویم که وقتی آل پاچینو در فیلم «پدرخوانده 2» با جسد بی جان شخص مقابلش روبرو می شود به گونه ای واکنش نشان می دهد که تاکنون در سینما دیده نشده است و فضایی دیگر خلاق می شود. در حقیقت آن فریادی که آل پاچینو به صورت خاموش می زند در ذهن ها می ماند و گویی شخصیت دچار یک شوک احساسی ناگهانی شده است. پس از ایفای نقش بود که این نوع بازی و شوک های شدید روانی را در فیلم های دیگر نیز شاهد بودیم. یک چیز جالب بگویم؛ صدابردار فریاد آل پاچینو را در آن فیلم قطع کرده بود. چیزی که من درباره این فیلم خواندم این بود و این اتفاق خیلی به سبک آل پاچینو کمک کرده است. در واقع این پدیده را صدابردار با قطع صدای آل پاچینو ایجاد کرده است و نمی دانم این امر چقدر به حقیقت نزدیک است. در یک مجله خواندم که صدابردار در گیر و دار ضبط فیلم، صدای آن را قطع می کند و سپس آن را برمی گرداند.» مهدی سلطانی هم‌چنین کار موزیک هم می‌کند و تا کنون دو قطعه با صدای خود در فضای مجازی منتشر کرده است. گویا این بازیگر قصد دارد قطعات دیگری که تولید کرده را نیز در اختیار مخاطبین قرار دهد. بازخوانی قطعه خاطره‌ انگیز در این دنیا با شعری از زنده‌ یاد معینی کرمانشاهی که آخرین تجربه موسیقایی مهدی سلطانی است، چندی پیش انتشار یافت و مورد استقبال قرار گرفت. سریال های مهدی سلطانی 1397 سریال پدر شهرزاد 2 و 3 1395 زیر پای مادر 1394شهرزاد 139کیمیا 1393خانه کاغذی 1393هفت سنگ 1393مدینه 1392مادرانه 1391عکاسخانه 1390جنایت و مکافات 1391دیوار 1389در مسیر زاینده رود 1382روزهای به یاد ماندنی 1380تصمیم نهایی 1378محاکمه 1377یکی یه دونه 1377حنانه 1374حقیقت در آینه 1374کاراگاه فیلم های سینمایی مهدی سلطانی 1392 اشباح 1392 چ 1390 ملکه 1379 سایه روشن 1377 پرواز خاموش

گالری تصاویر