یک فیلم مافیایی جذاب دیگر از اسکورسیزی
ترجمه اختصاصی سلام سینما
«مرد ایرلندی» با شروع خود نوید تماشای یک فیلم جذاب دیگر از «مارتین اسکورسیزی» را می دهد. در بازگشت او با این فیلم به دنیای گنگستری هیچ اثری از فیلمسازی که سالهای پاییزی عمرش را سپری می کند ، دیده نمی شود. او به عنوان یک قصه پرداز و تصویرپرداز همان تاثیرگذاری و اهمیت همیشگی اش را دارد. اسکورسیزی در فیلم جدیدش تمام قواعد فیلمسازی در استفاده از فلش بک ها و مفاهیم سرعت و ساختار روایت را زیر و رو کرده است. او در 76 سالگی روی آنگ لی (بدون اینکه با سرعت فریم بالا چشممان را اذیت کند) و تارانتینو (بدون اینکه تاریخ را به تمسخر بگیرد) در استفاده از تکنولوژی کم کرده است. مرد ایرلندی فیلمی نفس گیر است که از نگاه گنگستری به تاریخ آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم تا رسوایی واترگیت می پردازد. مانند دیگر فیلم درجه یک امسال یعنی «درد و افتخار» ساخته ی «پدرو آلمادوار» ، مرد ایرلندی نیز به مصائب پیر شدن مثل از دست دادن دندانها ، ضعیف شدن زانوها و طرد شدن توسط عزیزان گریزی می زند.
«فرانک شیران»(رابرت دنیرو) هیچ گناهی نیست که دست خود را به آن آلوده نکرده باشد. از زمانی که راننده یک خودروی تحویل گوشت بود تا وقتی که خانه های مردم را رنگ آمیزی می کرد. لقب فرانک «مرد ایرلندی» است که از طریق دوستش «راسل بوفالینو»(جو پشی) با رئیس مافیا یعنی «جیمی هوفا»(ال پاچینو) آشنا می شود. پس از کمک فرانک به جیمی برای آتش زدن خودروهای یک شرکت تاکسیرانی در شیکاگو ، جیمی متوجه می شود که بسیار به او نیاز دارد و بدین ترتیب فرانک و جیمی تبدیل به دوستان نزدیک و صمیمی می شوند. پس از اینکه جیمی به زندان می افتد ، برای اینکه قدرت خود را به عنوان رئیس حفظ کند جنگی را علیه راسل و دار و دسته اش به راه می اندازد.
ما افت و خیز های مافیایی زیادی را در فیلم های اسکورسیزی شاهد بودیم اما او در مرد ایرلندی از همان روش های همیشگی استفاده نمی کند. این فیلم پر از سکانس های متنوع در مکانها و زمانهای مختلف است که با هنرمندی وخلاقیت «تلما شونمیکر» در مقام تدوین گر بسیار کامل از آب درآمده اند. او همیشه کارش ار به بهترین شکل ممکن انجام می دهد. در مرد ایرلندی به دلیل این حجم از سکانس های متنوع و فلش بک های متعدد ، مخاطب تنها می تواند از طریق نشانه هایی خاص مثل مراکز اقامتی یا ماشین های لاکچری زمان را تشخیص دهد.
کاراکتر فرانک کاملا با نحوه صحبت کردن و شخصیت دنیرو همخوانی دارد. دنیرو ما را به عمق کاراکتر فرانک می برد و کاری می کند که درد او را بفهمیم. مخصوصا جایی که می بینیم زندگی پر از جرم و جنایت او چگونه او را تبدیل به یک پیرمرد تنها کرده که حتی دخترانش هم حاضر به دیدن او نیستند. اسکورسیزی می داند چطور باید پاچینو را مهار کند تا او خیلی آرام یا خیلی تند نرود. تماشای نمایش خشم پاچینو علیه کاراکتر جو پشی که او را با شرورت بی سر و صدا و ساکتش می شناسیم ، فیلم را بیش از پیش نفس گیر کرده است. مرد ایرلندی سکانس های نفس گیر را یکی پس از دیگری به تصویر میکشد و دوربین «رودریگو پریتو» مانند ماشین اصلاح در آرایشگاه ، دور سر کاراکترها حرکت می کند. اگر مخاطبان بتوانند 209 دقیقه روی صندلی هایشان بنشینند ، شاهد اتفاقات دیوانه وار فیلم خواهند بود که یکی از آنها کنار آمدن فرانک و راسل به ناپدید شدن جیمی هوفا است.
این فیلم که پر از کاراکترها ، پر از حوادث ، پر از ایده ها و پر از تاریخ و امثال اینهاست ، با واکنش های متفاوتی روبرو خواهد شد. اما پس از تماشای «مرد ایرلندی» برای اولین بار می توانم این نوید را به شما بدهم که مارتین اسکورسیزی 30 سال پس از «رفقای خوب» هنوز داستان های مافیایی جذابی برای تعریف کردن دارد و علاوه بر آن ، روش های جذابی نیز برای تعریف کردن آنها دارد.
منبع : The Wrap
مترجم : وحید فیض خواه