جستجو در سایت

1397/07/28 00:00

یک شاهکار تئاتری

یک شاهکار تئاتری

ترجمه اختصاصی سلام سینما

اکثر مردم «اسکار وایلد» را بعنوان سرآمد هوش و بذله گویی بریتانیا ، یک شخصیت شناخته شده در جامعه ی انگلستان و کسی که با نمایشنامه ها و رمان هایش ، شاد بودن و جشن گرفتن را به زیبایی برای مخاطبان خود مجسم کرد ، در ذهن خود دارند. در «شاهزاده خوشبخت» شخصیت پردازی در سایه قرار گرفته و شاید دلیلش این باشد که «روپرت اورت» علاوه بر کارگردانی این فیلم ، ایفای نقش غول ادبیات آن قرن را در روزهای واپسین زندگی اش نیز برعهده دارد. هرکسی که منتظر کمی از شوخی های مدل وایلد است ، به شکل ناراحت کننده ای ناامید می شود. گاهی تصور می شود که داستان فیلم یک روایت اتوبیوگرافیک از «تمثال دورین گری» یا «اهمیت ارنست بودن» باشد اما تکیه ی محکم اورت به شخصیت اول فیلم باعث نجات «شاهزاده خوشبخت» از یک فیلم کاملا ناامید کننده می شود.

بخش عمده ی داستان فیلم در سال 1867 اتفاق می افتد ، جایی که وایلد به تازگی از زندان به جرم تعرض به مردان آزاد شده و به فرانسه تبعید شده است. او در فرانسه با دلاوری فالستاف گونه ای در شهر پرسه می زند حتی با اینکه کاملا مشخص است شرایط روحی او ، پوسته ای غمگین از خود قبلی اش است. اورت قبلا نیز نقش وایلد را تجربه کرده است. «بوسه ی یهودا» اثر قبلی او با موضوع وایلد که در آن وایلد را یک شبگرد در حال پرسه در کوچه های ناشناس و کاباره های تنگ و تاریک نشان می دهد.

پس از آن زمان داستان تغییر می کند و با استفاده از فلش بک ها داستان به یک باره از دوران سخت پس از آزادی وایلد به دوران گذشته می رود و نشان می دهد که قبل از آن وایلد دوران شادی را در زندگی خود می گذرانده است. داستان به انگلستان باز می گردد ، همسر دلسرد او «کنستانس»(اما واتسون) را می بینیم که از دور نیز حامی وایلد است. او توسط عاشق قدیمی اش یعنی «لرد آلفرد بوزی داگلاس»(کالین مورگان) ، مسئول بخش ادبیات «رابی راس»(ادوین توماس) و دوست قدیمی اش «رگی ترنر»(کالین فرث) به استخدام یک شرکت درآمده است. این سه نفر وقتی می بینند که وایلد دائما در حاله ناله کردن درباره فرصت های از دست رفته اش ، موانع بر سر راه نویسندگان و نظرات عرفانی است ، تصمیم می گیرند تا از او حمایت کنند. 

تلاش برای نشان دادن سختی های زندگی وایلد بسیار قابل تقدیر است و در این بین باید بسیار از تلاش و همت اورت برای خلق این نقش تشکر کرد. اما اورت جدا از نقش وایلد ، در ایجاد همین سطح برای سایر شخصیت ها کم آورده است. به عنوان یک ملودرام ، «شاهزاده خوشبخت» از فضای بیش از حد تیره و انتقال عجیب و غریب داستان در زمان رنج می برد و شاید دلیل آن سردرگمی اورت در اولین اثر سینمایی اش باشد که نتوانسته غریضه های تئاتری خود را در یک مدیوم متفاوت به تصویر بکشد. نتیجه کار او بیشتر از اینکه یک فیلم باشد ، یک شاهکار تئاتری است. 

«شاهزاده خوشبخت» بیشتر از اینکه درباره ی آثار وایلد صحبت کند ، به بزرگداشت مقام او پرداخته است. در اکثر سکانس ها شخصیت های اصلی فیلم در یک فضای خیالانگیز در حال گفتگو هستند که مخاطبان برای تماشای این سکانس ها نیازمند حوصله ی بیشتری هستند. طرفداران پروپا قرص وایلد دچار آزمایش های تحریک کننده ای در لحظات پایانی زندگی این نویسنده می شوند. ظرفیت وایلد به عنوان یک سخنران به زیبایی توسط اورت مورد توجه قرار گرفته است.

بطور کلی می توان گفت موضوع اصلی فیلم داستان مردی است برزخی گیر افتاده است که نمی داند به گذشته ی شاد خود بیاندیشد یا به راه های جدیدی که پیش روی اش قرار دارند اما او آنها را درک نمی کند. " ما در دنیای خود گم شده ایم " ، این جمله ای است که او به عنوان یک پیشگام نزد همجنس بازان می گوید و این باعث می شود که در تقابل با ایده آل های انگلستان عصر ویکتوریایی قرار گیرد. او یک موجود به شدت تراژیک است. «شاهزاده خوشبخت» با این که حرف های زیادی برای گفتن دارد اما جاهایی را برای مخاطب خالی گذاشته که شاید تنها خود وایلد باید زنده شود تا آنها را پر کند.

منبع : ایندی وایر

مترجم : وحید فیض خواه