رسالت هنر

نظریه هنر برای هنر كه تئوفیل گوتیه ،نویسنده فرانسوی یكی از پیروان مهم آن می باشد ،به مثابه واكنش و عرصه مقاومتی در برابر كلیسا و حكومت های آن دوره نیز كه می خواستند هنر را كاملاً در خدمت خویش قرار بدهند ، مطرح و پیگیری شد.
مهمترین نكته علت طرح این نظریه احساس آزادی و رهایی هنر از زیر قید و بند حكومت ها و دولتمداران آن زمان بوده است.
فرهیختگان آن دوره تلاش می ورزیدند تا بدینوسیله اسیر و تابع سیاست و معیار دوران خودشان نشوند و همچنان از امر و نهی شاه، وزیر و كلیسا در امان بمانند. هنرمند هم به نوبه خودش هرجایی كه نخواسته است اثرش را تحت فرمانهای زورمندان و یا نیاز های اجتماعی بنماید ، به گونه ای در برج عاج” هنر برای هنر” پناه برده ،تا بتواند از فراز آن غایت هنر را در هنر بنگرد.
برج عاج كه در تشبیه زیبایی گردن “محبوبه” درباب هفتمِ کتاب غزل ،غزل های سلیمانِ “عهد عتیق” آمده و از آنجا گویا در مورد هنر نیز به عاریت گرفته شده ،نخستین بار در نقد ادبی توسط سنت بو ،معروف به كد خدای نقد ادبی در رابطه با شاعر رمانتیك سده یی نوزدهم فرانسه الفرد دوینی استفاده گردیده است.
ویرجینیا وولف، نویسنده معروف انگلیس، اولین كسی بود كه این” برج عاج” را درجه بندی نمود. وی برج عاج پیش از جنگ جهانی اول را، راست و قائم نام میگذارد كه هنرمند به جز اطرافیان خودش، چیز دیگری را روشن و درست نمی بیند.
وولف، برج عاج بین دو جنگ جهانی را متمایل به واقعیت می بیند و آن را دسته بندی کرده و استدلال میکند که به همین دلیل است جایگزینان چنین برج خمیده ای با وجود كوشش های جدی برای جدایی هنرشان از اوضاع و احوال زمان،دید گسترده تری به خارج و دور و بر نیز داشته اند. به نظر وی، چون این برج متمایل عاج به واقعیت نزدیكتر شده است،بازتاب و فریاد همان عصر در آثار گروه پیروان هنر برای هنر هم كم و بیش رساتر به چشم می خورد.
مدتی بعد از جنگ جهانی دوم و در زمان شكست فاشیسم و تغییر نظم سیاسی- اجتماعی در قاره اروپا، رسالت هنر با تعریفی جدید در باب تعهد و التزام،دیگر مجالی را برای بروز كامل مقوله هنر برای هنر را نمی داد.این رسالت فرهنگی ، حتی موجب گردید تا هنر در خدمت قدرت ها و اسیاستمدارها نیزقرار بگیرد.نویسندگان و شاعران زیادی در آفرینش های خویش چنین پیامی را که دربرگیرنده ی ایدیولوژی ها بوده است را در آثار خود منعکس نمودند . در چنین زمانی معیار های سنجش هنر به گونه دیگری تعریف می شدند .حتی" توماس من" نویسنده معروف آلمانی که در زمان سلطه فاشیسم در کشورش مجبور به ترک زادگاه خود گردیده بود، درسال ۱۹۴۵میلادی چنین می گوید : همه کتاب های چاپ شده بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ میلادی در آلمان با بوی خون و ننگ، لکه دار می باشند.
قابل یادآوریست که همین" توماس من" در سال ۱۹۳۶میلادی طی نامه ی با عنوان" نویسندگان آلمانی مهاجر در غربت" چنین نوشته بود که البته هدف "توماس من" نویسندگان باقی مانده در آلمان هست :.
نباید آنقدر و به هرکسی که در آلمان نازی باقی مانده و یا مجبور به زندگی درآنجا هست با دید بی احترامی نگریست.
از دوران شكوفایی نظریه هنر برای هنركه یكی از هدف هایش منزه نگه داشتن این بخش فرهنگ در آن زمان بود،مدت ها میگذرد جهان امروز و نقد ادبی معاصر، هنر و جامعه را از هم تفكیك نمی كند؛ همچنانكه هنرمند و اثرش را از یكدیگر جدا ارزیابی نمی نماید.
در تعریف رسالت ادبیات كنونی انسان،طبیعت و جامعه ، اصلیترین بخش های آفرینش قلمداد می شوند. كار هنری امروز به درجه یی نخست عملی انسانی پنداشته می شود که والاترین آمال ازوجدان نا آرام هنر، محاكمه ی دیروز ها و امروز ها بنام فردا ها است . از یاد نبریم، همان ویكتورهوگوی كه فریاد میزد” آری صد بار میگویم هنر برای هنر!”، با نگاشتن “بینوایان” یكی از شاهكارهای جاودانه ی ادبیات را به جهان ارزانی داشت.
هم “هنر برای هنر” و هم ”تعهد و التزام” به عنوان دو روش ادبی با ویژگی های رسالت خویش، در شرایط معینی از گذرگاه تاریخ، برخوردارحقانیت خود بوده اند و در آینده نیز همچنان مقام مناسب خویشتن رابا غنای فرهنگی شان در جهان هنر و ادبیات حفظ خواهند نمود